اصلاحطلبان و پارادوکس نویدبخش
انتخابات دوره چهاردهم ریاستجمهوری معنایی فراتر از منازعه متعارف بین اصلاحطلبان و اصولگرایان دارد. پیشینه سیاسی، اجتماعی، عملکرد و موضعگیریهای سیاسی دکتر پزشکیان و مهمتر از همه تأیید صلاحیت وی از سوی شورای نگهبان برسازنده این معنای متفاوت است. نامزد جبهه اصلاحات جمع بین نقیضین است؛ به هر دو خوانش (اصلاحطلبانه و اصولگرایانه) تن میدهد و در عین حال از هر دو آنها فراتر میرود و اسیر رادیکالیسم یک سوی ماجرا و محافظهکاری آن سوی دیگر نمیشود.اصلاحطلبان و پارادوکس نویدبخش
انتخابات دوره چهاردهم ریاستجمهوری معنایی فراتر از منازعه متعارف بین اصلاحطلبان و اصولگرایان دارد. پیشینه سیاسی، اجتماعی، عملکرد و موضعگیریهای سیاسی دکتر پزشکیان و مهمتر از همه تأیید صلاحیت وی از سوی شورای نگهبان برسازنده این معنای متفاوت است. نامزد جبهه اصلاحات جمع بین نقیضین است؛ به هر دو خوانش (اصلاحطلبانه و اصولگرایانه) تن میدهد و در عین حال از هر دو آنها فراتر میرود و اسیر رادیکالیسم یک سوی ماجرا و محافظهکاری آن سوی دیگر نمیشود. به نظر میرسد ایران امروز بیش از هر چیز به چنین وجهی از سیاستورزی نیازمند است. در اندیشه سیاسی، ایجاد نظم سیاسی پایدار منوط به نزدیکی و پذیرش دیگر نیروهای سیاسی است. گفتار متعارف اصلاحطلبان از دهه ۱۳۷۰ تاکنون خودش را در تقابل با نظم سیاسی مستقر تعریف میکرد. گفتمان اصلاحات غایتی متمایز از آنچه نظم سیاسی مستقر تعریف میکرد، دنبال میکرد. به یک معنا، جبهه اصلاحات همواره در پی ایجاد هویتی کاملا متمایز از نظم مستقر بود . تأیید دکتر پزشکیان از سوی شورای نگهبان را نباید یک خطای محاسباتی در نظر گرفت، بلکه میبایست آن را مبتنی بر انتخاب آگاهانه ساختار سیاسی قلمداد کرد. اگر بپذیریم خطای محاسباتی رخ نداده است، در صورت موفقیت اصلاحطلبان، حاکمیت سیاسی به نتایج انتخابات رضایت خواهد داد و در برابر دولت جدید مانعتراشی نخواهد کرد.
اکنون گویی اتفاق دیگرگونی پدیدار شده است. به نظر میرسد هر دو نظم سیاسی مستقر و اصلاحطلبان نشانههایی از حرکت به سمت آشتی بروز دادهاند. الزام وضعیت اکنون جامعه ایران، رفتن به سمت نوعی موازنه بین خواست ناراضیان و خواست حاکمیت است. تجربه تاریخی نشان داده است نمیتوان این دو خواست را نادیده گرفت. دکتر پزشکیان هم نماد تغییر است (آنچه اصلاحطلبان دنبالش هستند) و هم نماد عدم ستیز (آنچه حاکمیت در پی آن است). چیزی که جامعه ایران به آن نیازمند است، همین نقش میانجیبودن و فراتر رفتن از قطببندیهای شدید سیاسی و اجتماعی است. نقش میانجی در درنظرآوردن منافع و مصالح نیروهای مختلف سیاسی و اجتماعی؛ هم نیروهای تحولخواه و هم نیروهای هوادار نظم سیاسی مستقر. در چنین شرایطی است که میتوان یک قدم به سمت استقرار نظم سیاسی برآمده از اراده اکثریت جامعه نزدیک شد. نظمی که مقدمه و بنیان حرکت به سمت توسعه است. این وضعیت پارادوکسیکال در جبهه اصلاحات میتواند برای کشور نویدبخش باشد.
اگرچه جمع این وجوه متناقض کاری بس پیچیده و دشوار است و بیم آن میرود که یک وجه قربانی وجه دیگر شود. مدیریت این وضعیت پیچیده وظیفه سیاستمدار خردمند است. دکتر پزشکیان شخصیتی است که میتواند چنین نقشی ایفا کند.
البته ضرورت دارد اصحاب فکر و سیاسیون نیز درباره این پیچیدگی با جامعه سخن بگویند. جامعه ایرانی همواره با دوگانهها زیسته و به آن خو گرفته و دشوار است به این سرعت بتواند ورای این دوگانگیها بیندیشد. آنچه مهم است، آن است که این وضعیت به سطح آگاهی عمومی جامعه رسوخ پیدا کند. در صورت موفقیت نامزد اصلاحطلبان، احتمالا بتوان از آن پس از ظهور «نیروی سوم» سخن گفت؛ نیرویی که وجه ممیزه آن، غلبه بر قطببندیهای شدید سیاسی و اجتماعی است.