آنان که گفتند آری!
بسیاری از افراد از سالهای قبل تاکنون، در صحنه سیاست هر اقدام اثربخشی را در امر سیاسی ناگشاینده میشناسند و با اصلاحات دولتی بنابر منافع ملی همراه نیستند.
بسیاری از افراد از سالهای قبل تاکنون، در صحنه سیاست هر اقدام اثربخشی را در امر سیاسی ناگشاینده میشناسند و با اصلاحات دولتی بنابر منافع ملی همراه نیستند. اما این دوره حاضر شدهاند که بهطور «استثنائی» رأی دهند و در عین حال، اصرار دارند از این معیار (تحریم انتخابات) هنوز به عنوان یک معیار کارآمد و درست در آینده تبعیت خواهند کرد.
کنش این افراد را چگونه میتوان فهم کرد؟
این گروه از شهروندان محترم، به دنبال رخدادی آشتیجویانه و مصلحانه هستند که مسیر حکومت را به صوب جامعه تغییر دهد؛ هرچند چنین چیزی را فعلا دور از ذهن میدانند.
بحث اصلی آنها این است که هر ملتی، حتی در وضع پرمدعای تمدن مدرن امروز، دارد در بستر آن همه تجارب دموکراتیک و نظریهورزیهای بسیار به دامن نوعی راستگرایی و نژادپرستی مهلک میافتد.
نگاه نپخته افرادی که طالبانیسم را در ایران امری ناممکن میشمارند (به سبب ترقی و پیشرفت جامعه)، آنان را هم به مضمون فقدان تربیت برای دموکراسی و فروپاشی آداب دمکراتیک در جامعه ارجاع میدهد، و هم به فروپاشی مفهوم اسطورهای به نام پیشرفت.
این افراد اما به دلیل دیگری موقتا و استثنائا این دوره رأی میدهند، درحالیکه هفته قبل بنا به همان نهج عموم رأی ندادند.
آنها دو دلیل بیان میکنند:
۱. احتمال اندک کاستن از حجم انبوه و ویرانگر رنج فقر مطلق و فلاکت عمومی، حتی درحد احتمال ناچیز بهبود اقتصاد خانواده، به احترام زندگیهای کوچک مردم
۲. صیانت از اتحاد ملی که دربرابر تحجر شکل گرفته و در این لحظه تاریخی، حتی با تخطی از شیوه متعارف تحریم و اطاعت از خواست فقرا برای ترک موضع تحریم به قصد قبول امکان تغییر کوچک
جامعه ایران ترقی کرده یا نکرده، در راستای همان «اسطوره پیشرفت» قابل نقد جدی است. جوامع به همان شتاب که پیشرفت میکنند، ممکن است به سبب فقدان تربیت مدنی و کاستن از همفهمی و عدم تولید آگاهیهای جمعیتساز، با همان شتاب هم به قهقرا بروند. اینکه ایران به عقب برنمیگردد و طالبانیزهشدن برای ایران طنز است، خودش طنز روزگاران است. اینکه چه بسا در مقطعی بتوان مدرنترین کشور خاورمیانه بود و در مقطعی دیگر، مثل خر در گل بمانیم که چگونه هم جهان زندگیهای کوچک خود را از مهلکه رها کنیم، و هم بخش عمدهای از سنت را که میراث شکستها و پیروزیهای ماست از این بدفرجامی نجات دهیم.
تربیت مدنی است که نااهل را اهل میکند و صلاحیت یک زیست مدنی و سلامت را هبه میکند.
در حین و عین ساختن و ابداع آن باید دستاندرکار ساختن و ابداع فکر آن در روح و روان افراد و جامعه نیز باشیم، وگرنه هیچ تضمینی نیست که آینده بدتر از گذشته نباشد.
این گروه با وجود تحریمی بودن، صرفا با تبعیت از منطق سالهای خیلی دور مصطفی ملکیان درباب گزینش راهی برای کاهش رنج مردمان و ایضا در کنار فقیران ایستادن (که بیتعارف چه بسا خودشان هم بخشی از این طبقه باشند) حاضر شدهاند در ایجاد و تداوم یک اتحاد ملی، فقط در این دوره رأی دهند.
دریغ که در نزد اینها سیاستورزی همچنان همان دوام روح تحریم در نفس اجتماعی است.
اما با اینحال، باید قدردان این گروه بود که اینبار در کنار سایر هموطنان مشارکتجوی خود قرار گرفتهاند.