خرد جمهور، بالندگی یا درماندگی رئیسجمهور
انتخابات ریاستجمهوری برگزار شد و اکنون، هنگام قدردانی عملی از مردم و پیگیری خواستههای آنان در تغییر و بهکرد وضع موجود است، همچنین دلجویی از آنان که به هر دلیلی در انتخابات شرکت نکردند. تنها یک رویکرد عقلانی میتواند چالشها و چارههایمان را بازشناسد و مصون از هیجانات غیرمنطقی، پنجره امیدی رو به فردایی بهتر بگشاید. منظور از عقل و خرد در این گفتار، معنای همگانی این دو واژه است، فارغ از تفاوت جزئی آنها و نیز انواع عقل در نظرگاههای فلسفی و عرفانی.
علی نامجو
انتخابات ریاستجمهوری برگزار شد و اکنون، هنگام قدردانی عملی از مردم و پیگیری خواستههای آنان در تغییر و بهکرد وضع موجود است، همچنین دلجویی از آنان که به هر دلیلی در انتخابات شرکت نکردند. تنها یک رویکرد عقلانی میتواند چالشها و چارههایمان را بازشناسد و مصون از هیجانات غیرمنطقی، پنجره امیدی رو به فردایی بهتر بگشاید. منظور از عقل و خرد در این گفتار، معنای همگانی این دو واژه است، فارغ از تفاوت جزئی آنها و نیز انواع عقل در نظرگاههای فلسفی و عرفانی. خرد یا عقل که برترین و کاراترین قوه ادراکی بشر است، ضرورت بهرهوری از آن در زندگی فردی و اجتماعی را صاحبنظران از دیرباز در آرای خود بازتاباندهاند. خرد، از مهمترین اصول آثار تعلیمی ایران پیش از اسلام است که در نخستین متون ادبی پس از اسلام نیز رنگ و بویی از آن اندیشهها متجلی است. چکیدهای از آنها را میتوان در بخشهایی از شاهنامه دید: خرد برتر از هرچه ایزد بداد و نیز: خرد دست گیرد به هر دو سرای. در دوره اسلامی نیز تأکید قرآن کریم بر تدبر و تعقل و تفکر و در پی آن، اهمیت عقل و تدبیر در حدیث و سنت، بیانگر جایگاه راهنمایانه عقل است. حضرت علی (ع) میفرماید: جز به یاری عقل نمیتوان بر روزگار چیره شد. باز ایشان در تمثیلی دیگر، عقل را همچون چراغ، روشناییبخش میداند. هر یک از نیازها و احساسات بشری نیز اگر در نظام عقلانیت سامان نگیرند، منجر به رفتارهای تعدیلنایافتهای خواهند شد. اگر انسان در زندگی فردی به کمک عقل، راه سعادت را از شقاوت بازمیشناسد، در مرتبه اجتماعی و سیاسی هم، عقل جمعی است که افق سعادت جامعه را تعیین و ترسیم میکند. پس عقل، راه زیستن و ساختن را در کرانگی فردیت و گستردگی اجتماعیت به انسان میآموزاند. بیشینه نظریاتی که به نوع حکومت و ویژگیهای آن پرداختهاند نیز بر مدار تعقل و دانایی میچرخند. اگر در جهانبینی دینی بهخصوص شیعی، بعد از پیامبر (ص)، ائمه (ع) را پیشوا و مدبرتر از دیگران میدانند، از آن روست که در آن نگاه، باورمند به علم لدنی امام هستند؛ یعنی علم ایشان علت برتریشان از دیگران میشود؛ علمی که رجوع به آن، بایستههای انسانها را در عرصه زیستن و اندیشیدن تأمین میکند. از این روست که در این باور، امامت ائمه (ع)، بر بنیاد علم و عصمت ایشان است نه حکومتکردنشان؛ چون حکومت، وابسته به خواست مردم است و جدا از امامت. با این همه، اصل مشورت و اهمیت خرد جمعی در تصمیمات نیز در منابع و سنت دینی از مباحث قابل توجه است؛ یک نمونه آن، نامه حضرت امیر به مالک اشتر. در نظریات سیاسی عقلا و حکمای مسلمان، محوریت عقلانیت را میتوان آشکارا دید؛ البته جدا از آنکه تا چه میزان تحقق یافتهاند که آن بحث دیگری است. فارابی معتقد است که مدینه اگر رئیس نداشته باشد، روی به انقراض مینهد؛ همچنین اگر شرایط ریاست در کسی جمع نباشد، باید امور مدینه را به هیئترئیسه سپرد. بنابراین، آنچه مهم است، آن خصیصههای لازم برای اداره امور است که به طور خلاصه « دادگری، دانشوری، نیکرفتاری و درایت» هستند. ابن سینا که نظریات سیاسی خود را ذیل مباحث حکمت عملی و نظری خود شرح میدهد، با باور به اهمیت قانون، الگوی آن را (در کلیات)، شرع نبوی میداند؛ از آن رو که نبی در باور او، بهرهور از عقل قدسی و در پیوند با عقل فعال است و در مرتبهای فراتر از علم بشری. جالب آنکه ابن سینا اهمیت مشارکت مردم در امور را نیز متذکر میشود. او همه اینها را برای رساندن جامعه به سعادت و عدالت و کمال میخواهد. خواجه نصیر که بر مذهب تشیع بود نیز در اخلاق ناصری، چهار وضعیت را برای اداره مملکت بیان میکند: نخست، وجود کسی که شرایط چهارگانه یعنی حکمت، تعقل، خوشرفتاری و درایت جهاد و امنیت در او جمع باشد؛ دوم آنکه این شرایط نه در یک نفر بلکه در چهار نفر جمع شود؛ سوم آنکه آن چهار نفر نیز در دسترس نباشند، آنگاه کسی که بتواند بر سنت آنان عمل کند، امور را به دست میگیرد؛ چهارم آنکه اوصاف مورد نیاز در کسی موجود نباشد اما در افراد متعددی بتوان آن را یافت و آنان با خرد جمعی خود، حکومت را اداره کنند (که سنت هم در این گفتمان همان حکمت است). میبینیم که باز هم محور، دانایی است و برتری ادراکی. گاهی در بعضی از فرقههای اسلامی (در خارج از اسلام هم هست)، قدرت را شرط برتری حکومت میدانستند (الحکم لمن غلب...) که غالبا به تأثیر قدرتهای وقت بود یا ترس از آنها، گاهی هم به بهانه حفظ اتحاد امت مثلا در نظریه غزالی. البته هیچگاه چنین معیاری که بیشباهت به قانون جنگل هم نیست، مقبولیت عام و عقلایی نیافت و هیچ اتحاد برجستهای نیز نیافرید و از نظر اندیشگی، تقریبا حاصلی جز بدعت و پدیداری ناعدالتی و اشرافیت و سلطنتِ منسوب به دین نداشت؛ هرچند حکومتهای اینچنین، گاهی کارهای درخورتوجهی نیز کرده باشند. بنابراین، حکومت و ارکان آن باید بر پایه مشروعیت و عقلانیت مردم بنا شود. آنچه از اهمیت حکمت و عقلانیت در اداره امور گفته شد، امروزه جز با بهرهوری گسترده از نخبگان و ایدهپردازان صورت نمیگیرد. با گستردگی علوم و در پی آن، افزایش امکانات علمی در عصر ما، آشکار است که آنچه برای رسیدن به اهداف ملت نیاز است، مجموعهای از دانشهاست که نزد اندیشهورزان علوم گوناگون میتواند باشد نه در تفکری محدود. شناخت ملزومات نظری و عملی اداره جامعه و تعیین منابع آن، تنها از عهده عقل جمعی، تحت مدیریت نخبگان و مسئولان منتخب برمیآید. امروزه حکومت در کشور ما، در قالب مجموعهای از قوا، تحت نظارت نهادهای نظارتی و رهبری نظام و بر پایه رأی مردم شکل میگیرد؛ پس مردم باید تصمیم بگیرند که انتخابشان چقدر کارآمد و همسو با بنیانها و راهکارهای سیاسی و حکمی موجود در سنت عقلی و نقلیشان باشد. دولت که طبق قانون مهمترین دستگاه اجرائی کشور است، لازم است که با کمک برترین افراد هر بخش از جامعه و پرهیز از نگاههای انحصاری، بتواند نیازهای بهروز و حقیقی جامعه را بشناسد و رفع کند. رئیسجمهور نه عقل کل بلکه مسئول گردآوری یک کلیت عقلانی است تا آن را برای زندگی و بالندگی مردم به کار بندد. امروزه تنها یک برنامهریزی جزئی آموزشی، وابسته به چندین حوزه علمی است که فرونهادن هر یک از کارایی برنامه میکاهد. نمونهای دیگر آنکه هر وزارتخانه، مسئول حوزهای است که خود دارای چندین رشته دانشگاهی است که در هر یک، پژوهشهایی در جریان است که بیبهرگی از آنها از جانب هر دولتی که باشد، نوعی سرمایهسوزی و ظلم است. وجود برنامهای جامع و روندی روبهرشد تنها با بهرهگیری از نخبگان جمهور فعلیت میپذیرد. یکی از معانی کلمه جمهوری در نام جمهوری اسلامی، نقش بنیادین جمهور در امور مملکتی است. اگر گروهی ادعا کند که برای همه چالشها و دشواریهای کشور برنامه دارد، تنها در صورتی ادعای او صحیح است که همه یا بیشینه اندیشمندان و محققان (واقعی) را با معیار شایستگی و تعهد در برنامهریزیهای خود سهیم کرده باشد؛ اگر نه، یا این ادعا نادرست است یا منظور از برنامه، تصمیمات و آمال یک گروه خاص. چنین رویکرد فراگیری، تنها از یک دولت فراگیر و شایستهمدار برمیآید که بر پایه علم و داوری عقل و دور از رؤیاپردازیها و تئوریهای اثباتنشده با مدیریت راهبردی، توان همه ملت را برای گذر از تنگناهای ملی به کار بندد. بدیهی است که پیوند رئیسجمهور و دولتش با خرد جمعی یا خرد جمهور، بالندگی او و کشور را در پی خواهد داشت و گسیختن از این سرمایه ملی، درماندگی او و کشور را. شاید انتفاع کمالی از جامعه نخبگانی و شایستگان، با موانعی فرهنگی یا حزبی یا... روبهرو باشد اما برداشتن آن موانع، با تدبیر و عقلانیت کمالی ریاستجمهوری میتواند تحقق یابد. باشد که این کان، گوهر شود.