نقدی بر یک نوشته هوشمندانه
علی حسینیراد
نقد مورخ پنجم شهریور جناب آقای هوشمند در روزنامه شرق، بر غفلت دفتر رئیسجمهور و نفوذ یک فعال شناختهشده قومگرا به نهاد ریاستجمهوری و اقدام او برای «ملتسازی» از مردم آذربایجان در حضور رئیسجمهور و عدم واکنش مناسب ایشان، همانطورکه انتظار میرفت، مورد توجه افکار عمومی قرار گرفت. این نوشته نقدی است بر نقد آقای هوشمند و آدرس غلطی که در مطلب ایشان برجسته شده است.
من بهخلاف هوشمند معتقد نیستم که چنان مصاحبه محقرانهای را دفتر رئیسجمهور ترتیب داده باشد، زیرا هیچ یک از پروتکلهای رسمی و ضروری مصاحبه رئیسجمهوری را نداشت. چهبسا که در یک مکانی - که حتی میتواند خارج از نهاد ریاستجمهوری باشد - شخص آقای رئیسجمهور، فعال قومگرایی یادشده را به حضور پذیرفته باشد! بنابراین، اینکه دفتر رئیسجمهور اصلا در جریان این گفتوگو نباشد، محتملتر از فرضیه هوشمند است. اما نقد اصلی من بر یادداشت آقای هوشمند این است که مسئله اصلی، تلاش مذبوحانه یک قومگرا برای ملتسازی موهوم از مردم آذربایجان نیست، که اصلا آذربایجان تاریخی امروز واقعیت عینی ندارد. بلکه مشکل اینجاست که رئیسجمهور محترم به تلاش آن شخص بیاعتبار، اعتبار داده است. رفتارهای آقای پزشکیان از اینحیث، بهویژه اصرار بر کاپشن دورو در چله تابستان، چیزی جز تکرار و تقلید رفتارهای آقای احمدینژاد در سالهای اولیه ریاستجمهوریاش نیست. واقعیت این است که رئیسجمهور در هر کشوری بالاترین مقام رسمی بوده و از این حیث نماینده و نماد ملت متبوع خویش بهحساب میآید. یکی از وجوهی که آقای پزشکیان بهجدّ باید متوجه آن باشد، همین نکته است که نحوه لباسپوشیدن و میزان پایبندی به اصول اخلاقی از طرف او، مبنای قضاوت درباره ملت ایران خواهد بود. در دنیای امروز و از منظر اخلاق سیاسی و مدنی، پایبندی به سوگند، یک ارزش و فضیلت مدنی است. آقای پزشکیان به موجب اصل ۵۴ قانون اساسی، در پیشگاه قرآن کریم و در برابر «ملت ایران» به خداوند قادر متعال سوگند یاد کرده تا خود را وقف خدمت به مردم و... کند. نشستن ایشان در برابر شخصی که خود را نماینده «ملت آذربایجان» معرفی میکند و درخواست از رئیسجمهور برای گفتوگو با «ملت خودمان» یعنی ملت مزعوم ترک آذربایجان که مصاحبهگر رئیسجمهور را هم عضوی از آن ملت معرفی میکند، صراحتا نشان میدهد که دکتر پزشکیان درکی از اهمیت سوگندی که یاد کرده و نیز اهمیت پایبندی به مبادی اخلاق سیاسی و مدنی در قامت رئیسجمهور بهمثابه نماد ملی ندارد. سکوت در برابر شبههافکنی در باره ملت واحد ایرانی، آنهم در حضور بالاترین مقام رسمی ملت ایران، خلاف سنت علوی «اِحذَرُوا الشبهَةَ، فإنها وُضِعَت لِلفِتنَةِ» است.
مسئله مهم دیگر که بهنظر میرسد آقای پزشکیان هنوز نتوانسته به آن وقوف پیدا کند، این است که او رئیسجمهور کل مردم ایران است، نه بخشی از آنها که امثال همان مصاحبهگر قومگرا تلاش کرد او را رئیسجمهور ترکان قلمداد کند. بنابراین آقای پزشکیان میتوانند و نباید به زبانی سخن بگویند که آحاد مردم ایران برای فهمیدن او به مترجم نیاز داشته باشند. همچنین او حق ندارد اقدامات ویژهای را برای منطقه خود وعده کند. آقای رئیسجمهور اگر دغدغه خشکیدن دریاچه ارومیه را دارد - که باید هم داشته باشد - همزمان دغدغه خشکشدن هامون و زایندهرود و بختگان و... را هم باید داشته باشد. اگر ایشان دغدغه معادن آذربایجان را دارند، باید معادن استانهای دیگر را هم مد نظر قرار بدهند. همین معدن مس سونگون با سرمایههای ملی شرکت ملی مس به بهرهبرداری رسیده و متعلق به کل ملت ایران است، نه متعلق به یک استان و آنچه بیش از هر چیز باعث تأسف است، ایجاد شبهه «غارت» برای جابهجاییهای بین استانی است.
تعمدا برخی حقایق را عریان طرح کردم تا در پایان فرودی صمیمانه بکنم و بگویم؛ آقای دکتر! تأثیرگذارترین صحنه انتخابات چهاردهم، اقدام آن مرد بختیاری - با همه اصالت ایرانیاش - بود که پدر کهنسال خود را به کول گرفته و آن پیر سالخورده را برای رأیدادن به جنابعالی، با مشقت فراوان به حوزه رأیگیری میبرد. مطمئن باشید هیچکسی به اندازه این مرد بزرگ، در اقبال مردم به جنابعالی نقش نداشت. اما آن ایرانیمرد بزرگ، پیامش را به زبان فارسی گفت تا شما شخصا بنیوشید. پس شما نیز به زبانی حرف بزنید که او مستقیما بفهمد. ای کاش آن بزرگمرد را در کاخ مجلل ریاستجمهوری به حضور میپذیرفتی که سهم بزرگی در پیروزی جنابعالی داشت، نه قومگرایان باکوشادکن را.
حرف انتخابات شد، این نکته را هم اضافه کنم؛ فاصله جنابعالی با رقیبتان حدود دو میلیون رأی بود. تا چشم بههم زنید، انتخابات پانزدهم فرا رسیده است. خدای ناکرده، اگر فقط یک میلیون نفر، رأیشان را پس بگیرند و به رقیب آتی شما بدهند، رئیسجمهور پانزدهم نخواهید بود.