کشتار در فلسطین و لبنان و ترور در منطقه
همه کسانی که آشوبها و جنگهای اخیر خاورمیانه را رصد میکنند، نیاز به مطالعه عمیق در تاریخ را ندارند که چه تراژدی عظیمی در حال رخدادن است و با مراجعه به ذهن هوشیار میشود مروری بر گذشته نهچندان دور انداخت، زیرا ماشین خبررسانی و سانسور خبری حاکم بر جهان چنان رخدادها را وارونه جلوه میدهد که در آن نمایش پلید قدرت و پیامدهای آن، برعکس واقعیت، صحنهآرایی میکند.
همه کسانی که آشوبها و جنگهای اخیر خاورمیانه را رصد میکنند، نیاز به مطالعه عمیق در تاریخ را ندارند که چه تراژدی عظیمی در حال رخدادن است و با مراجعه به ذهن هوشیار میشود مروری بر گذشته نهچندان دور انداخت، زیرا ماشین خبررسانی و سانسور خبری حاکم بر جهان چنان رخدادها را وارونه جلوه میدهد که در آن نمایش پلید قدرت و پیامدهای آن، برعکس واقعیت، صحنهآرایی میکند. جهان حتی نمیداند حمله سنگین ایران به ادوات نظامی رژیم صهیونیستی تا چه اندازه بازدارنده یا اثربخش بوده است. حتی تعریف دفاع مشروع را فراموش کرده؛ چراکه کشتار بیگناهان جای دفاع مشروع را در حقوق بینالملل غصب کرده است. ما تاریخ را یک بار دیگر مرور میکنیم. در سال ۱۹۹۳ تا سال ۱۹۹۵ نخستین موافقتنامه رسمی رژیم صهیونیستی به نام توافقنامه اسلو با سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) امضا شد. مقرر شد در قالب این توافقنامه یک چارچوب مشخص تدوین شود، به منظور حلوفصل کامل منازعه اسرائیل و فلسطین که به صلح بینجامد و این چارچوب خطوط و حاکمیت دو کشور فلسطین و اسرائیل را جداگانه ترسیم کند. یاسر عرفات، اسحاق رابین و شیمون پرز با میانجیگری بیل کلینتون این موافقتنامه را پیریزی و امضا کردند و برای این ابتکار جایزه نوبل را دریافت کردند. دیری نپایید که اسحاق رابین ترور شد و رژیم صهیونیستی تمام بندهای توافق را زیر پا گذاشت، شهرکهای یهودینشین برخلاف منشور حقوق بینالملل که در سال ۱۹۶۷ صادر شده بود، هم در کرانه باختری رود اردن و هم بیتالمقدس شرقی گسترش پیدا کرد، بلندیهای جولان که بخشی از سرزمین سوریه بود، مقری شد برای جاسوسی و گسترش شهرکهای یهودینشین، نوار غزه از هر طرف محاصره و تبدیل به زندان بزرگی برای اعراب ساکن آنجا شد. اسرائیل، جنوب لبنان و در صورت اراده بیروت را نیز هر زمان که توانست در هم کوبید. اگر تا دیروز به صورت پنهانی کل سرزمینهای اشغالی را میخواست، امروز به صورت علنی درصدد تغییر نقشه جغرافیایی منطقه است؛ ابتدا طومار نوار غزه را در هم پیچید، سپس کرانه باختری رود اردن و بلندیهای جولان و حتی در صورت امکان جنوب لبنان را ضمیمه خاک خود کند تا مساحتی که اکنون 22هزارو 145 کیلومتر مربع است، با افزودن نوار غزه و کرانه باختری، نزدیک به ۳۰ هزار برسد. سؤال اینجاست چه کسی دنبال اشغال، کشتار، آشوب و تجاوز در منطقه است؟ کشتن نزدیک به ۵۰ هزار انسان در نوار غزه که مستقیما با حمایت ایالات متحده شکل گرفته، جایی برای دفاع از حقوق بشر و انسانی باقی گذاشته است؟ تخریب همه امکانات و زیرساختها، حجم بالای آوارگان، خانوادههای بیسرپرست، مجروحان و...؛ چه کسی پاسخگوی اینها است؟ آیا جز این است که قانون جنگل، متأسفانه بر نظام بینالمللی حکم میکند؟ اسرائیل دایره تجاوز را از ذیل تمام منشور حقوق بینالملل گذرانده و نادیده گرفته است. تجاوز به کنسولگری، ترور دانشمندان در داخل مرزهای کشورهای دیگر و ترور شخصیتهای سیاسی نمونه بارز ترور دولتی است که در قرن بیستویکم شعله کشیده و به صورت عریان خودش را نشان میدهد. نگرانی وسیع در این است که خشونت وحشیانه از سوی ایالات متحده آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و بهویژه کشورهایی که از درجه بالای حقوق بشر حمایت میکنند، مانند کانادا و استرالیا، یا انجام میشود یا حمایت میشود. آیا اعراب فلسطین و منطقه از ابتداییترین حقوق انسانی باید بیبهره باشند؟ شما میگویید صلح، ما هم میگوییم صلح و زندگی. اکنون پیشقدم شوید و صلح را برقرار کنید. جالب اینجاست که اسرائیل هم تروریسم انسانی را دنبال میکند و هم برنامهریزی میکند تا زیرساختهای صنعتی و شریانهای حیاتی یک کشور را نابود کند. این همان دنبالهروی از سیاست ایالات متحده است. جنگ با سختافزار با آخرین تجهیزات پیشرفته همراه با ضربه به حیات اقتصادی به واسطه تحریم و محاصره اقتصادی و اکنون خطری که احساس میشود و ایالات متحده رسما در حال حمایت از آن است، همین سیاست است. نمیداند که این سیاست ریختن بنزین بر روی آتش است.