جغرافیای فرهنگی و دیپلماسی فرهنگی
در سال ۱۳۸۳ هنگامی که در دانشکده روابط بینالملل وزارت امور خارجه برای دانشجویان دوره کارشناسی ارشد، درس جامعه و فرهنگ در جغرافیای فرهنگی ایران را ارائه میدادم، با پیشنهاد معاونت وقت دفتر مطالعات و روابط بینالملل، همزمان سمیناری با حضور معاونان و مدیران کل وزارت امور خارجه کشورهای فارسیزبان و همفرهنگ ایران برگزار شد.
در سال ۱۳۸۳ هنگامی که در دانشکده روابط بینالملل وزارت امور خارجه برای دانشجویان دوره کارشناسی ارشد، درس جامعه و فرهنگ در جغرافیای فرهنگی ایران را ارائه میدادم، با پیشنهاد معاونت وقت دفتر مطالعات و روابط بینالملل، همزمان سمیناری با حضور معاونان و مدیران کل وزارت امور خارجه کشورهای فارسیزبان و همفرهنگ ایران برگزار شد. در آن سمینار، گستره سرزمینی که فرهنگ ایرانی و زبان فارسی یا به عبارتی جغرافیای فرهنگی ایران در آن رایج بود، بهعنوان سرزمین فرهنگی مورد بحث و بررسی قرار گرفت. حاضران در سمینار ضمن استقبال از برگزاری چنین نشستی، خواستار قرارگرفتن فرهنگ و هنر فارسی (ایرانی) بهعنوان بستر همکاریهای بین کشورها و ملتهای همفرهنگ و همزبان در عرصههای گوناگون شدند و بر پاسداری، نگهبانی، توسعه و گسترش میراث مشترک و هویت فرهنگی و ادبی فارسیزبانان و دوستداران فرهنگ و هنر ایرانی تأکید کردند. در پایان سمینار که فرصت دیدارهای دوجانبه و خصوصی هم فراهم شد، معاون وزیر امور خارجه تاجیکستان به بیان دیدگاههای کشور خود درباره مباحث و موضوعات سمینار پرداخت و گفت درحالیکه فرصت و زمینههای فراوان فرهنگی و مشترکات زیادی در حوزه آداب و فرهنگ و سنن بین دو کشور ایران و تاجیکستان وجود دارد، چرا جمهوری اسلامی ایران اصرار دارد روابط خود با ما را بر پایه ایدئولوژی که میتواند منشأ اختلاف و سوءبرداشت شود، استوار کند؟ وی با اشاره به وجود شاعران، نویسندگان و مفاخر ادبی و فرهنگی بیشمار در جغرافیای فرهنگی ایران بهویژه فارسیزبانان و دلبستگیهای هویتی و قومی (میهنی)، خواستار رفتوآمدهای گروههای هنری و فرهنگی و برگزاری جشنها و جشنوارههای مشترک برای تحکیم پیوندهای ملتهای فارسیزبان و علاقهمندان به فرهنگ و ادب ایرانی شد. ایشان با یادآوری سفر آقای امامعلی رحمان، رئیسجمهور تاجیکستان، به ایران و حضور توأم با ادب و آداب و عشق وافر وی در آرامگاه حافظ، آن را نشانه دیگری از زمینههای علایق و علاقهمندی به گسترش همکاریهای بین دو کشور دانست و بر سیاستگذاری و برنامهریزی در محور فرهنگی تأکید کرد و آن را پنجرهای برای توسعه روابط اقتصادی و تجاری دانست که میتواند پیوندهای مردمان سرزمین فرهنگی ایران را قوام و دوام بخشد. در جهان امروز همه کشورها در تلاش هستند با تکیه بر مزیتهای خود از یک سو و شناسایی مشترکات با دیگر کشورها از سوی دیگر، فرصتهای همکاری بیافرینند، بدون تردید برجستهترین مزیت ایران عزیز ما، برخورداری از سابقه درخشان تمدن، فرهنگ و ادب و هنری است که بنمایه اصلی سربلندی این سرزمین در طول تاریخ بوده است. بخش شایان ستایشی از میراث تمدنی و فرهنگی جهان در ایران قرار دارد که مردم جهان مشتاق آشنایی و بهرهمندی از آن هستند (گرچه چند دهه گذشته در کشور خودمان مورد بیمهری قرار گرفته است). تجربه موفق طرح گفتگوی تمدنها در سال ۲۰۰۰ میلادی توسط رئیسجمهور خاتمی در سازمان ملل که با اقبال و رأی مثبت ۲۰۰ کشور و تنها با یک رأی ممتنع به تصویب رسید، حکایتگر این ظرفیت بیکران فرهنگی و تمدنی ایران برای پیوند با دنیا و همکاری با سایر ملل است؛ «طرحی که البته در ایران به دلیل بدسلیقگی و شاید حسادت، به پروندهای مختومه تبدیل شد». آن طرح نشان داد هرگاه ایران با مزیت اصلی خود یعنی فرهنگ و تمدن با جهان گفتگو کند، پاسخ مثبت دریافت میکند. سرزمین و جغرافیای فرهنگی ایران سرشار از مؤلفههای قدرت نرم است. بهعنوان شاهدی دیگر، هنگامی که در سال ۲۰۰۵ میلادی مراسم باشکوه یادروز حافظ در کاخ ورسای پاریس برگزار شد، مدیر کاخ ورسای در پایان مراسم گفت هر شخص، کشور و برنامهای که در ورسای برگزار شود، از آن اعتبار میگیرد، اما من میخواهم امشب اعتراف کنم که حافظ به کاخ ورسای اعتبار بخشید.
نمونهها و تجربههای فراوان از این دست بسیارند که بازگویی آنها در این مقال و مجال کوتاه نمیگنجد. نهایتا اینکه به دولت چهاردهم که سخنی از وفاق در سیاست داخلی دارد، توصیه میشود در سیاست خارجی نیز وفاق را با حضور فرهنگی و تمدنی ایران مطرح کند و در گام نخست با کشورهای فارسیزبان و همفرهنگ، روابط خود را بر این مبنا تجدید کند و سپس با رویکردی جدید و البته باورمند و عملی با زبان فرهنگ مردم ایران با همسایگان و کشورهای منطقه پرآشوب خاورمیانه برای برونرفت از جنگ و ستیز و آنگاه با دیگر کشورهای جهان اروپایی، آمریکا و... پنجرهای نو بگشاید.
در آرایش جدید سیاست خارجی و احتمالا تغییر دکترین روابط در عرصه بینالمللی و منطقهای میتوان با مؤلفه فرهنگ و هنر ایرانی و اولویتبخشیدن آن در تنظیم روابط با دیگر کشورها اقدامهای سازندهای کرد. در سال ۲۰۰۶ میلادی پس از تشکیل شورای راهبردی سیاست خارجی به ریاست آقای دکتر کمال خرازی، طرح دکترین فرهنگی ایران در کشورهای فارسیزبان و همفرهنگ ایران را تقدیم و درخواست کردم تا شورا در تدوین سند سیاست خارجی، جغرافیای فرهنگی ایران را که بسیار گستردهتر از جغرافیای سیاسی کشور است، در دستور کار قرار دهد و در انتخاب و اعزام سفرا و دیپلماسیها و رایزنان فرهنگی به این حوزه تجدیدنظر کرده و از شخصیتهای کارآزموده و شناختهشده فرهنگی بهره بگیرد تا در بستر چنین نگرش و سیاستی شاهد شکوفایی همکاریهای فراگیر در سایر حوزههای اقتصادی، تجاری و سیاسی نیز باشیم. روابط بر این پایه، آثار شگفتی حتی در تأمین امنیت ملی ایران بر جای خواهد گذاشت که برخاسته از همبستگی و دلبستگیهای تاریخی و پایداری است که امروز ایران بیش از هر زمان دیگری به آن نیازمند است.
فرهنگ و هنر ایرانی ثروتی بیهمتاست که امروز در اختیار دولتمردان و رهبران کشور قرار دارد. غفلت از بهرهمندی از این ثروت و ظرفیت کمنظیر، خسارتی جبرانناپذیر و نادیدهگرفتن میراث ارزشمند و افتخارآفرین ایران است. رئیسجمهور پزشکیان با اراده جدی، وزارتخانههای خارجه، فرهنگ و ارشاد اسلامی و میراث فرهنگی و گردشگری را مأمور کند تا در دیپلماسی فراگیر ایران، نقش دیپلماسی فرهنگی را برجسته کرده و به آن فرصت نقشآفرینی بدهند و از توان و نیروی بزرگ خانواده فرهنگ، هنر و ادب کشور در تحقق این خواست تاریخی بهره بگیرند. آثار ثمربخش این اقدام را میتوان در آینده نهچندان دور در عرصههای اقتصادی، تجاری و سیاسی مشاهده کرد.