|

زنگ‌ها برای که به صدا درمی‌آیند؟

بررسی اجمالی عوامل مؤثر بر خشونت‌های اخیر در مدت‌زمان کوتاهی، نشان می‌دهد جامعه ملتهب ایران شاهد خشونت‌های کم‌سابقه‌ای بوده است. موضوع دختر دانشگاه علوم و تحقیقات و عریان‌شدن او، تجاوز مردی به 200 زن، قتل‌هایی مانند قتل خبرنگار ایرنا و زن دیگری با فرزندش به دست همسران وکیل‌شان و قتل پزشک قلب به دست خانواده متوفی همگی زنگ خطرهایی برای جامعه ایران هستند که در وضعیت بحران قرار دارد.

پروانه سلحشوری

 

بررسی اجمالی عوامل مؤثر بر خشونت‌های اخیر در مدت‌زمان کوتاهی، نشان می‌دهد جامعه ملتهب ایران شاهد خشونت‌های کم‌سابقه‌ای بوده است. موضوع دختر دانشگاه علوم و تحقیقات و عریان‌شدن او، تجاوز مردی به 200 زن، قتل‌هایی مانند قتل خبرنگار ایرنا و زن دیگری با فرزندش به دست همسران وکیل‌شان و قتل پزشک قلب به دست خانواده متوفی همگی زنگ خطرهایی برای جامعه ایران هستند که در وضعیت بحران قرار دارد. گسترش و افزایش خشونت در جامعه یک پدیده تک‌علتی نیست، بلکه به مجموعه‌ای از عوامل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و روان‌شناختی مرتبط است که وضعیت پیچیده‌ای را به وجود می‌آورند. این عوامل به‌ طور هم‌زمان با یکدیگر مرتبط بوده و چرخه‌ای از خشونت و دیگر مسائل اجتماعی را به وجود می‌آورند که حل آن به‌سادگی امکان‌پذیر نیست. از‌جمله عوامل مهم می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

۱- نبود قوانین حمایتی و بازدارنده

زمانی که نهادهای قانون‌گذاری از تصویب قوانینی که از حقوق زنان حمایت کند، ناتوان باشند و سیستم قانونی و اجرائی ضعیف عمل کند، این وضعیت به افزایش آسیب‌های اجتماعی، از‌جمله خشونت علیه زنان، منتهی می‌شود. سال‌هاست لایحه تأمین امنیت زنان در مجلس به نتیجه نرسیده است. اکنون نیاز به تصویب و اجرائی‌شدن چنین لایحه‌ای بیش از هر زمان دیگری احساس می‌‌شود.

۲- نابرابری حقوقی، اجتماعی و اقتصادی

در جامعه‌ای که زنان از نظر برخورداری از حقوق، در جایگاهی برابر با مردان قرار ندارند، آنها به‌ طور طبیعی آسیب‌پذیرتر می‌شوند. در‌حال‌حاضر، بحث‌های بسیاری درباره زنانه‌شدن فقر و نابرابری اقتصادی شدید وجود دارد. جایگاه ایران در سطح جهانی در زمینه مشارکت اقتصادی و سیاسی زنان ایران بسیار پایین است و این امر می‌تواند عاملی بر گسترش و افزایش خشونت علیه زنان باشد؛ مسئله‌ای که شرح و تفصیل آن در این نوشتار نمی‌گنجد.

۳-نابرابری جنسیتی و سهم اندک زنان در قدرت و ثروت

در جامعه ما متأسفانه نابرابری جنسیتی در حد نگران‌کنند‌ه‌ای بالاست، زنان و گروه‌های اقلیت ممکن است بیشتر در معرض خشونت قرار گیرند، تجاوز جنسی و خشونت خانگی از نمونه‌های آن هستند. هنجارهای اجتماعی یا آنچه در جامعه از آن به‌عنوان هنجار و ارزش نام می‌برند و به فرودستی زنان می‌انجامد، می‌توانند به افزایش این نوع جرم‌ها دامن بزنند.

۴-عوامل فرهنگی و هنجارهای اجتماعی

برخی از هنجارهای اجتماعی و فرهنگ رایج در بعضی اجتماعات محلی ممکن است ‌باعث عادی‌سازی خشونت شوند. مفاهیمی مانند قتل‌های ناموسی که در این حالت قتل نه‌تنها تقبیح نمی‌شود، بلکه ممکن است غیرت و تعصب نامیده ‌شود، می‌توانند رفتارهای خشونت‌آمیز را عادی‌سازی کنند. همچنان که خشونت حتی ممکن است به‌عنوان راهی مشروع برای حل اختلافات قومی دیده شود، مانند پدیده «خون‌ بس» که در بعضی نقاط ایران وجود داشته یا دارد. همچنین در بعضی روستاهای ایران کودک‌همسری به‌عنوان امری رایج وجود دارد.

‎۵-گسست اجتماعی

‌جوامعی که در آنها ساختار خانواده‌ها، پیوندهای اجتماعی و انسجام اجتماعی از هم گسیخته شده باشد، افراد ممکن است احساس انزوای اجتماعی یا بی‌ارتباطی داشته باشند که این امر می‌تواند به اعمال خشونت‌آمیز منتهی شود. انزوای اجتماعی یا ازدست‌دادن شبکه‌های حمایتی می‌تواند احساس خشم یا ناامیدی را تشدید کند.

۶-تندروهای سیاسی و اجتماعی

گروه‌های تندرو، خشونت را به‌عنوان ابزاری برای دستیابی به اهداف سیاسی، یا اجتماعی استفاده می‌کنند. این امر می‌تواند به افزایش خشونت در جامعه منتهی شود. این رویکردها می‌توانند افراد را رادیکال کنند و جرم‌های نفرت‌انگیز و حملات خشونت‌آمیز علیه افراد جامعه را که با آنان همسو نیستند، مرتکب شوند.

۷-بی‌ثباتی

‌هنگامی که بی‌ثباتی، ناآرامی‌های مدنی یا خطر جنگ وجود دارد، خشونت معمولا افزایش می‌یابد؛ زیرا گروه‌های مختلف برای قدرت، منابع یا بقا می‌جنگند. در چنین شرایطی، قتل، تجاوز و دیگر اعمال خشونت‌آمیز ممکن است به‌ دلیل احساس نیاز به حفاظت از خود یا منافع فردی رخ دهد.

۸-ضعف در اجرای قانون

‌زمانی که سیستم‌های اجرائی و مدیریتی ضعیف، ناکارآمد یا فاسد باشند، مجرمان ممکن است بدون ترس از مجازات به اعمال خود ادامه دهند که این موضوع باعث تشدید خشونت می‌شود. در‌عین‌حال بعضی قوانین در ایران خود منجر به فرودستی زنان می‌شود؛ مثل اجازه اشتغال از سوی همسر یا خروج از کشور.

۹-عوامل روان‌شناختی

افراد ممکن است به دلیل مشکلات روان‌شناختی، مانند کینه‌توزی و به دنبال انتقام بودن، مدیریت‌نکردن خشم سرخوردگی و استیصال، دست به خشونت بزنند. این عوامل می‌توانند فرد را مستعد رفتارهای خشونت‌آمیز کنند. افرادی که تجارب سختی داشته‌اند و به‌ویژه در دوران کودکی مورد آزار و اذیت قرار گرفته باشند، احتمال بیشتری دارد که در دوران بزرگسالی رفتارهای خشونت‌آمیز از خود بروز دهند. در‌عین‌حال همان‌طور که گفته شد، ارتباط بین عوامل مطرح‌شده می‌تواند به تشدید این وضعیت بینجامد. به طور مثال شخصی که خود از تروماهای مختلف رنج می‌برد، به‌ عنوان یک آتش به اختیار عمل کند.

۱۰-ترویج خشونت در رسانه‌ها

در تحقیقات مختلف عادی‌سازی خشونت از طریق رسانه‌ها، از ‌جمله فیلم‌ها، تلویزیون، بازی‌های ویدئویی و اخبار، نشان داده شده است که می‌تواند افراد، به‌ویژه جوانان را به خشونت متمایل کند. این مواجهه گاهی به تقلید از خشونت یا به کاهش درک عواقب آن منتهی می‌شود.

۱۱-نبود آموزش و آگاهی

آموزش ناکافی، به‌ویژه در زمینه‌هایی مانند تفکر انتقادی، حل تعارض و کنترل هیجانات می‌تواند به افزایش خشونت منجر شود. بدون دسترسی به آموزش کیفی یا فرصت‌های شغلی، افراد ممکن است تنها راه‌حل را در اعمال خشونت ببینند.

۱۲-اعتیاد

اعتیاد به الکل یا مواد مخدر اغلب به قضاوت ضعیف، کاهش خودکنترلی و افزایش پرخاشگری منجر می‌شود که می‌تواند احتمال وقوع اعمال خشونت‌آمیز، از‌ جمله قتل و تجاوز جنسی را افزایش دهد.

نتیجه‌گیری

افزایش خشونت در یک جامعه به‌ندرت به یک علت خاص نسبت داده می‌شود، بلکه معمولا ترکیبی از عوامل مختلف با یکدیگر دارد.

مقابله با خشونت نیازمند مداخلات چندجانبه است که شامل عزم مسئولان برای مقابله با خشونت، تقویت حاکمیت قانون، بهبود شبکه‌های اجتماعی، ارائه آموزش و حمایت‌های روانی از طریق رسانه‌ها و نهادهای آموزشی، ترویج برابری جنسیتی و کاهش نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی است.