شراره تورم بر جان اقتصاد
برخی وقایع تنها اثر اندک و محدودی دارند. بهعنوان نمونه اگر فردی خودروی خود را در زمان مقرر برای انجام سرویس خودرو به نمایندگی مربوطه نبرد، باید منتظر باشد بر اثر بیمبالاتی در تله یک هزینه نابهنگام گرفتار شود. برعکس، برخی رخدادها آثار گسترده و درخورتوجهی بر زندگی افراد دارند.
برخی وقایع تنها اثر اندک و محدودی دارند. بهعنوان نمونه اگر فردی خودروی خود را در زمان مقرر برای انجام سرویس خودرو به نمایندگی مربوطه نبرد، باید منتظر باشد بر اثر بیمبالاتی در تله یک هزینه نابهنگام گرفتار شود. برعکس، برخی رخدادها آثار گسترده و درخورتوجهی بر زندگی افراد دارند. اگر شخصی بیماری آب مروارید دارد، چشم خود را عمل نکند، احتمال دارد بینایی خود را از دست بدهد. نابیناشدن سبب میشود موقعیت شغلی فرد در معرض خطر قرار بگیرد و بر اثر بیکاری احتمالی، زندگی شخص متلاشی شود. کوهنوردی که بدون تجهیزات لازم قصد کوهنوردی دارد، خود را در معرض مرگ قرار میدهد و نتیجه این سهلانگاری، ناگوار خواهد بود. در اقتصاد نیز برخی رخدادها آثار تخریبی و مهلک فراوانی دارند.
تورم پدیده منحوسی است که اقتصاد را به سمت لبه پرتگاه نابودی مشایعت میکند. در جوامع با نرخ تورم بالا نباید انتظار چشمانداز روشن و امیدوارکنندهای را داشت. رضا امیرخانی در کتاب «نفحات نفت» اتوبوسی را مثال میزند که مسافران آن شامل افرادی زبردست و متخصص ازجمله پزشک، تاجر، مهندس، مدیر کارخانه، سرمایهدار و... است. در طی مسیر، مسافران با یکدیگر درباره آینده شغلیشان و برنامههایی که برای پیشرفت و توسعه حرفه خود طراحی کردهاند، به بحث و تبادلنظر میپردازند. در حالت عادی و ایمن هیچیک از مسافران توجهی به اتوبوس، راننده اتوبوس و حتی جاده ندارد. حال اگر راننده دائم ایجاد خطر کند، به گاردریل بزند، وارد لاین مقابل بشود یا خود اتوبوس مشکل فنی جدی داشته باشد، آنگاه دیگر مسافران درباره حرفه و آینده برنامه شغلی خود گفتوگو نمیکنند، بلکه اولویت آنها نجاتیافتن از شرایط فعلی و خطر مرگ احتمالی است. آنها فقط میخواهند از بحران موجود جان سالم به در ببرند.
اتوبوس اقتصاد ایران مدتهاست در حال تلوتلوخوردن و خطرآفرینی است. تورمهای بالا، جاده اقتصاد را مهآلود کرده و ناامنی را افزایش داده است. چشمانداز تورمی، نااطمینانی به آینده را افزایش میدهد و تمایل به سرمایهگذاری را کاهش میدهد. تورم فزاینده، هزینههای سرمایهگذاری را بالا برده و احداث کارخانجات جدید را ناموجه میکند. براساساین نرخ رشد تشکیل سرمایه ثابت در سالهای گذشته نامطلوب و نگرانکننده بوده است. طبق گزارشهای منتشرشده، نسبت تشکیل سرمایه ثابت به تولید ناخالص داخلی از 26 درصد در سال 1390 به 15 درصد در سال 1400 تنزل داشته است.
سندهیل، استاد برجسته اقتصاد دانشگاه هاروارد، در کتاب «فقر احمق میکند» داستانی را چنین روایت میکند: در جنگ جهانی دوم، ارتش ایالات متحده گرفتار سوانح مکرری شده بود که به واسطه جمعشدن چرخ هواپیما رخ میداد. خلبانها پس از فرود به جای آنکه بالههای هواپیما را جمع کنند، چرخهای هواپیما را میبستند. ارتش برای حل این مشکل یک متخصص را به کار گرفت. سروان آلفونسو چاپانیس بهعنوان روانشناسی کارآزموده قرار بود وارد ذهن این خلبانها شود. چرا خلبانان اینقدر بیتوجه بودند؟
آیا مسئله خستگی بود؟ آیا مشکل از آموزش خلبانان بود؟ یک سرنخ مهم دراینمیان خودنمایی کرد. این مشکل تنها محدود به خلبانهای بمبافکنها میشد؛ یعنی خلبانهای هواپیماهای بی-17 و بی-25. خلبانهای هواپیماهای نفربر دچار این اشتباه نمیشدند. او تصمیم گرفت به جای زیر نظر گرفتن ذهن خلبانها، کابینشان را بررسی کند. اهرمهای کنترلکننده مربوط به چرخها و بالهها در این بمبافکنها کنار هم قرار گرفته بود و شکل تقریبا یکسانی داشت. در مقابل شکل اهرمهای کنترلکننده هواپیماهای نفربر به کلی متفاوت به نظر میرسید. آنچه خلبانهای نفربر را از خلبانهای بمبافکن متمایز میکرد، کابینهایشان بود. چاپانیس دریافت که بسیاری از خطاهای خلبانها در حقیقت خطاهای کابین است. طراحی کابین هواپیما سبب شده بود خلبان، تحت تأثیر شرایطی که در آن قرار دارد، دچار خطا شود.
کابین اقتصاد ایران سالهاست با تورمهای فزاینده عجین شده است. در این وضعیت افراد حاضر در کابین لاجرم تحت تأثیر فضای کابین اقتصاد قرار میگیرند. تجربه سالها تورم سبب شده مردم و حتی فعالان اقتصادی به دنبال راهکاری برای فرار از گرداب تورم و حفظ قدرت خرید خود باشند. ماحصل این رویکرد، تبدیل پول و پساندازها به داراییهایی مانند زمین، ملک، طلا و ارز و حتی خروج سرمایه شده است. عاقبت این کار رونق فعالیتهای سفتهبازانه و غیرمولد است. در این شرایط بخش سوداگری در اقتصاد مورد توجه قرار میگیرد و تولید و بخش مولد اقتصاد مهجور خواهد بود. تمایل به خرید داراییها (ملک و ارز و...) به منظور در امان بودن از آثار مخرب تورم عاملی است برای افزایش شکاف طبقاتی. در شرایط تورمی افرادی که دارایی درخورتوجهی ندارند (مانند مستأجران، کارگران و حقوقبگیران و...) به صورت مداوم در معرض آسیبهای جدی قرار میگیرند. درحالیکه صاحبان ثروت و دارایی تا حدی توانستهاند خود را از صدمات تورم مصون نگه دارند. به گفته بسیاری از کارشناسان، تورمهای فزاینده زمینهساز بروز شکاف طبقاتی در اقتصاد هستند.
افزایش شکاف طبقاتی زمینه گسترش فساد را فراهم میکند. فردی با دریافتی اندک که درآمدش کفاف هزینههای زندگی او را نمیدهد، لاجرم مجبور میشود به روشی دیگر، تأمین درآمد کند. برانکو میلانوویچ در کتاب «سرمایهداری و دیگر هیچ» یادآور میشود: افراد فساد «رشوه و اختلاس» را محلی میدانند برای جبران بیعدالتی که در حق خود متصور هستند. آنها درآمد حاصل از فساد را نهتنها نامشروع نمیدانند، بلکه خود را شایسته دریافت رشوه دانسته و وصول آن را مبتنی بر حق میپندارند. براساس آخرین رتبهبندی کشورها بر مبنای نرخ تورم، زیمبابوه، ونزوئلا، سودان، ترکیه، سریلانکا، سورینام و یمن بالاترین نرخ تورم اعلامی را در سال 2023 به خود اختصاص دادهاند. بههمینترتیب طبق آخرین گزارش منتشرشده از طریق مراجع بینالمللی اکثر کشورهای فوق در زمره کشورهای با فساد بالا طبقهبندی شدهاند.
سخن آخر اینکه پیامدهای تورم بالا بسیار فراتر از نکاتی است که در این یادداشت به آن اشاره شد. اقتصاد ایران در سالهای گذشته جهشهای متوالی نرخ ارز و متعاقب آن، حادثشدن نرخهای تورم بالا را تجربه کرده است. جهشهای چندباره نرخ ارز و تورم سهمگین ناشی از آن، مانند شرارهای آتشین چهره اقتصاد را سرخگون کرده و قدرت خرید مردم و معیشت آنها را نشانه گرفته است. ازبینرفتن قدرت خرید، منجر به سقوط کرامت و عزت نفس اعضای جامعه میشود؛ تورم، شیوع ناامیدی و بدبینی به آینده را ترویج میدهد، انگیزه پسانداز کردن و تمایل به سرمایهگذاری را کاهش میدهد و... .
بهندرت میتوان کشوری را نام برد که با داشتن نرخ تورم بالا عاقبت خوشی را تجربه کرده باشد. کشورهایی که مبتلا به نرخ تورمهای سهمگین هستند، غالبا از وجود دولتهای بزرگ و ناکارآمد رنج میبرند. خودرأیی یکی از عوامل فربگی و ناکارآمدی دولتها است. در این ساختار سیاسی، دولتها فضای اقتصادی را به صورت بسته و انحصاری مدیریت میکنند. به گفته داگلاس نورث، برنده جایزه نوبل اقتصاد و نویسنده کتاب «فهم فرایند تحول اقتصادی» برخورداری از ساختارهای اقتصادی رقابتی، فراگیر و خلاق نیازمند داشتن ساختارهای سیاسی چندوجهی، غیرانحصاری و کارآمد است. یکی از عوامل مؤثر برای عبور از نرخهای تورم تثبیتشده بالا، ایجاد ساختارهای اقتصادی رقابتی و مولد است. داگلاس نورث معتقد است زمانی سازههای اقتصادی رقابتی ایجاد شده و به بقای خود ادامه میدهند که از طرف سازمانهای سیاسی منعطف و فراگیر حمایت شوند.