دربارهٔ یک پلتفرم دوست جامعهٔ مدنی
یکم. مطالعات پلتفرمی به خصوص در اتحادیه اروپایی، سالهاست که به طور جدی به موضوع حفاظت از جامعه در برابر زیادهخواهی پلتفرمها متمرکز است و فاصلهٔ فرهنگی میان دو سوی اقیانوس به دغدغهٔ اصلی دستگاههای تنظیمگر و همچنین جامعهٔ دانشگاهی اروپا تبدیل شده است.
پدرام الوندی؛ طرح موضوع «جامعهٔ پلتفرمی» از سوی سه استاد هلندی علوم ارتباطات (تومان پل، یوزه وندایک و مارتین دِوال) و تأکید بر اهمیت پلتفرمهای فراملیتی در شکلدادن ساختارهای اجتماعی و به دنبال آن ارزشهای اجتماعی جدید را نیز میتوان در همین چارچوب دید.
واقعیت این است که آنچه این پلتفرمها به آن دامن زدهاند نزاع رو به تزاید میان «منافع عمومی» و «منافع شخصی و شرکتی» است که با کمرنگشدن مرز نظام حکمروایی ملی و محلی در اثر گسترش و نفوذ سرمایهداری شرکتی شدت یافته است.
این مطالعات به خوبی نشان میدهد که شرکتهای فراملیتی پشت پلتفرمها در حوزههای مختلفی از جمله خبر، آموزش، حملونقل و بهداشت با بهرهگیری از زیرساختهایی که با سرمایهٔ عمومی در طول سالها ساخته و پرداخته شده است، بسترهایی جذاب و ساختارهای جدید را خلق کردهاند و بدون اینکه نسبت به سایر حلقههای این زنجیره از جمله زیرساختهای شهری، فضاهای آموزشی و سرانهٔ خدمات بهداشت و درمان تعهدی داشته باشند و از داراییهای جامعه در این حوزهها بهرهمند میشوند.
پژوهشگران حوزهٔ جامعه پلتفرمی معتقدند هم در مدل آمریکایی پلتفرمها و هم در مدل چینی سلطه بازار و دولت سبب شده است تا جامعهٔ مدنی از بازی پلتفرمها دور بماند و همهٔ اینها باعث شده است با گذاری تلخ از دورهٔ خوشبینی به پلتفرمها روبرو باشیم و تصویری متفاوت از آنها در دست باشد.
دوم. در عالم سیاست، روزگاری این تصور جدی وجود داشت که نیوزفید فیسبوک تا تایملاین توییتر بستری برای گفتوگوی عمومی دربارهٔ موضوعات مختلف هستند و هشتگها بازتاب واکنش جمعی به یک موضوع هستند و میتوان با آنها ردپایی از تقاضای اجتماعی و افکار عمومی را یافت. اما به مرور تجربههای جهانی این باور را با تردیدهایی جدی روبرو کرد.
نخستین موضوع چیزی بود که در کتاب «توییتر و گاز اشکآور: قدرت و شکنندگی اعتراضات شبکهای» اثر زینپ توفکچی پژوهشگر ترک-آمریکایی به آن پرداخته شد.
توفکچی این موضوع را بررسی کرد که شبکههای اجتماعی علیرغم توانی که برای بسیجگری دارند، به عنوان تیغی دولبه قابلیتهایی اساسی در کنترل اعتراضات نیز دارند. او نشان داد که منافع شرکتی و فشار دولتی چطور میتواند سبب شود تا توییتر برخی هشتگها و ترندها را تعمداً کنترل کند و به کاربرانش دربارهٔ آنها خبر ندهد و سعی در کنترل اعتراضاتی داشته باشد که همزمان با خیابان در این شبکه اجتماعی شکل میگیرند.
موضوع دوم به پژوهشی باز میگردد که در دو کتاب «پروپاگاندای رایانشی: دموکراسی و دستکاری سیاسی» و «مهندسی اجماع: فهم پروپاگاندا در عصر رسانههای اجتماعی»* به آن پرداخته شده است.
در این دو کتاب ساموئل وولی، استاد روزنامهنگاری دانشگاه آستین، در گزارشی از پژوهشهایی گستردهاش نشان میدهد که دولتها در گوشه و کنار دنیا چطور ارتشهای سایبری را به کار میگیرند تا موضوعات مختلف را در شبکههای اجتماعی بازتاب دهند و برجسته کنند و همزمان صدای مخالفان را در این شبکهها در لابهلای شبهرویدادهایی که در این شبکهها بازتاب مییابند، خاموش کنند.
این دو پژوهش (توفکچی و وولی) نشان میدهد بیش از هر زمان دیگری دولتها و شرکتهای فراملیتی با دستکاری در ساختار پلتفرمهای اجتماعی جلوی شنیدهشدن صداهای متکثر را میگیرند و این پلتفرمها کمتر از قبل ابزاری قدرتمند در خدمت جامعه هستند.
سوم. در چنین شرایطی تولد پلتفرمی مانند کارزار از جهات مختلف اهمیت مییابد. نخست اینکه بستری مستقل برای شنوایی اجتماعی متولد شده است که ابزاری برای کنشگران سیاسی و اجتماعی، فراتر از دولتمردان و دولتزنان، است تا صداهای مختلف را از درون جامعه بشنوند. همچنین با ابزارهای محدود و مؤثری که این پلتفرم برای تأیید هویت واقعی به کار میگیرد از بازی پروپاگاندیستهای شبکههای اجتماعی تا حد زیادی در امان میماند.
ظهور و بروز پلتفرمهایی مانند کارزار البته بیش از همه کمک بیمزد و منت به دولتهاست که میتوانند برای شنیدن و دیدن جامعه از این ابزار بهره ببرند (اگر قدر بدانند) و البته کنشگران جامعه مدنی را به ابزاری برای سخن گفتن بدون واهمه از ارتشهای سایبری تجهیز کند و کارزار ابزاری در دستان این کنشگران باشد تا تلاشهایشان در میدانهای واقعی و ملموس را به پشتوانهای اجتماعی و قابل اتکا از هویتهای مشخص تبدیل کند و تودهای از لایکها در شبکههای اجتماعی به امضاهایی معتبر و شفاف تبدیل شوند.
پلتفرم کارزار در عمل قدرت لابیگری و مذاکره را برای کنشگران مدنی افزایش میدهد و برای آنها هویت جمعی مستقلی در هر موضوع میسازد و به طراحان هر کارزار به نمایندگی از امضاکنندگان ابزاری برای نمایندگی برای گفتوگو در سطوح مختلف بدهد. همچنین استقلال این پلتفرم از اثرگذاری شرکتی و دولتی و ارتشهای سایبری آن را به بستری قابل اتکا برای کنشگران مدنی تبدیل میکند که فارغ از هیاهوی شبکههای اجتماعی یک موضوع را پیگیری کنند.
علاوه بر همهٔ اینها همچنین باید در نظر داشت پلتفرم کارزار فاقد رویکرد تجاری یا سیاسی است و همین اصل آن را از آسیبهایی که پلتفرمها به طور عمومی به آن دچار هستند دور نگاه میدارد و مهمترین کارکرد آن را حفظ میکند و برجسته میسازد: دوستی و دستگیری از جامعه مدنی در دورهای که نظارت دولتی و سرمایهداری شرکتی در گوشهوکنار دنیا به عنوان دو تیغه قیچی در حال تهدید و تحدید جامعهٔ مدنی هستند.
* هردو کتاب توسط انتشارات همشهری و با ترجمه عباس رضایی ثمرین توسط انتشارات همشهری به فارسی منتشر شده است.