در تکاپوی نظم امپراتوری
دونالد ترامپ، رئیسجمهوری منتخب ایالات متحده آمریکا، مرزهای ترسیمشده جهان را قبول ندارد و درصدد است تا تغییری محسوس در آن ایجاد کند. کانادا، گرینلند و کانال پاناما اولین جغرافیای سیاسی جهان هستند که ترامپ به آنها به چشم خریدار نگاه میکند و چشمها را به آن سو دوخته است.
دونالد ترامپ، رئیسجمهوری منتخب ایالات متحده آمریکا، مرزهای ترسیمشده جهان را قبول ندارد و درصدد است تا تغییری محسوس در آن ایجاد کند. کانادا، گرینلند و کانال پاناما اولین جغرافیای سیاسی جهان هستند که ترامپ به آنها به چشم خریدار نگاه میکند و چشمها را به آن سو دوخته است. این در حالی است که اروپا در قرن هفدهم میلادی پس از جنگ 30ساله مذهبی در صلح موسوم به وستفالی، مرزهای جدیدی را پذیرفت و قریب به 300 کشور کوچک و بزرگ که حدود و ثغوری نداشتند، موافقت کردند مرزهای جدید را به رسمیت بشناسند؛ یا پس از جنگ جهانی اول با متلاشیشدن امپراتوری عثمانی کشورهای کوچکی با مشخصشدن مرزهای جغرافیایی البته تحتالحمایه قدرتهای بزرگ در خاورمیانه شکل گرفتند. اگر در روزگاری کشورها سیاست تعارض به خاک ملتهای دیگر را سیاستی موفقیتآمیز میدانستند، گام به گام تصمیم گرفتند دولت-ملتها را در نظم جدید جایگزین نظم امپراتوری کنند، اگرچه دامنه مرزها تا قرن بیستم مدام در حال جابهجایی بود، اما اساس نظم نوین همان مرزهای دولت-ملتها بوده است. در دوران جنگ سرد با تقسیمبندی بلوکهای قدرت بین دو ابرقدرت صفآرایی جدیدی در تدوین و ترسیم مرزها انجام شد و بلوکها به صورت قدرتی انعطافناپذیر فروپاشی مرزها را قبول نمیکردند. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، مرزهای جدیدی بدون خونریزی و به شکلی مسالمتآمیز پدید آمدند؛ ایالتهایی که در قفقاز و کنار روسیه از آن کشور جدا شدند، شکاف بزرگی در مرزهای بینالمللی ایجاد کردند، اما ترسیم مرزها در شبهجزیره بالکان با خونریزیهای شدیدی توأم بود. به باور بسیاری از کارشناسان روابط بینالملل و اقتصاد سیاسی جهان، ایالات متحده همواره یک امپراتوری بوده و هست که از نیروی نظامی و نفوذ سیاسی کوبنده خود نه برای حمایت از نوعی شرایط تجاری جهانی استفاده کرده است، بلکه به آن کشور اجازه تسلط بر بازارهای خارجی را میدهد. این امپراتوری آفریده محیط پس از جنگ سرد است که گفتمان جهانی تجارت آزاد به آن چهرهای مبدل پوشانده است.
نهادهای مالی جهانی مانند صندوق بینالمللی پول که در ظاهر نهادهایی مستقلاند، چیزی جز عوامل دست حکومت ایالات متحده نیستند، ولی نفوذ این کشور از طریق شبکه پایگاههای نظامی که در سراسر جهان دارد منتشر و مستقیما احساس میشود، در کل میتوان گفت این کشور دارای قدرت نظامی متعارف کوبنده، نفوذ سیاسی چشمگیر و نفوذ اقتصادی عظیمی است. اکنون سؤال این است که این قدرت عظیم مانند امپراتوری عثمانی در سده شانزدهم یا بریتانیا در سده نوزدهم در پی منضمکردن سرزمینهای جدید به خاک خود یا به استعمار کشیدن مردمان سرزمین دیگری است؟ حکومت جدید در ایالات متحده نشان از وقوع تحولاتی مشابه این دست است، با مجهزکردن رژیم صهیونیستی به پیشرفتهترین سلاحها و اجازه به این رژیم برای غصب سرزمینهای فرامرزی، نشان از نبود شناخت مرزهای بینالمللی از طرف ایالات متحده آمریکا است. در مواردی با کمکگرفتن از نخبگان و کمپانیهایی با مالکیت افرادی مانند ایلان ماسک، حتی نوع حکومتهایی مانند آلمان و بریتانیا را نیز میخواهند دستکاری کنند. آیا جهان در حال برگشت از نظم دولت-ملت به نظم امپراتوری است؟ جهان آزاد نباید در مقابل ارزشهای باطل امپراتوری سکوت کند.