راه پر از سنگلاخ مذاکرات؛ تهدیدها و فرصتها
نخستین جلسه مذاکرات ایران و آمریکا راجع به موضوع هستهای و احیانا دیگر موضوعات در مسقط برگزار شد. این جلسه در حالی پایان یافت که دستکم تا آنجا که پیوست رسانهای دلالت میکند، متضمن رضایتمندی طرفین بوده است.
نخستین جلسه مذاکرات ایران و آمریکا راجع به موضوع هستهای و احیانا دیگر موضوعات در مسقط برگزار شد. این جلسه در حالی پایان یافت که دستکم تا آنجا که پیوست رسانهای دلالت میکند، متضمن رضایتمندی طرفین بوده است. اهمیت این امر در آن است که پیشتر، فضایی آکنده از بیاعتمادی، نااطمینانی و ابهام و ایهام بر کلیت امر سایه افکنده بود.
اینکه رضایتمندی اشارهشده یکبار مصرف است یا تداوم پیدا خواهد کرد، پرسشی است که پاسخ به آن بدون درنظرگرفتن عوامل متعدد، گوناگون و پیچیده دخیل بیشتر به پیشگویی میماند که طبعا فاقد هرگونه وزانت و وثاقتی است.
ازجمله عوامل مزبور، وضعیت موجود زیست جهان بهویژه از منظر حکمرانی جهانی و نظم حاکم و شرایط آن است. بدیهی است تا این مهم ملحوظ نظر قرار نگیرد و به عبارتی، کدخدای دهکده جهانی بهدرستی شناخته نشود و آخرین وضعیت او از نظر مؤلفههای قدرت ادراک نشود، فاقد نمای کلی (big picture) هستیم.
میتوان به ایجاز گفت که گو آنکه نظام تکقطبی بازمانده از پایان جنگ سرد همچنان باقی است، اما عرصه دارد به تکستاره سپهر سیاست جهانی تنگ میشود و چین دارد بهعنوان چالشگر و هماورد بزرگ صحنه به منصه ظهور میرسد. این کشور که در زمان پایانیافتن جنگ سرد قدرت دستچندم اقتصادی و کوتوله سیاسی بود، اینک میرود تا در مقام قدرت نخست اقتصادی جهان و قدرت مطرح سیاسی و نظامی بعد از آمریکا قرار گیرد. این همان چیزی است که برای آمریکا تحملپذیر نیست و واشنگتن را بر آن میدارد تا با آن به مقابله برخیزد. آمریکا در این تقابل که گونهای ستیزهجویانه دارد، نیازمند یارگیری از سویی و برداشتن موانع موجود بر سر راه، از سوی دیگر است.
ایران شاید تنها کشوری در جهان باشد که در هر دو جهت میتواند ایفای نقش کند. این به آن معنا است که هم قادر است هدف یارگیری آمریکا قرار گیرد و هم برعکس سد راه هماوردی آن کشور با چین شود. به گمان نگارنده، این ایران است که با وجود دخالت متغیرهای مزاحم نهایتا باید تصمیم بگیرد که ایفاگر نقشی ایجابی باشد یا سلبی! و باز هم به گمان راقم این سطور ایران اگر نقش ایجابی بازی نکند، آمریکا قبل از آنکه به سراغ چین برود، سعی در مانعزدایی میکند تا بتواند روی رقیبی که میرود تا بدل به تقابلگر شود، تمرکر کند و در هماوردی با او سنگ تمام بگذارد.
عامل دیگر، خود ایران بماهو کلمه است که به لحاظ ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی از موقعیت ممتاز توازنگری برخوردار است. قرارداشتن ایران در موقعیت توازنگر (balancer)، جایگاه بالقوه آن را در معادلات جهانی قدرت، کمنظیر و در عرصه معادلات منطقهای قدرت، بینظیر کرده است. این موقعیت مشابه احزاب پادشاهساز (kingmaker) است که با وجود کوچکی میتوانند چنان همافزایی کنند که حزب بزرگ برنده انتخابات را قادر کند تا دولت (ائتلافی) تشکیل دهد. در «دموکراسیهای غربی» نظیر آلمان، این پدیده کاملا رایج است، به گونهای که احزاب بزرگ با وجود پیروزی در انتخابات، خود بهتنهایی توان تشکیل کابینه را ندارند و باید به احزاب کوچک متوسل شوند و با آنها ائتلاف کنند تا از پسِ آن کار برآیند.
ایران هم به طور کلی در موقعیتی است که با هر قدرت جهانی همراه شود، کفه ترازو به نفع آن سنگینی میکند. آمریکا هرچند همچنان قدرت جهانی منحصربهفرد است، اما همانطور که اشاره شد، به نظر نمیرسد در آینده متصور بتواند در مقام قدرت نخست باقی بماند. ترک مخاصمه با ایران موجب آزادشدن بخشی از انرژی آمریکا خواهد شد که درحالحاضر صرف مخاصمه با ایران میشود. حال اگر قضیه از این فراتر برود و فرضا آمریکا بتواند ایران را با خود همراه کند، دراینصورت در جهت اثباتی هم میتواند مورد کارسازی آمریکا قرار گیرد. افزون بر این، نگاهی به کشورهای بزرگتر منطقه نشان میدهد که ایران تنها کشوری است که میتواند در جایگاه قدرت ممتاز قرار گیرد. ترکیه که در توهم احیای امپراتوری عثمانی است، نمیتواند بیش از یک قدرت درجه دوم ظاهر شود. عربستان هنوز قبیلهای است. اسرائیل کوچک و بسیار آسیبپذیر و مصر هم نیازمند کمک خارجی برای اداره امور خود است.
به نظر میرسد که آمریکا در محاسبات خود برای بازداشتن ایران از دستیابی به سلاح هستهای علاوه بر ملاحظه اسرائیل و موضوع اشاعه، نمیخواهد که ایران فراتر از قدرت منطقهای ظهور کند، زیرا این احتمال وجود دارد که ایران با ویژگیهای ممتاز پیشگفته چنانچه هستهای هم شود، بخواهد در مقامی بالاتر از قدرت منطقهای عرض اندام کند. اما روی دیگر سکه میتواند این باشد که آمریکا حاضر است ایران را به شرطی که چالشی برای او ایجاد نکند، در قد و قواره قدرت نخست منطقه بپذیرد.
موارد فوق به قدری همراه با موانع گوناگون است که تحقق عملی آن شاید مستبعد به نظر برسد. اسرائیل به همراه لابی او بهویژه در آمریکا بزرگترین مانع سر راه است. اپوزیسیون بدخیم خارجنشین و کاسبان تحریم در داخل و کشورهای منطقه، با وجود حفظ ظاهر، هرکدام بنا به دلایل خود و نیز روسیه و چین به دلیل از دست دادن یا دستکم کمرنگشدن حوزه نفوذ و منافع خود در صف طویل مخالفان و ناراضیان هرگونه توافق بین تهران و واشنگتن قرار دارند. واضح و مبرهن است که باید به این فهرست بلندبالا بخشهایی از کنگره شامل دموکراتها و جمهوریخواهها و بعضی از وزرای دولت ترامپ، ازجمله وزیران امور خارجه و دفاع را هم افزود.
تعدد مخالفان و ناراضیان و تنوع عجیبوغریب آن کافی است که حتی بدون دخالتدادن دیگر متغیرها هم به این پی ببریم که راه مذاکره چقدر ناهموار و صعبالعبور است. در این وضعیت پیچیده که صاحبان منافع مقرر از هر دری وارد میشوند تا مذاکرات به طور کلی شکل نگیرد و راه به جایی نبرد، طرفین مذاکره باید تلاشی مضاعف به خرج دهند تا در زمین آن مخالفان و ناراضیان بازی نکنند و قدمهایی ملموس به جلو بردارند. این امر در درجه نخست نیاز به راستیآزمایی اراده طرفین دارد که هریک میتواند و باید به طور متقابل انجام دهد. اراده سیاسی (political will) چنانچه موجود باشد و به اثبات برسد، راه را برای تعیین شکل تشریفاتی و اجرائی انجام مذاکره (modality) و تعیین محورهای مذاکره و پیکربندی آن و ترسیم خطوط قرمز و حد یقف هریک از عوامل و متغیرهای مشارکتکننده و از این قبیل هموار میکند.
از سوی دیگر با وجود موانع پرشمار و پیچیده بر سر راه مذاکرات دو کشوری که نزدیک به نیمقرن سر یکدیگر فریاد کشیده و راه تخاصم پیشه کردهاند و حتی از ناحیه آمریکا بر طبل تهدید به جنگ کوبیده شده است، فرصتهای شاید منحصربهفردی هم در دسترس است. ازجمله آنکه با نگاهی عمیق به جوانب امر چنین به نظر میرسد که انتخاب هیچیک از دو طرف مذاکره، جنگ و درگیری نیست و تهدیدهای آمریکا هم هرچند نمیتوان گفت میانتهی است و قابلیت اجرائی ندارد، اما نوعا برای ترغیب یا در بدترین سناریو واردکردن فشاری تهدیدزا و کارساز است.
ناگفته نماند که این به آن معنا نیست که وقوع جنگ به کلی منتفی است. مراد آن است که تهدید آمریکا به راهاندازی جنگ غیر از آنکه القای این پیام است که آن کشور از سر قدرت و با داشتن پلن B مذاکره میکند، به نوعی راضیکردن طرف ایرانی گفتوگو به تندادن به تب از ترس مرگ است (البته ضرورت دارد که هیئت ایرانی با واکنشی مؤثر نشان دهد که در سایه تهدید نمیتوان به پیشبرد مذاکرات و حصول نتیجهای مطلوب خوشبین بود). دیگر مورد فرصتزا این است که اکنون منطقه در وضعیت بینظمی و ناپایداری قرار گرفته و به نوعی دچار خلأ قدرت شده است و نیاز حیاتی به اتخاذ تدابیر و انجام ترتیباتی دارد که فرجامش برونرفت از آن حالت و خاتمهدادن به جنایات و اقدامات تروریستی اسرائیل در غزه، لبنان، سوریه و کرانه غربی رود اردن باشد. گو آنکه گفته میشود ایران به خاطر ضربات مهلکی که به محور مقاومت وارد شده، در موقعیت مناسبی قرار ندارد و طبعا فاقد اهرمهای لازم برای چانهزنی و تعیین تکلیف است. اما مسئله به اینجا ختم نمیشود و به قولی این رشته سر دراز دارد. حتی اگر تضعیف قدرت هماوردی ایران و بازدارندگی آن در موضوع محور مقاومت را واقعیت بدانیم، باز هم این ایران است که راجع به محور مزبور طرف هر مذاکره و گفتوگویی میتواند باشد و لاغیر. چنین اهلیتی کافی است که نقش ایران همچنان بیبدیل باشد و دست او را برای به خرج دادن هر ابتکار عملی باز بگذارد.
با توجه به مطالب پیشگفته که با عرض پوزش به درازا کشید، آنچه میتوان در جمعبندی اولیه معروض داشت، ناظر به کلانروایتی است که از توانمندیهای ذاتی و اکتسابی کشورمان در انجام مذاکرات با آمریکا با وجود ظاهر قضیه که از قرارداشتن ایران در ضعیفترین وضعیت ممکن در سالهای اخیر حکایت میکند، نشان دارد. این توانمندی و نیز وضعیت پرتنش جهانی و منطقهای که به برقراری آرامش و تغییر چیدمان و جانمایی مؤلفههای قدرت وفق احتیاجات و واقعیات میدانی جدید نیازمند است، ایجاب میکند که ایران مسائل عالقه خود را با محیط بینالملل
بهطور مسالمتآمیز حلوفصل کند و کشور را در مسیر حل مشکلات مزمن و گوناگون موجود و گرهگشایی از مشکلات و گامبرداشتن در جهت شکوفایی جامعه و جلب رضایت عموم سوق دهد.
بدیهی است که با توجه به تجارب گرانسنگ و هرچند اغلب تلخ گذشته که چراغ راه اکنون و آینده است، مذاکرات باید در محیطی متعادل و به دور از هرگونه تحکم و تهدید و درشتگویی و زیادهخواهی و طلبکاری انجام شود و اصول معامله به مثل (reciprocity) و بدهبستان متوازن
(balanced give and take) سرلوحه کار قرار گیرد. طرفه آنکه جاده دوطرفه است و هیچیک از روندگان را امتیازی در برابر دیگری نیست.
اگر بنای ایجاد تعهد است، متقابل است. اگر بنای راستیآزمایی است (مثلا درباره برنامه هستهای ایران)، راستیآزمایی همزمان رفع تحریمها هم روی میز است و طرف آمریکایی متعهد به انجام آن است. اگر بنای امتیازدهی است، بستان این بده هم امتیازگیری است.