|

آسیب‌شناسی مرجعیت سیاسی احزاب در ایران

پژوهشگران عرصه سیاست، یکی از لوازم ضروری در راستای تحقق امر توسعه در هر کشوری را قوام و پویایی حیات انجمنی، جامعه مدنی و تشکل‌های فعال در آن کشور می‌دانند. به‌همین‌دلیل آن کشورهایی که همواره در پی بالابردن سطح رضایت عمومی شهروندان از وضعیت حکمرانی خود هستند، پیوسته سعی می‌کنند تا مانع تعمیق شکاف‌های اجتماعی میان دولت و مردم شوند. یکی از ابزارهای لازم برای پیوند میان نهاد سیاست (قدرت) و اجتماع (جامعه)، شکل‌گیری، حمایت و بسط و گسترش فعالیت احزاب در کشور است.

محمد آخوندپور امیری . پژوهشگر مسائل ایران

پژوهشگران عرصه سیاست، یکی از لوازم ضروری در راستای تحقق امر توسعه در هر کشوری را قوام و پویایی حیات انجمنی، جامعه مدنی و تشکل‌های فعال در آن کشور می‌دانند. به‌همین‌دلیل آن کشورهایی که همواره در پی بالابردن سطح رضایت عمومی شهروندان از وضعیت حکمرانی خود هستند، پیوسته سعی می‌کنند تا مانع تعمیق شکاف‌های اجتماعی میان دولت و مردم شوند. یکی از ابزارهای لازم برای پیوند میان نهاد سیاست (قدرت) و اجتماع (جامعه)، شکل‌گیری، حمایت و بسط و گسترش فعالیت احزاب در کشور است.
با این مقدمه اولین موضوعی که ذهنیت جامعه را به خود معطوف می‌کند، واکاوی وضعیت احزاب در کشور خود است. به این اعتبار یکی از شاخص‌های معتبر در بررسی وضعیت احزاب در ایران، رجوع به نتایج پیمایش‌ها و تحقیقات به‌عمل‌آمده از طرف کارشناسان حوزه اجتماع و سیاست است. «عینیت اجتماعی؛ بررسی و تحلیل موج چهارم پیمایش ملی ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان» یکی از آن منابع معتبری است که می‌توان به آن رجوع کرد. نتایج این پیمایش که چند ماه پیش منتشر شد، به بررسی وضعیت سرمایه اجتماعی در ایران امروز در حوزه‌های گوناگون پرداخته و نتایج برآمده از آن را منتشر کرده است.
یکی از نتایج به‌دست‌آمده در این پژوهش، بررسی وضعیت «مرجعیت سیاسی» در ایران امروز است. مرجعیت سیاسی به این معنی که مردم در امور سیاسی بیشتر به نظرات چه افراد و نهادهایی نگاه می‌کنند و آنان را به‌عنوان مرجعیت سیاسی خود قبول دارند؟ این ویژگی از متغیرهای مهم سیاسی است. در این پیمایش پرسیده شده که در مسائل و موضوعات مهم اجتماعی و سیاسی نظر چه فرد یا گروهی برای تصمیم، قضاوت و عمل شما مهم‌‌تر است؟
نتایج این پیمایش نشان می‌دهد که در فاصله هشت‌ساله میان ۱۳۹۴ تا ۱۴۰۲ به میزانی که بر اهمیت مرجعیت نهاد خانواده افزوده شده است (از ۲/۳۸ درصد در سال ۱۳۹۴ به ۴/۵۸ درصد در سال ۱۴۰۲)، از اهمیت مرجعیت مسئولان کشور، احزاب و گروه‌های سیاسی کاسته شده است (مرجعیت مسئولان کشور از ۹/۱۴ درصد در سال ۱۳۹۴ به ۸/۷ درصد در سال ۱۴۰۲ تنزل پیدا کرده و مرجعیت احزاب و گروه‌های سیاسی از ۳/۷ درصد در سال ‍۱۳۹۴ به ۷/۲ درصد در سال ۱۴۰۲ تنزل یافته است). این ویژگی از نظر شاخص‌های توسعه‌یافتگی به نحوی رو به عقب محسوب می‌شود. نکته مهم این است که مرجعیت نهادهای سیاسی در سال ۹۴ کم بوده و در این فاصله کم‌رنگ‌تر هم شده است.
اما با کاهش معنادار اقبال جامعه به احزاب و گروه‌های سیاسی در سال‌های اخیر، اولین سؤالی که ذهن مخاطب را به خود معطوف می‌کند، این است که چه علل و عواملی در پیدایی این بحران که تأثیرات منفی خود را قطعا بر فرایند توسعه بر جای خواهد گذاشت، دخیل بوده است؟
به باور نگارنده این سطور نمی‌توان یک یا دو علت خاص را به‌عنوان تنها علل این تنزل جایگاه احزاب در ایران امروز قلمداد کرد و قطعا عوامل متعددی در طول دهه‌های متمادی در عدم اقبال جامعه به فعالیت احزاب نقش داشته است، اما با توجه به اینکه به همه آنها نمی‌توان در یک یادداشت کوتاه پرداخت، تنها به بیان دو علت بیرونی و درونی که از وزن بالایی در پدیداری چنین وضعیت نامطلوبی دخیل بوده‌اند، بسنده خواهم کرد.
یکی از عوامل بیرونی تأثیرگذار در بحرانی‌شدن وضعیت احزاب در ایران را می‌توان سیطره نوعی نگاه «امنیت‌محور» بر زیست سیاسی-اجتماعی احزاب عنوان کرد. همواره نوعی شکاکیت بر حوزه فعالیت احزاب از دیرباز در ایران مشهود بوده است؛ به گونه‌ای که بارها شاهد برآمدن و غروب احزاب تحت عناوین امنیتی مانند «انجام فعالیت‌هایی در تعارض با منافع ملی» بوده‌ایم. به همین منظور چنانچه تاریخ شکل‌گیری احزاب در ایران (از دوره دوم شکل‌گیری مجلس شورای ملی در عصر مشروطه تا به امروز) را رصد کنیم، خواهیم دید که سیطره چنین نگاهی بر سر احزاب بوده است و مانعی سترگ بر سر راه فعالیت بهینه آنها قلمداد شده است.
اما یکی از عمده علل درونی تأثیرگذار در بحرانی‌شدن وضعیت احزاب در ایران را نیز می‌توان تحت عنوان «تقدم منفعت شخصی و گروهی بر خیر جمعی» یاد کرد. در طول یک دهه اخیر تسخیر صندلی‌های قدرت از سوی احزاب بیش از آنکه در راستای تلاش برای تأمین خیر عمومی باشد، متضمن پیگیری منافع شخصی و گروهی حزب پیروز بوده است. سیطره چنین نگاه منفعت‌طلبانه‌ای، چنان تأثیرات بالقوه منفی بر اذهان جامعه از خود بر جای گذاشته که فعلیت آن را می‌توان در میل‌نداشتن به مشارکت در فرایندهای سیاسی از سوی جامعه مشاهده کرد؛ به گونه‌ای که جامعه همواره با عینک بدبینی به فعالیت‌های احزاب نگریسته است.
القصه آنکه باید اذعان کرد که با وجود آنکه یکی از کارکردهای مهم احزاب در هر کشوری، کسب قدرت و جایگاه‌های سیاسی است، اما به نظر می‌رسد که در ایران این امر، نخبگان حزبی را دچار خطای شناختی و تحلیلی کرده؛ آن‌گونه که تصور می‌کنند همه کارکردهای احزاب به همین تسخیر صندلی‌های قدرت محدود می‌شود. این در حالی است که در ممالک متمدن غربی، احزاب همواره به‌عنوان پلی میان حاکمیت و جامعه، پیوند عمیق خود را در طول ۱۲ ماه سال با جامعه حفظ کرده و صدای رسای جامعه برای تجمیع، ساماندهی و انتقال خواست‌های جامعه به ساختارهای سیاسی-اداری نظام قدرت بوده‌اند. به همین منظور جامعه‌ای که پیگیری امور خود را از طریق احزاب بعینه مشاهده می‌کند، قطعا از حمایت و مشارکت در جهت پیروزی حزب مدنظر خود فروگذاری نکرده و همواره به مرجعیت سیاسی احزاب و گروه‌های سیاسی، اعتقاد و باور دوچندانی از خود بروز خواهد داد.