|

«بزرگ» در برابر «بزرگ»

در نهایت، هر دو طرف آمریکایی و ایرانی با اختلافات جزئی درخصوص مستقیم یا غیرمستقیم‌بودن مذاکرات هسته‌ای، اصل وجود چنین مذاکراتی در شنبه را تأیید کردند؛ ترامپ با نوعی شور و شعف و البته انتظارات بالا مذاکرات شنبه آینده را «مستقیم» و «در بالاترین سطح» توصیف کرد؛ در مقابل طرف ایرانی ضمن تأیید اصل مذاکرات بر «غیرمستقیم»‌بودن آن تأکید کرد.

وحید نوری. دکتری روابط بین‌الملل و وکیل دادگستری
در نهایت، هر دو طرف آمریکایی و ایرانی با اختلافات جزئی درخصوص مستقیم یا غیرمستقیم‌بودن مذاکرات هسته‌ای، اصل وجود چنین مذاکراتی در شنبه را تأیید کردند؛ ترامپ با نوعی شور و شعف و البته انتظارات بالا مذاکرات شنبه آینده را «مستقیم» و «در بالاترین سطح» توصیف کرد؛ در مقابل طرف ایرانی ضمن تأیید اصل مذاکرات بر «غیرمستقیم»‌بودن آن تأکید کرد. رویکرد رسانه‌ای دولت نیز بر اطلاع‌رسانی قطره‌چکانی است. در نقد این الگو و سیاست خارجی پشتیبان آن بسیار گفته و شنیده شده است و این یادداشت درصدد تکرار مکررات نیست؛ بالطبع طراحان و ناظران این سیاست دلایلی برای درست‌بودن رویکرد خود دارند؛ از جمله عدم اعتماد به طرف مقابل و تلاش برای مدیریت انتظارات داخلی؛ مهم‌ترین تجربه در دسترس آنها شاید توافق برجام یا مذاکرات هسته‌ای ایالات متحده و کره شمالی در دولت پیشین ترامپ است که با وجود برگزاری در عالی‌ترین سطوح به نتیجه مطلوبی برای طرفین نرسید.
با این حال، تاریخ روابط بین‌الملل ناظر موارد متعددی بوده است که تحول در روابط دشمنان سنتی با ابتکارات «خارق العاده»، «سریع» و «شگرف» در شکل و محتوای دیپلماسی حاصل شده است؛ مذاکرات چین و آمریکا در دهه 1970، حل بحران موشکی کوبا میان آمریکا و شوروی در دهه 1960 و مذاکرات مربوط به کاهش زرادخانه هسته‌ای آمریکا و شوروی در دهه 1980 مثال‌هایی از این دست است.
طرف ایرانی نه‌تنها به تحول در شکل مذاکرات نیاز دارد، بلکه در محتوا نیز نیازمند بازنگری جدی است؛ بازنگری از رویکرد «کوچک در برابر کوچک» به رویکردی جامع یا «بزرگ در برابر بزرگ»؛ شکست الگوی مذاکراتی برجام که بر رویکرد «کوچک در برابر کوچک» و تفکیک اختلافات هسته‌ای و غیرهسته‌ای با ایالات متحده مبتنی بود، اکنون بر کسی پوشیده نیست؛ برقراری ارتباطات مؤثر اقتصادی نیازمند «اطمینان خاطر» است؛ اطمینان خاطری که برجام نتوانست برای فعالان اقتصادی و سرمایه‌گذاران جهانی برای حضور در ایران فراهم آورد؛ گرچه تحریم‌های اقتصادی و مالی مرتبط با موضوع هسته‌ای، موقتا «متوقف» شده بودند، اما تحریم‌های غیرهسته‌ای با همان مجازات‌های شدید، مانند شمشیر داموکلاس بر فراز همه نهادهای مالی بین‌المللی افراشته بودند؛ نتیجه آن شد که بسیاری از بانک‌ها و نهادهای مالی در سطح سیاست‌گذاری (Policy)، اساسا انجام هرگونه تراکنش با جغرافیای ایران را ممنوع کرده‌اند و به قول عامیانه، قید هرگونه همکاری با جغرافیای ایران را زده‌اند.
برای مذاکرات جدید با دولت ترامپ، طرف ایرانی باید رویکرد «بزرگ در برابر بزرگ» در پیش بگیرد؛ دولت جدید آمریکا خواسته‌های بزرگ خود از ایران را که ظاهرا در نامه ارسالی به تهران منعکس شده، تا حدودی رسانه‌ای کرده است. طرف ایرانی باید همین رویکرد را در پیش بگیرد و خواسته‌های بزرگ خود از ایالات متحده را روی میز مذاکره قرار دهد و افکار عمومی داخلی و بین‌المللی را نسبت به آنها و حسن نیت خود مطلع کند؛ ایران نیز باید بر سرعت مذاکرات و انجام آن در سطح عالی و به طور مستقیم تأکید کند. خواسته‌های بزرگ ایران از ایالات متحده می‌تواند شامل موارد زیر باشد:
نخست، به لحاظ صورت‌بندی حقوقی، توافق احتمالی باید در قالب یک پیمان رسمی باشد که با تصویب سنای آمریکا تبدیل به قانون لازم‌الاجرا شود؛ نگارنده به‌خوبی از دشواری چنین احتمالی در سیاست داخلی آمریکا آگاه است، اما اگر به لحاظ تئوریک احتمالی برای این موضوع وجود داشته باشد، تنها زمان آن در دولت جمهوری‌خواهان و شاید دولت فعلی به رهبری ترامپ است.
دوم، چنین توافقی باید مانند برجام، در سطح شورای امنیت به رسمیت شناخته شود و فاقد بندهایی مانند اسنپ‌بک برجام باشد.
سوم؛ سازوکار حل اختلاف چنین توافقی نباید مانند الگوی برجام، محدود به اعضای شورای امنیت و ملاحظات سیاسی آنها باشد؛ در مقابل، ارجاع اختلاف احتمالی به دیوان بین‌المللی دادگستری یا یک نهاد داوری مستقل و حقوقی، می‌تواند ماهیت حقوقی توافق را بر انگیزه‌های سیاسی برتری ببخشد؛
چهارم و به‌لحاظ ماهوی، لغو کامل تمامی تحریم‌های ایالات متحده علیه ایران اعم از هسته‌ای یا غیرهسته‌ای، اولیه یا ثانویه، تجاری، مالی و سرمایه‌گذاری، نیاز امروز ایران است.
پنجم، دانش و رویه روابط بین‌الملل از یک سو و ماهیت آنارشیک آن از سوی دیگر نشان داده است که هیچ تضمینی در سیاست بین‌الملل وجود ندارد و آنچه می‌تواند امکان خلف وعده را به «حداقل» -و نه حذف - برساند، صرفا همکاری‌های اقتصادی متقابل است؛ از این روی حضور و سرمایه‌گذاری ایالات متحده در صنایع هسته‌ای، انرژی، مالی، خودروسازی، حمل‌ونقل زمینی و هوایی ایران برای تضمین هرگونه توافق احتمالی ضروری است. این نقطه ضعفی بود که برجام از آن رنج برد و در نهایت بی‌فرجام ماند.
بالطبع این یادداشت منتقدان زیادی خواهد داشت؛ عده‌ای آن را بلندپروازانه خواهند دانست؛ عده‌ای آن را برخلاف ماهیت انقلابی جمهوری اسلامی می‌دانند و عده دیگری احتمالا «غیرعملی»؛ نگارنده از هویت نهادینه‌شده در سیاست خارجی ایران و نیازمندی رویکرد «بزرگ در برابر بزرگ» به چرخش استراتژیک در سیاست خارجی واقف است؛ دشواری چنین چرخشی و ملاحظات فکری تصمیم‌سازان بر این قلم پوشیده نیست؛ با این حال، تاریخ روابط بین‌الملل نشان داده است نام نیکوی سیاست‌مداران در وفاداری به منافع و امنیت ملی است و توجه به این امر، می‌تواند جسارت لازم را برای اتخاذ رویکرد بزرگ در برابر بزرگ هموار کند.