|

نگرش فرهنگی در رفتارهای اقتصادی

در ایران با هر مشکل و معضلی روبه‌رو می‌شویم و در پی واکاوی و حل موضوعات تحقیق و بررسی را آغاز می‌کنیم و با هر تحلیلگر و صاحب‌نظری در ارتباط با مسائل اقتصادی، اجتماعی و کاستی‌های جامعه نشست می‌گذاریم، در نهایت موضوع اصلی و خاص مشترکی پدیدار می‌شود و آن چیزی نیست جز فرهنگ. بارها و بارها به نقش و ریشه فرهنگ و توسعه‌یافتگی آن اشاره کرده‌ایم؛ اینکه ارتقای سطح فرهنگی تا چه اندازه می‌تواند گره‌گشای بسیاری از مشکلات باشد.

اشرف‌سادات جلال‌زاده،روزنامه‌نگار: در ایران با هر مشکل و معضلی روبه‌رو می‌شویم و در پی واکاوی و حل موضوعات تحقیق و بررسی را آغاز می‌کنیم و با هر تحلیلگر و صاحب‌نظری در ارتباط با مسائل اقتصادی، اجتماعی و کاستی‌های جامعه نشست می‌گذاریم، در نهایت موضوع اصلی و خاص مشترکی پدیدار می‌شود و آن چیزی نیست جز فرهنگ. بارها و بارها به نقش و ریشه فرهنگ و توسعه‌یافتگی آن اشاره کرده‌ایم؛ اینکه ارتقای سطح فرهنگی تا چه اندازه می‌تواند گره‌گشای بسیاری از مشکلات باشد.

اما نه دولت توانست در این حوزه اقدامی انجام دهد، نه مردم تلاش کردند سطح فرهنگی جامعه را با مطالعه و ابزارهای دیگر ارتقا دهند. مراودات بین‌المللی و رفت‌وآمد توریست‌ها از سایر کشورها می‌توانست مولد نقل‌و‌انتقال فرهنگ‌های صحیح جوامع دیگر باشد و نحوه زندگی و فرهنگ آنها می‌توانست تأثیرات مثبت و منفی رفتارهای اجتماعی را نمایان کرده و به ارتقای سطح فرهنگی جامعه کمک کند؛ اما متأسفانه در صنعت گردشگری و جذب توریست بسیار‌ ضعیف عمل کرده‌ایم و امروز ایران که زمانی میزبان توریست‌ها از سرتاسر جهان بود، مقصد آخر گردشگران هم نیست.

اگر نگاهی به انواع بسترها و فرصت‌های سرمایه‌گذاری در ایران بیندازیم، ملک، دلار، سکه، طلا و خودرو سال‌های زیادی است که در اقتصاد ایران به‌عنوان کالای سرمایه‌ای مبادله می‌شوند و به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم مؤثر از هم یا متأثر بر هم هستند. بااین‌حال، در صورت بررسی اجمالی همه این اقلام، می‌بینیم که سرمایه‌گذاری در آنها به‌هیچ‌وجه زمینه‌ساز ایجاد ارزش‌افزوده نیست و تأثیر مثبتی بر تولید ناخالص ملی ندارد و درست به همین دلیل مهم و ساده، علی‌رغم اینکه خیلی از ایرانی‌ها در سبد سرمایه‌گذاری خود همه یا تعدادی از اقلام یادشده را دارند، باز احساس فقر و عقب‌ماندگی اقتصادی دارند.

دقیقا به همین دلیل است که در کشوری با این وسعت و امکانات و زیرساخت‌های متعدد خدادادی اعم از نفت، گاز، معادن، گردشگری و‌...، بسیاری از ایرانی‌ها در خانواده‌های خود فرزند بی‌کار دارند یا در هنگام خرید یک کالای مصرفی یا لوازم منزل نوع خارجی آن را به نوع داخلی آن ترجیح می‌دهند. درست به همین دلیل است که بسیاری از ایرانیان جهانگردی را که در محدوده ترکیه، دوبی و ارمنستان است، قبل از ایران‌گردی تجربه می‌کنند. اتفاقا به همین دلیل است که در کوتاه‌ترین تعطیلات هم جاده چالوس و هراز با کیلومترها ترافیک به سمت شهرهای شمالی بسته می‌شود. به همین دلیل است که ایرانی‌ها مدام در فکر افزایش متراژ خانه خود هستند و هیچ‌گاه فرصتی برای لذت‌بردن از زندگی ندارند. به همین دلیل است که خانه‌های ایرانی‌ تبدیل به گاوصندوق‌های نگهداری دلار و طلا شده است و به همین دلیل است که ما ایرانی‌ها هیچ‌گاه آرامش را تجربه نمی‌کنیم؛ موضوعی که در همه طبقات و دهک‌های اجتماعی و با هر سطح درآمدی جاری و ساری است. دلیل ظهور و بروز بسیاری از مفاسد اقتصادی اعم از پیدایش سلاطین خودرو، سکه و... نیز همین بستر معیوب و چرخه باطل است که غایتش  جز ناکجاآباد نیست.

طمع، هیجان و ترس یا هر چیز دیگری که اسمش را بگذاریم، باعث ایجاد صف‌های طولانی برای خرید دلار، سکه، طلا و خودرو یا خرید ملک و زمین می‌شود و روحیه سفته‌بازی و دلال‌صفتی ما همیشه و در کوتاه‌مدت برای ما ظاهری موفق، پیروز و ثروتمند می‌سازد؛ اما در درازمدت و در برایند کلان اقتصاد، ما همیشه دچار ناامنی ذهنی، احساس عقب‌ماندگی و ترس  از فردا هستیم.

نقطه‌ضعف مشهود مدیریت کلان اقتصادی ایران، فارغ از دولت‌ها و گرایش‌های مختلف نیز همراهی و همدلی با این نگرش بوده و هست که در دوره‌های مختلف با ترویج فروش تراکم، سهمیه ارز برای هر کد‌ملی، قرعه‌کشی خودرو و فروش سکه به مردم، درجه توجه و حساسیت مردم را به این موضوعات بالا برده‌اند و بالطبع مردم هم برای عقب‌نماندن از گردونه این رقابت، ناخواسته وارد این بازی شده‌اند.

همه موارد ذکرشده حاصل یک فرایند طولانی است که در گذر زمان و از پس جنگ‌ها و ناامنی‌ها شکل‌ گرفته و به دلیل بی‌ثباتی‌های تاریخی، زمینه و بستر تولید را از جامعه ایرانی سلب کرده و باعث ساخت‌وساز کاروانسراهای حاشیه جاده ابریشم شده است. جاده‌ای که بستر تعامل چین و اروپا بوده و به‌مرور دلالی و تجارت را تبدیل به رفتار قالب و پسندیده اقتصاد ایران کرده است و در جان‌مایه فرهنگ اقتصادی ایرانیان نشو و نما کرده و امروزه به رفتار عادی و عادت پرتکرار ایرانی‌ها تبدیل‌ شده است.

درواقع ما میراث‌دار یک پلتفرم و بستر ناقص و یک‌سویه اقتصادی هستیم که وقتی در اقلامی مثل زمین، ملک، ویلا، ارز، سکه، طلا و خودرو بروز می‌کند، نتیجه‌ای جز بر‌هم‌زدن آرامش روانی جامعه و بی‌ارزش‌کردن پول ملی ندارد. در حقیقت دلیل و موضوع اصلی شکل‌گیری شبهه‌پول یا افزایش نقدینگی، ذات خود پول نیست، بلکه ریخته‌شدن و هدایت آن به سمت بازارهای غیرمولد و فاقد ارزش‌افزوده مثل خودرو، طلا، ملک و... است که اسباب همه گرفتاری‌های ریشه‌ای ماست.

اما راه گریز یا راه‌حل عبور از این شرایط و بازگشت به مسیر و ریل صحیح اقتصادی چیست؟ راه‌حلی که بتواند بازار ناشفاف و سفته‌بازی را در این حوزه‌های غیرمولد جمع کند و پول یا نقدینگی موجود در کف جامعه را به سمت اقدامات ارزشمند و اصلاحات ساختاری و شفاف اقتصادی  پیش ببرد.

به نظر می‌رسد برای رسیدن به چنین راه‌حلی، نیازمند اقدامات و رفتارهای فرهنگی متعددی در حوزه اقتصاد کلان و مدیریت بازار هستیم؛ به‌گونه‌ای که مردم به نقش مهم خود به‌عنوان عضوی از جامعه بیشتر واقف شوند و منتظر بروز همه اتفاق‌های خوب از سوی یک ناجی و حامی در قامت دولت، مجلس و... نباشند. البته که دولت‌ها به‌عنوان مجریان و متولیان اقتصاد کلان می‌توانند در تبیین و هدایت این پتانسیل‌ها و سرمایه‌های اجتماعی نقشی مهم و جدی داشته باشند، اما در نهایت این مردم هستند که باید به درک روشنی از تأثیر مخرب رفتارهای اقتصادی دلال‌مآبانه و سفته‌بازانه در فردای نه‌چندان دور زندگی خود و فرزندانشان برسند.

در این میان، دو بستر بانک و بورس می‌توانند جایگزین‌های بسیار خوبی برای گذار از اقتصاد کف خیابانی و ناشفاف به‌ سوی اقتصاد مدرن، عادلانه و شفاف باشند. دو بستری که همه‌ چیز در آنها مبتنی بر ثبت و ضبط اطلاعات است و در نهایت شفافیت، کنترل و نظارت پیش می‌روند و با هدایت جریان‌های پولی، بی‌تعارف در شرایط کنونی اقتصاد که مدام دچار نوسانات و حواشی بازارهای غیرمولد و شرایط هیجانی و منفعت‌طلبانه است، وجود یک ساختار چارچوب‌مند بانکی و بورسی برای بازسازی اقتصادی ضرورتی انکارناپذیر است و این دو رکن مهم می‌توانند در کنار یکدیگر به‌عنوان دو موتور مدیریت‌کننده و محرک، اقتصاد ایران را در مسیری صحیح و اصولی  قرار دهند.

دولت می‌تواند با صیانت از دو رکن بانک و بورس و جلوگیری از هجمه‌های علاقه‌مندان به ماهیگیری از آب گل‌آلود در بازارهای هیجانی، زمینه را برای فعال‌تر‌شدن نقش بانک و بورس در اقتصاد ملی و مردمی ایران فراهم کند. بازسازی فرهنگ اقتصادی مردم ایران و تغییر نگرش آنها از نگرش کوتاه‌مدت به بلندمدت و اندیشیدن به‌جای منفعت شخصی به منافع ملی، می‌تواند زمینه‌ساز رفع بسیاری از مشکلات ریشه‌ای  اقتصاد ایران باشد.