کدام نماد ایران
در تصویری که این روزها بر دیوار بزرگ و بلند ساختمانی دولتی در یکی از میدانهای اصلی پایتخت نقش بسته، موشک، محور آرم جمهوری اسلامی قرار گرفته و جای «الف قامت یار» ایستاده است.
در تصویری که این روزها بر دیوار بزرگ و بلند ساختمانی دولتی در یکی از میدانهای اصلی پایتخت نقش بسته، موشک، محور آرم جمهوری اسلامی قرار گرفته و جای «الف قامت یار» ایستاده است. این آرم نشانهای است که همواره دلالتهای دینی و ملی داشت و به معانی زیباییشناختی و تمدنی آن میپرداختیم و در کل تلاش داشتیم فهمی متناسب با باورها و نگرشهای ایرانیان فراهم کنیم. در آغاز کتابهای درسی نیز یکی، دو صفحه به توضیح این معانی پرداخته بودند.
نکته آنکه کیسینجر، یکی از طراحان سیاست خارجی آمریکا، در سالهای آغازین انقلاب گفته بود شیر انقلاب در ایران گُر گرفته و باید آن را خاموش کرد. مقامات ایرانی به این نظر پاسخ میدادند، اینک ما همان سخن را در قالب جدیدی تأیید میکنیم؛ درواقع همان تصویر ایرانهراسی که رسانههای غربی سالهاست از ما ساختهاند، میپذیریم و تکرار میکنیم. البته انتقال پیام قدرت هم یک ضرورت سیاسی است که در جای خود درخور توجه است، اما از یاد نبریم که ایران نماد فرهنگ، هنر، اخلاق و انسانیت است و نشانه ملی آن نمیتواند موشک باشد. متأسفانه در ابعاد وسیعی با ایران برخورد میکنند. گسترش فضای مجازی به این وضع از یک سو دامن زده و از طرف دیگر، امکانی برای تنویر افکار به وجود آورده است.
این روزها که ایرانیان در همه جا با فال حافظ شبهای چله و شب یلدا را سپری میکنند، یکباره در همین فضا، کسی مدعی میشود که حافظ ایرانی نیست و ایران مفهومی صدساله و 200ساله دارد. عجیب آنکه این گفتار با پشتیبانی رسانهای مشهور همراه میشود و بازتاب وسیعی پیدا میکند. هرچند درباره این مفاهیم رسانهها و مراکز علمی دولتی، چندان حساسیتی ندارند، اما فضای عمومی کشور به سویی است که آنها را به دنبال خود میکشاند. امسال رسانهها و مقامات رسمی، به شکلی شب یلدا را گرامی داشتند و شادباش گفتند و حتی مدیریت شهری، در اقدامی متفاوت، نمادهای یلدا و غزلیات حافظ را در گستره وسیعی زینتبخش خیابانهای پایتخت کرد؛ درحالیکه در سالهای پیشین، وقتی جشن شب یلدا را به دعوت مجله چلچراغ و فال حافظ با حضور انبوه جوانان جشن میگرفتیم، آن را امری پسندیده نمیدانستند. باری بازگشت به فرهنگ ایرانی، ابعاد جدیدتری پیدا کرده است.
کافههای تهران که زمانی در ساختمانهای مدرن برپا میشد، اینک در بناهای تاریخی و میراثی جای گرفتهاند و حتی در برخی از آنها، موزه کوچکی از کسانی که در آنجا میزیسته یا به آنجا آمدوشد داشتهاند، ترتیب دادهاند که همه اینها در جذب ایرانیان علاقهمند تأثیر تمام دارد و همینها هستند که مناسبتهایی از این دست را رونق میدهند. چندی پیش یکی از کارگردانهای ایران، فیلمی در جشنوارهای خارجی عرضه کرد که در آن، کودکانی در خیابان پاکتهایی را به خریداران میفروختند. من امسال هم در همین شبها، در خیابان کریمخان راسته کتابفروشیها، مشتری یکی از همان کودکان بودم که ابتکاری به خرج داده و به شکلی قدیمیتر یعنی طومار، آن فال را پیچیده و دور آن نخی با الیاف طبیعی بسته بود. رنگ و جنس کاغذ چنان بود که اسناد قدیمی را تداعی میکرد و با خط خوش نستعلیق غزلی از حافظ با شرح آن آورده بود. به هر حال آقای اصغر فرهادی، کارگردان جهانی ایران، در برابر چشمان خیره بینندگان آن اثر هنری میگوید که این بستهها مواد مخدر نیست، اینها فال حافظ است و چون میپرسند فال چیست، توضیح میدهد؛ میپرسند یعنی در کشور شما -ایران- مردم کوچه و بازار پول میدهند و ورقی شعر میخرند؟ پاسخ آنقدر جالب بوده که پرسشگر آن را برای همه میهمانان دیگر کشورها تعریف میکند. باری مردم ایران طی سدهها حافظ را هموطن و همزبان و همراه و همراز خود دانستهاند. حافظ یکی از رموز وحدت ملی ماست. حافظ است که «الف» آن نام قدسی را چنین وصف میکند:
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار/ چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
این ایرانی است که اعجاب جهانیان را برمیانگیزد.