|

راه ‌و رسم پوتین و ترامپ برای نابودی دموکراسی

کاتا پولیت

آیا هنوز فاشیسم وجود دارد؟ وقتی خود گادمین می‌گوید قانون گادمین را کنار گذاشته، بهتر است باور کنید که به دردسر افتاده‌اید. من همیشه در برابر استفاده این اصطلاح برای سیاست‌های معاصر مقاومت کرده‌ام، چراکه فاشیسم از دل شرایط خاص تاریخی بیرون آمد؛ شرایطی که امروز حکم‌فرما نیست؛ یک جنگ جهانی ویرانگر، تحولات شدید اقتصادی، هراس از بلشویسم. وقتی نائومی ولف و دیگران می‌گفتند مه جورج دبلیو بوش ما را در مسیر آلمان 1930 قرار می‌دهد، فکر می‌کردم غلو می‌کنند. چراکه ماهیت فاشیسم هرچه نباشد، ازبین‌بردن دموکراسی بود. آیا کسی واقعا این‌‌طور فکر می‌کرد که بوش انتخابات را لغو خواهد کرد و از خروج از کاخ سفید خودداری می‌کند؟
بنابراین شاید فاشیسم اصطلاح مناسبی نباشد برای شرایطی که ما به سویش می‌رویم. فاشیسم درباره دولت بزرگ بود؛ کارهای دولتی متظاهرانه، مزایای دولتی از همه رقم و کنترل دولت بر همه حوزه‌های زندگی. فاشیسم فقط درباره غارت کشور به نفع خود و بستگان خود نبود، گرچه این مسئله بخش زیادی از آن بود، بااین‌حال با دیدن ولادیمیر پوتین و دونالد ترامپ در کنفرانس خبری‌شان بعد از دیدار خصوصی در هلسینکی، فکر می‌کنم شاید من کمی زیادی مته به خشخاش گذاشته بودم. با تماشای این دو قلدر زمخت، فوق‌العاده ثروتمند و فاسد، احساس کردم گویی نگاهی اجمالی به یک نظم جدید جهانی داشته‌ام؛ نظمی که تازه متولد نشده، بلکه اکنون دیگر دوران کودکی‌اش را می‌گذراند. این دو نفر نسخه‌های متفاوت یک نوع مدیریت رایج‌اند: مردان منتخب قدرتمندی که از نقاط ضعف دموکراسی‌های معمول برای رسیدن به قدرت سو‌ءاستفاده می‌کنند و وقتی به قدرت می‌رسند، برای تضعیف بیشتر دموکراسی هر کاری از دستشان برمی‌آید انجام می‌دهند، درحالی‌که به جریان‌های محبوب اقتدارگرایی، نژادپرستی، ملی‌گرایی، زن‌ستیزی، هم‌جنس‌گرایی‌ستیزی و هر نوع خشم و نفرت دیگر می‌دمند. پوتین باهوش‌تر است، ترامپ دیوانه‌تر. آنها آن‌قدر دروغ می‌گویند که رسانه‌ها نمی‌توانند پابه‌پای آنها جلو روند. پوتین در کنفرانس خبری گفت همکاران بیل برودر، تاجر ‌میلیاردر، به کمپین انتخاباتی هیلاری کلینتون 400‌ میلیون دلار داده‌اند، ادعایی که رسانه‌های آمریکایی از جمله خبرنگار نیویورک‌تایمز می‌گویند از اساس دروغ است. وقتی از ترامپ پرسیدند او به سرویس‌های اطلاعاتی خودش باور دارد یا پوتین، ترامپ شروع کرد به حرف‌های نامربوط‌زدن درباره ایمیل‌های هیلاری کلینتون و سرورهای حزب دموکرات، توهم توطئه‌ای به شدت نخ‌نما‌شده. چرا تقریبا بعد از دو سال هنوز او می‌کوشد ثابت کند شایسته پیروزی بوده است؟ در کنفرانس خبری آیا او حرفی زد یا کاری کرد که مغایر با این نظریه عمومی باشد که او ابزار دست پوتین است؟ و درست است، نیویورک‌تایمز گزارش می‌دهد ترامپ دو هفته پیش از مراسم تحلیف خود مطلع شده پوتین شخصا دستور حمله سایبری برای تأثیرگذاری در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 2016 را صادر کرده بود، حمله‌ای که ترامپ در هلسینکی با اشاره به حرف‌های خود پوتین، آن را انکار کرد.
این اربابان دروغ‌گو تنها نیستند، در سراسر جهان، نیروهای ضد‌دموکرات در انتخابات پیروز می‌شوند؛ گاهی اوقات منصفانه، گاهی هم نه و سپس از قدرتشان برای تخریب رویه‌های دموکراتیک بهره می‌برند. در ترکیه رجب‌ طیب اردوغان وجود دارد، به یاد داشته باشید که او وقتی برای اولین‌بار به قدرت رسید، او را میانه‌رویی بی‌ضرر می‌دانستند و حزب عدالت و توسعه او هم معادل مسلمانان دموکرات‌مسیحی آلمان شناخته می‌شد.‌حالا او رسانه‌ها را محدود می‌کند، مخالفانش را به زندان می‌اندازد، دانشگاه‌ها را ویران می‌کند و می‌کوشد زنان را از حقشان محروم کند و آنها را به سمت داشتن دست‌کم سه و حتی پنج بچه پیش ببرد، چراکه صرفا تعداد ترک‌ها کافی نیست. به نظر شبیه آنگلا مرکل می‌رسد نه؟ بعد ویکتور اوربان مجارستانی است که اصطلاح «دموکراسی غیرلیبرالی» را برای توصیف این رژیم اقتدارگرای منتخب، وضع کرد و حالا سخت مشغول ‌ساختن دولتی بر پایه اهداف بیگانه‌ستیزانه خود است. اعمال آندره دودا، رئیس‌جمهوری لهستان هم تا حدود زیادی از همین قرار است: سقط جنین را ممنوع کرد و منافع کلیسای کاتولیک را ترویج داد. پیش از جنگ جهانی دوم لهستان کشوری چندملیتی بود و اقلیت‌های بزرگ یهودی، رمی، اوکراینی و سایر مردم در این کشور زندگی می‌کردند. اکنون او به خلوص قومی (خیالی) خود می‌بالد و مثل مجارستان و جمهوری چک، به نام ملی‌گرایی مسیحی درها را به روی مهاجران مسلمان می‌بندد. می‌توان از رودریگو دوترته، رئیس‌جمهوری فیلیپین؛ عبدالفتاح السیسی، رئیس‌جمهوری مصر؛ بنیامین نتانیاهو، رئیس‌جمهوری اسرائیل و نارندرا مودی، رئیس‌جمهوری هند هم نام برد. با افزایش احساسات ضدمهاجران که با بی‌کاری و سیاست‌های ریاضتی رواج پیدا کرد، احزاب راست‌گرای «پوپولیست» در ایتالیا، یونان، هلند، فرانسه، آلمان، اتریش و حتی در سوئد و دانمارک در حال ظهورند. خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا را هم فراموش نکنید که در واقع با نژادپرستی و حماقت محض به پیش رفت.
در آمریکا هم دونالد ترامپ به‌طرز مشابهی به نیروهای ضددموکرات و نژادپرست توان بخشید. سال گذشته، نئونازی‌های راست افراطی در شارلوتسویل راهپیمایی کردند و ترامپ آنها را «مردم بسیار خوب» نامید. در این میان، برنامه‌ها برای گسترش نیروهای طرفدار گرفتن حق شهروندی ‌میلیون‌ها شهروند آمریکایی را نگران کرده است. ممکن است دموکراسی آمریکایی رو به موت نباشد، اما هر هفته ‌هزاران قربانی بر جای می‌گذارد.
هیچ‌چیز اجتناب‌ناپذیری درباره دموکراسی‌ لیبرال، کثرت‌گرایی مذهبی، پذیرش تنوع قومی، برابری جنسیتی و نژادی و دیگر عناصری که ما از آنها به‌عنوان پیشرفت معاصر یاد می‌کنیم، وجود ندارد. در ایالات‌ متحده، ما شانس این را داریم که سال 2020 از دست ترامپ خلاص شویم؛ اما مطمئن نیستم بتوانیم از ترامپیسم خلاص شویم. او بلوکی از رأی‌دهندگانی را که در نارضایتی‌ها و فانتزی‌هایشان درباره عدالت متحدند، تقویت کرده است. در سرتاسر جهان داستان احتمالا مشابه است: تخریب دموکراسی آسان و احیای آن دشوار است.
منبع: the nation

آیا هنوز فاشیسم وجود دارد؟ وقتی خود گادمین می‌گوید قانون گادمین را کنار گذاشته، بهتر است باور کنید که به دردسر افتاده‌اید. من همیشه در برابر استفاده این اصطلاح برای سیاست‌های معاصر مقاومت کرده‌ام، چراکه فاشیسم از دل شرایط خاص تاریخی بیرون آمد؛ شرایطی که امروز حکم‌فرما نیست؛ یک جنگ جهانی ویرانگر، تحولات شدید اقتصادی، هراس از بلشویسم. وقتی نائومی ولف و دیگران می‌گفتند مه جورج دبلیو بوش ما را در مسیر آلمان 1930 قرار می‌دهد، فکر می‌کردم غلو می‌کنند. چراکه ماهیت فاشیسم هرچه نباشد، ازبین‌بردن دموکراسی بود. آیا کسی واقعا این‌‌طور فکر می‌کرد که بوش انتخابات را لغو خواهد کرد و از خروج از کاخ سفید خودداری می‌کند؟
بنابراین شاید فاشیسم اصطلاح مناسبی نباشد برای شرایطی که ما به سویش می‌رویم. فاشیسم درباره دولت بزرگ بود؛ کارهای دولتی متظاهرانه، مزایای دولتی از همه رقم و کنترل دولت بر همه حوزه‌های زندگی. فاشیسم فقط درباره غارت کشور به نفع خود و بستگان خود نبود، گرچه این مسئله بخش زیادی از آن بود، بااین‌حال با دیدن ولادیمیر پوتین و دونالد ترامپ در کنفرانس خبری‌شان بعد از دیدار خصوصی در هلسینکی، فکر می‌کنم شاید من کمی زیادی مته به خشخاش گذاشته بودم. با تماشای این دو قلدر زمخت، فوق‌العاده ثروتمند و فاسد، احساس کردم گویی نگاهی اجمالی به یک نظم جدید جهانی داشته‌ام؛ نظمی که تازه متولد نشده، بلکه اکنون دیگر دوران کودکی‌اش را می‌گذراند. این دو نفر نسخه‌های متفاوت یک نوع مدیریت رایج‌اند: مردان منتخب قدرتمندی که از نقاط ضعف دموکراسی‌های معمول برای رسیدن به قدرت سو‌ءاستفاده می‌کنند و وقتی به قدرت می‌رسند، برای تضعیف بیشتر دموکراسی هر کاری از دستشان برمی‌آید انجام می‌دهند، درحالی‌که به جریان‌های محبوب اقتدارگرایی، نژادپرستی، ملی‌گرایی، زن‌ستیزی، هم‌جنس‌گرایی‌ستیزی و هر نوع خشم و نفرت دیگر می‌دمند. پوتین باهوش‌تر است، ترامپ دیوانه‌تر. آنها آن‌قدر دروغ می‌گویند که رسانه‌ها نمی‌توانند پابه‌پای آنها جلو روند. پوتین در کنفرانس خبری گفت همکاران بیل برودر، تاجر ‌میلیاردر، به کمپین انتخاباتی هیلاری کلینتون 400‌ میلیون دلار داده‌اند، ادعایی که رسانه‌های آمریکایی از جمله خبرنگار نیویورک‌تایمز می‌گویند از اساس دروغ است. وقتی از ترامپ پرسیدند او به سرویس‌های اطلاعاتی خودش باور دارد یا پوتین، ترامپ شروع کرد به حرف‌های نامربوط‌زدن درباره ایمیل‌های هیلاری کلینتون و سرورهای حزب دموکرات، توهم توطئه‌ای به شدت نخ‌نما‌شده. چرا تقریبا بعد از دو سال هنوز او می‌کوشد ثابت کند شایسته پیروزی بوده است؟ در کنفرانس خبری آیا او حرفی زد یا کاری کرد که مغایر با این نظریه عمومی باشد که او ابزار دست پوتین است؟ و درست است، نیویورک‌تایمز گزارش می‌دهد ترامپ دو هفته پیش از مراسم تحلیف خود مطلع شده پوتین شخصا دستور حمله سایبری برای تأثیرگذاری در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 2016 را صادر کرده بود، حمله‌ای که ترامپ در هلسینکی با اشاره به حرف‌های خود پوتین، آن را انکار کرد.
این اربابان دروغ‌گو تنها نیستند، در سراسر جهان، نیروهای ضد‌دموکرات در انتخابات پیروز می‌شوند؛ گاهی اوقات منصفانه، گاهی هم نه و سپس از قدرتشان برای تخریب رویه‌های دموکراتیک بهره می‌برند. در ترکیه رجب‌ طیب اردوغان وجود دارد، به یاد داشته باشید که او وقتی برای اولین‌بار به قدرت رسید، او را میانه‌رویی بی‌ضرر می‌دانستند و حزب عدالت و توسعه او هم معادل مسلمانان دموکرات‌مسیحی آلمان شناخته می‌شد.‌حالا او رسانه‌ها را محدود می‌کند، مخالفانش را به زندان می‌اندازد، دانشگاه‌ها را ویران می‌کند و می‌کوشد زنان را از حقشان محروم کند و آنها را به سمت داشتن دست‌کم سه و حتی پنج بچه پیش ببرد، چراکه صرفا تعداد ترک‌ها کافی نیست. به نظر شبیه آنگلا مرکل می‌رسد نه؟ بعد ویکتور اوربان مجارستانی است که اصطلاح «دموکراسی غیرلیبرالی» را برای توصیف این رژیم اقتدارگرای منتخب، وضع کرد و حالا سخت مشغول ‌ساختن دولتی بر پایه اهداف بیگانه‌ستیزانه خود است. اعمال آندره دودا، رئیس‌جمهوری لهستان هم تا حدود زیادی از همین قرار است: سقط جنین را ممنوع کرد و منافع کلیسای کاتولیک را ترویج داد. پیش از جنگ جهانی دوم لهستان کشوری چندملیتی بود و اقلیت‌های بزرگ یهودی، رمی، اوکراینی و سایر مردم در این کشور زندگی می‌کردند. اکنون او به خلوص قومی (خیالی) خود می‌بالد و مثل مجارستان و جمهوری چک، به نام ملی‌گرایی مسیحی درها را به روی مهاجران مسلمان می‌بندد. می‌توان از رودریگو دوترته، رئیس‌جمهوری فیلیپین؛ عبدالفتاح السیسی، رئیس‌جمهوری مصر؛ بنیامین نتانیاهو، رئیس‌جمهوری اسرائیل و نارندرا مودی، رئیس‌جمهوری هند هم نام برد. با افزایش احساسات ضدمهاجران که با بی‌کاری و سیاست‌های ریاضتی رواج پیدا کرد، احزاب راست‌گرای «پوپولیست» در ایتالیا، یونان، هلند، فرانسه، آلمان، اتریش و حتی در سوئد و دانمارک در حال ظهورند. خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا را هم فراموش نکنید که در واقع با نژادپرستی و حماقت محض به پیش رفت.
در آمریکا هم دونالد ترامپ به‌طرز مشابهی به نیروهای ضددموکرات و نژادپرست توان بخشید. سال گذشته، نئونازی‌های راست افراطی در شارلوتسویل راهپیمایی کردند و ترامپ آنها را «مردم بسیار خوب» نامید. در این میان، برنامه‌ها برای گسترش نیروهای طرفدار گرفتن حق شهروندی ‌میلیون‌ها شهروند آمریکایی را نگران کرده است. ممکن است دموکراسی آمریکایی رو به موت نباشد، اما هر هفته ‌هزاران قربانی بر جای می‌گذارد.
هیچ‌چیز اجتناب‌ناپذیری درباره دموکراسی‌ لیبرال، کثرت‌گرایی مذهبی، پذیرش تنوع قومی، برابری جنسیتی و نژادی و دیگر عناصری که ما از آنها به‌عنوان پیشرفت معاصر یاد می‌کنیم، وجود ندارد. در ایالات‌ متحده، ما شانس این را داریم که سال 2020 از دست ترامپ خلاص شویم؛ اما مطمئن نیستم بتوانیم از ترامپیسم خلاص شویم. او بلوکی از رأی‌دهندگانی را که در نارضایتی‌ها و فانتزی‌هایشان درباره عدالت متحدند، تقویت کرده است. در سرتاسر جهان داستان احتمالا مشابه است: تخریب دموکراسی آسان و احیای آن دشوار است.
منبع: the nation

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها