|

الگوبرداری اردوغان از تزار روس

آیا ترکیه، روسیه جدید است؟ این سؤالی است که اخیرا بارها در پایتخت‌های اروپایی مطرح شده و هنوز پاسخی دقیق برای آن وجود ندارد. رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهوری تركیه اخیرا سیاست خارجی تهاجمی را در پیش گرفته و با ابزارهای مختلفی از جمله مهاجرت و استفاده از نیروی نظامی، قصد تحت‌فشار گذاشتن اتحادیه اروپا و گسترش حوزه نفوذ خود را دارد.
اردوغان شیوه‌ای را به‌ کار گرفته که قبل از او ولادیمیر پوتین، همتای روس او، آن را اجرا می‌کرد و اکنون این نگرانی در اتحادیه اروپا ایجاد شده که شاید دیکتاتوری دیگر در مرزهای اتحادیه اروپا در حال ظهور باشد. از زمان پایان جنگ سرد، اروپایی‌ها امنیت منطقه‌ای خود را همواره از لنز غربی دیده‌اند و شرق برای آنها تهدیدی جدی بوده است. در‌حالی‌که ناتو امنیت نظامی اروپا را تضمین کرده‌ است، اتحادیه اروپا اقدام به وضع قوانین مختلف براساس ارزش‌های خود کرده است؛ قوانینی که بسیاری از آنها کاملا مغایر با ارزش‌ها و سنت‌های شرقی بود. بااین‌حال در دهه 90 میلادی این ذهنیت میان سیاست‌مداران اروپایی شکل گرفت که ممکن است ترکیه و روسیه بازیگرانی غیرغربی باشند که بتوان آنها را به‌عنوان متحد در نظر گرفت و قوانین و ارزش‌های اروپایی را با آنها شریک شد. اما در 15 سال گذشته، رؤیای تک‌قطبی اروپایی راهی برای ایجاد رهبری چندقطبی در این قاره گشوده است. روسیه و ترکیه رابطه دیرینه‌ای سرشار از عشق و کینه با اروپا داشته‌اند و هر دو کشور با وجود حضور رهبرانی ملی‌گرا که تا حدی از هنجارها و ارزش‌های اتحادیه اروپا بهره می‌برند، بیشتر ادعای اروپایی‌شدن دارند. اما در سال‌های گذشته تحولات متعددی باعث بروز تنش میان اروپا و روسیه شد و امروز دیگر نشانی از رابطه گرم دو طرف که در سال‌های ابتدایی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شاهد بودیم، وجود ندارد. خلاف سیر نزولی رابطه اتحادیه اروپا و روسیه که به‌خوبی مستند شده، درباره رابطه ترکیه و اروپا و اینکه چگونه به چنین سطحی از تنش رسید، پیچیدگی‌های زیادی وجود دارد. جنگ عراق در سال 2003 باعث شد تا رابطه ترکیه با ناتو پیچیده‌تر از قبل شود و پس از آن هم در سال 2007 با مخالفت فرانسه با بخشی کلیدی از مذاکرات بروکسل و ترکیه بر سر پیوستن این کشور به اتحادیه اروپا، رابطه ترکیه و این بلوک تیره‌تر شد. با ایجاد مانع در مسیر پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپا این کشور تصمیم گرفت راه خود را از اروپا جدا کرده و متحدانی جدید در روسیه، چین، بالکان و لیبی برای خود دست‌وپا کند. البته رابطه ترکیه و روسیه هم چالش‌های زیادی دارد و بخش بزرگی از این چالش‌ها به دلیل حضور هر دو کشور در جنگ داخلی سوریه ایجاد شده است. در این جنگ روسیه از بشار اسد، رئیس‌جمهوری سوریه حمایت می‌کند و اردوغان هم حامی مخالفان اسد است. تنش میان مسکو و آنکارا در سال 2015 و با سرنگونی هواپیمای نظامی روسیه از سوی ترکیه بالا گرفت و پوتین هم در واکنش به این اقدام ترکیه، تحریم‌هایی علیه آنکارا وضع کرد که باعث هرج‌ومرج در اقتصاد ترکیه شد و درنهایت اردوغان را به عذرخواهی واداشت. پس از آن بود که ترکیه بیش از گذشته به روسیه نزدیک شد و در بسیاری از تحولات در جبهه مسکو قرار گرفت.
ترکیه با وجود اینکه متحد ناتو است اما تصمیم گرفت سیستم دفاع موشکی اس-400 ساخت روسیه را خریداری کند و این امر باعث خشم ایالات متحده شد و در نهایت واشنگتن ترکیه را از لیست خرید جنگنده‌های مدرن f-35 حذف کرد. از سوی دیگر با وجود آنکه مناقشه در سوریه همچنان ادامه دارد اما اردوغان بارها به تمجید از نقش پوتین در سوریه پرداخته تا بتواند در کنار روسیه و با هزینه‌ای کمتر، جایگاه بازیگری مهم در خاورمیانه و شمال آفریقا را به‌دست آورد. پس از جنگ و درگیری در شرق اوکراین که چندان هم برای پوتین موفقیت‌آمیز نبود، به نظر می‌رسد که حضور تأثیرگذار پوتین در سوریه توانسته تا حدی اقتدار او در داخل روسیه را احیا کند. غرب پنج سال پافشاری کرده بود که هیچ راه‌حل نظامی برای بحران سوریه وجود ندارد و بشار اسد باید از قدرت کنار برود اما در‌حالی‌که مذاکرات تحت حمایت سازمان ملل متحد در ژنو به بن‌بست خورد، پوتین ابتکار عمل را به‌دست گرفت و با ورود به جنگ داخلی سوریه توازن را برهم زد و موقعیت بشار اسد را در جنگ سوریه بهبود بخشید. پس از آن هم مذاکرات برای راه‌حل سیاسی بحران سوریه با ابتکار روسیه انجام می‌شود. كرملین با مشارکت‌دادن تركیه و ایران و عدم دعوت از قدرت‌های غربی برای این مذاکرات می‌خواست این تصور را ایجاد كند كه روسیه از خاکستر برخاسته است و دوباره به یک ابرقدرت تبدیل شده است. اردوغان هم در مواجهه با مخالفت فزاینده در داخل ترکیه، تصمیم گرفته تا راهکار پوتین را اجرا کند و به ماجراجویی در خارج از کشورش بپردازد. رئیس‌جمهور ترکیه با علم به اینکه غرب تمایلی به ورود نظامی به بحران لیبی ندارد، فرصت را مغتنم دید تا وارد ماجرا شود و جای پایی برای خود در شمال آفریقا باز کند. اردوغان پس از آنکه دید در سوریه و با وجود روسیه نمی‌تواند منافع خود را تأمین کند، تصمیم گرفت در لیبی در جبهه مقابل روسیه قرار گیرد و دعوت فائز السراج برای مداخله در لیبی به‌سرعت با پاسخ مثبت اردوغان روبه‌رو شد. در آخرین روزهای سال 2019 او نه‌تنها چهره ترکیه را به‌عنوان یک قدرت منطقه‌ای تقویت کرد، بلکه توانست توافق‌نامه مرزی دریایی با لیبی را نیز به امضا برساند و به‌این‌ترتیب رودرروی یونان، قبرس، مصر و اسرائیل برای توسعه میادین نفت و گاز در زیر دریای مدیترانه قرار گرفت. از آن زمان، روند صلح برلین به رهبری اتحادیه اروپا و سازمان ملل به دنبال خاتمه جنگ در لیبی بود، اما مداخله نظامی ترکیه به‌طور اساسی توازن قوا را تغییر داده است و یک بار دیگر، روسیه و ترکیه آینده کشوری را تعیین می‌کنند که برای منافع اروپا ضروری است اما این‌بار این مسئولیت با ترکیه است. به نظر می‌رسد که اردوغان نیز از استراتژی «تفرقه بینداز و حکمرانی کن» کرملین در قبال اروپا الهام گرفته است. استراتژی‌ای که آن دسته از کشورهای عضو اتحادیه اروپا را که نیاز به انرژی وارداتی از روسیه دارند، در جبهه مسکو قرار می‌دهد و به‌این‌ترتیب شکافی میان اعضای اتحادیه اروپا ایجاد می‌کند. اردوغان اما با سلاح مهاجران آواره از کشورهای بحران‌زده خاورمیانه اقدام به اعمال فشار بر اتحادیه اروپا می‌کند. هنگامی که اتحادیه اروپا مأموریت جدیدی برای نیروی دریایی کشورهای جنوب اروپا تعیین و ورود سلاح به لیبی را ممنوع کرد، ترکیه باز هم تهدید کرد که مهاجران را روانه جزیره مالت خواهد کرد و سپس اعلام کرد که بودجه مأموریت جدید اتحادیه اروپا را نیز وتو خواهد کرد. سال‌ها بود که اروپایی‌ها می‌گفتند روسیه مانند پسربچه‌ای بدخلق است و تأکید داشتند که نظم تک‌قطبی اروپا همچنان جوابگوی چالش‌های جدید از جمله از سوی روسیه خواهد بود اما همین نگاه باعث شد تا اروپا به یک هدف آسان برای اجرای سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» کرملین تبدیل شود. فقط اخیرا اتحادیه اروپا تغییراتی در سیاست خود در قبال روسیه داده و برای جلوگیری از ماجراجویی‌های مسکو تحریم‌هایی علیه مقام‌های روسیه اعمال کرده است؛ اما اکنون جاه‌طلبی‌های اردوغان است که می‌تواند دردسرهای تازه‌ای برای بروکسل رقم بزند.
منبع: Project Syndicate

آیا ترکیه، روسیه جدید است؟ این سؤالی است که اخیرا بارها در پایتخت‌های اروپایی مطرح شده و هنوز پاسخی دقیق برای آن وجود ندارد. رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهوری تركیه اخیرا سیاست خارجی تهاجمی را در پیش گرفته و با ابزارهای مختلفی از جمله مهاجرت و استفاده از نیروی نظامی، قصد تحت‌فشار گذاشتن اتحادیه اروپا و گسترش حوزه نفوذ خود را دارد.
اردوغان شیوه‌ای را به‌ کار گرفته که قبل از او ولادیمیر پوتین، همتای روس او، آن را اجرا می‌کرد و اکنون این نگرانی در اتحادیه اروپا ایجاد شده که شاید دیکتاتوری دیگر در مرزهای اتحادیه اروپا در حال ظهور باشد. از زمان پایان جنگ سرد، اروپایی‌ها امنیت منطقه‌ای خود را همواره از لنز غربی دیده‌اند و شرق برای آنها تهدیدی جدی بوده است. در‌حالی‌که ناتو امنیت نظامی اروپا را تضمین کرده‌ است، اتحادیه اروپا اقدام به وضع قوانین مختلف براساس ارزش‌های خود کرده است؛ قوانینی که بسیاری از آنها کاملا مغایر با ارزش‌ها و سنت‌های شرقی بود. بااین‌حال در دهه 90 میلادی این ذهنیت میان سیاست‌مداران اروپایی شکل گرفت که ممکن است ترکیه و روسیه بازیگرانی غیرغربی باشند که بتوان آنها را به‌عنوان متحد در نظر گرفت و قوانین و ارزش‌های اروپایی را با آنها شریک شد. اما در 15 سال گذشته، رؤیای تک‌قطبی اروپایی راهی برای ایجاد رهبری چندقطبی در این قاره گشوده است. روسیه و ترکیه رابطه دیرینه‌ای سرشار از عشق و کینه با اروپا داشته‌اند و هر دو کشور با وجود حضور رهبرانی ملی‌گرا که تا حدی از هنجارها و ارزش‌های اتحادیه اروپا بهره می‌برند، بیشتر ادعای اروپایی‌شدن دارند. اما در سال‌های گذشته تحولات متعددی باعث بروز تنش میان اروپا و روسیه شد و امروز دیگر نشانی از رابطه گرم دو طرف که در سال‌های ابتدایی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شاهد بودیم، وجود ندارد. خلاف سیر نزولی رابطه اتحادیه اروپا و روسیه که به‌خوبی مستند شده، درباره رابطه ترکیه و اروپا و اینکه چگونه به چنین سطحی از تنش رسید، پیچیدگی‌های زیادی وجود دارد. جنگ عراق در سال 2003 باعث شد تا رابطه ترکیه با ناتو پیچیده‌تر از قبل شود و پس از آن هم در سال 2007 با مخالفت فرانسه با بخشی کلیدی از مذاکرات بروکسل و ترکیه بر سر پیوستن این کشور به اتحادیه اروپا، رابطه ترکیه و این بلوک تیره‌تر شد. با ایجاد مانع در مسیر پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپا این کشور تصمیم گرفت راه خود را از اروپا جدا کرده و متحدانی جدید در روسیه، چین، بالکان و لیبی برای خود دست‌وپا کند. البته رابطه ترکیه و روسیه هم چالش‌های زیادی دارد و بخش بزرگی از این چالش‌ها به دلیل حضور هر دو کشور در جنگ داخلی سوریه ایجاد شده است. در این جنگ روسیه از بشار اسد، رئیس‌جمهوری سوریه حمایت می‌کند و اردوغان هم حامی مخالفان اسد است. تنش میان مسکو و آنکارا در سال 2015 و با سرنگونی هواپیمای نظامی روسیه از سوی ترکیه بالا گرفت و پوتین هم در واکنش به این اقدام ترکیه، تحریم‌هایی علیه آنکارا وضع کرد که باعث هرج‌ومرج در اقتصاد ترکیه شد و درنهایت اردوغان را به عذرخواهی واداشت. پس از آن بود که ترکیه بیش از گذشته به روسیه نزدیک شد و در بسیاری از تحولات در جبهه مسکو قرار گرفت.
ترکیه با وجود اینکه متحد ناتو است اما تصمیم گرفت سیستم دفاع موشکی اس-400 ساخت روسیه را خریداری کند و این امر باعث خشم ایالات متحده شد و در نهایت واشنگتن ترکیه را از لیست خرید جنگنده‌های مدرن f-35 حذف کرد. از سوی دیگر با وجود آنکه مناقشه در سوریه همچنان ادامه دارد اما اردوغان بارها به تمجید از نقش پوتین در سوریه پرداخته تا بتواند در کنار روسیه و با هزینه‌ای کمتر، جایگاه بازیگری مهم در خاورمیانه و شمال آفریقا را به‌دست آورد. پس از جنگ و درگیری در شرق اوکراین که چندان هم برای پوتین موفقیت‌آمیز نبود، به نظر می‌رسد که حضور تأثیرگذار پوتین در سوریه توانسته تا حدی اقتدار او در داخل روسیه را احیا کند. غرب پنج سال پافشاری کرده بود که هیچ راه‌حل نظامی برای بحران سوریه وجود ندارد و بشار اسد باید از قدرت کنار برود اما در‌حالی‌که مذاکرات تحت حمایت سازمان ملل متحد در ژنو به بن‌بست خورد، پوتین ابتکار عمل را به‌دست گرفت و با ورود به جنگ داخلی سوریه توازن را برهم زد و موقعیت بشار اسد را در جنگ سوریه بهبود بخشید. پس از آن هم مذاکرات برای راه‌حل سیاسی بحران سوریه با ابتکار روسیه انجام می‌شود. كرملین با مشارکت‌دادن تركیه و ایران و عدم دعوت از قدرت‌های غربی برای این مذاکرات می‌خواست این تصور را ایجاد كند كه روسیه از خاکستر برخاسته است و دوباره به یک ابرقدرت تبدیل شده است. اردوغان هم در مواجهه با مخالفت فزاینده در داخل ترکیه، تصمیم گرفته تا راهکار پوتین را اجرا کند و به ماجراجویی در خارج از کشورش بپردازد. رئیس‌جمهور ترکیه با علم به اینکه غرب تمایلی به ورود نظامی به بحران لیبی ندارد، فرصت را مغتنم دید تا وارد ماجرا شود و جای پایی برای خود در شمال آفریقا باز کند. اردوغان پس از آنکه دید در سوریه و با وجود روسیه نمی‌تواند منافع خود را تأمین کند، تصمیم گرفت در لیبی در جبهه مقابل روسیه قرار گیرد و دعوت فائز السراج برای مداخله در لیبی به‌سرعت با پاسخ مثبت اردوغان روبه‌رو شد. در آخرین روزهای سال 2019 او نه‌تنها چهره ترکیه را به‌عنوان یک قدرت منطقه‌ای تقویت کرد، بلکه توانست توافق‌نامه مرزی دریایی با لیبی را نیز به امضا برساند و به‌این‌ترتیب رودرروی یونان، قبرس، مصر و اسرائیل برای توسعه میادین نفت و گاز در زیر دریای مدیترانه قرار گرفت. از آن زمان، روند صلح برلین به رهبری اتحادیه اروپا و سازمان ملل به دنبال خاتمه جنگ در لیبی بود، اما مداخله نظامی ترکیه به‌طور اساسی توازن قوا را تغییر داده است و یک بار دیگر، روسیه و ترکیه آینده کشوری را تعیین می‌کنند که برای منافع اروپا ضروری است اما این‌بار این مسئولیت با ترکیه است. به نظر می‌رسد که اردوغان نیز از استراتژی «تفرقه بینداز و حکمرانی کن» کرملین در قبال اروپا الهام گرفته است. استراتژی‌ای که آن دسته از کشورهای عضو اتحادیه اروپا را که نیاز به انرژی وارداتی از روسیه دارند، در جبهه مسکو قرار می‌دهد و به‌این‌ترتیب شکافی میان اعضای اتحادیه اروپا ایجاد می‌کند. اردوغان اما با سلاح مهاجران آواره از کشورهای بحران‌زده خاورمیانه اقدام به اعمال فشار بر اتحادیه اروپا می‌کند. هنگامی که اتحادیه اروپا مأموریت جدیدی برای نیروی دریایی کشورهای جنوب اروپا تعیین و ورود سلاح به لیبی را ممنوع کرد، ترکیه باز هم تهدید کرد که مهاجران را روانه جزیره مالت خواهد کرد و سپس اعلام کرد که بودجه مأموریت جدید اتحادیه اروپا را نیز وتو خواهد کرد. سال‌ها بود که اروپایی‌ها می‌گفتند روسیه مانند پسربچه‌ای بدخلق است و تأکید داشتند که نظم تک‌قطبی اروپا همچنان جوابگوی چالش‌های جدید از جمله از سوی روسیه خواهد بود اما همین نگاه باعث شد تا اروپا به یک هدف آسان برای اجرای سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» کرملین تبدیل شود. فقط اخیرا اتحادیه اروپا تغییراتی در سیاست خود در قبال روسیه داده و برای جلوگیری از ماجراجویی‌های مسکو تحریم‌هایی علیه مقام‌های روسیه اعمال کرده است؛ اما اکنون جاه‌طلبی‌های اردوغان است که می‌تواند دردسرهای تازه‌ای برای بروکسل رقم بزند.
منبع: Project Syndicate

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها