|

جنبش حماس و مقاومت در برابر اشغال

هر بار که تحولات فلسطین اوج می‌گیرد، بحث درباره جنبش مقاومت اسلامی فلسطین - حماس و جنبش اخوان‌المسلمین و پیوند میان این دو با جنبش‌های سلفی و افراطی تندرو مانند القاعده و داعش، موضوع حاشیه‌پردازی‌های مطبوعاتی و سیاسی قرار گرفته و انبوهی از ادبیات نادرست یا غیردقیق در رسانه‌های مجازی و حقیقی فارسی‌زبان، نشر یا بازنشر می‌شود. در یادداشت حاضر، جنبه‌هایی از این موضوع شکافته می‌شود تا پرتوی از واقعیت بر آن تابانده شود.

حسین جابری‌انصاری -معاون پیشین عربی وزارت امور خارجه: هر بار که تحولات فلسطین اوج می‌گیرد، بحث درباره جنبش مقاومت اسلامی فلسطین - حماس و جنبش اخوان‌المسلمین و پیوند میان این دو با جنبش‌های سلفی و افراطی تندرو مانند القاعده و داعش، موضوع حاشیه‌پردازی‌های مطبوعاتی و سیاسی قرار گرفته و انبوهی از ادبیات نادرست یا غیردقیق در رسانه‌های مجازی و حقیقی فارسی‌زبان، نشر یا بازنشر می‌شود. در یادداشت حاضر، جنبه‌هایی از این موضوع شکافته می‌شود تا پرتوی از واقعیت بر آن تابانده شود.

1- جنبش اخوان‌المسلمین از تأسیس از طرف حسن البنا در مصر تا به امروز از گسترش طولی و عرضی بسیاری برخوردار شده و اینک تقریبا در همه کشورهای عربی و اسلامی و در میان همه گروه‌های اقلیت مسلمان در سراسر جهان، در سطوح مختلف فکری و سیاسی و تشکیلاتی، حضوری فعال و درخور‌توجه دارد. این حضور اگرچه در تحولات پس از سرنگونی دولت و رئیس‌جمهور منتخب و اخوانی مصر از طرف ارتش این کشور و تبدیل آرام‌آرام بهار عرب به خزان عرب، در سطح رسمی به‌شدت تضعیف شد؛ اما در سطح اجتماعی همچنان تداوم دارد.

2- اخوان‌المسلمین در این مسیر طولانی چند‌دهه‌ای به لحاظ فکری و سیاسی، ایستگاه‌ها و تحولات و فراز‌و‌نشیب‌های بسیاری را پشت سر گذاشته و حالتی طیفی و جبهه‌ای یافته است. به گونه‌ای که به‌عنوان نمونه ایده‌های نظری و عملکرد دو شاخه اخوان‌المسلمین در مصر و تونس در تعامل با انقلاب/ اصقلاب‌های سال ۲۰۱۱ این دو کشور، طیفی از افکار و اقدامات متفاوت با یکدیگر را نشان داد و هر دو نیز در ذیل منظومه اخوان می‌گنجید.

3- شاخه اخوانِ مادر در مصر هم از این وضعیت طیف‌گونه برخوردار بوده و از مرشدان و رهبران رسمی تشکیلات (حسن البنا تا محمد بدیع) تا متفکران سنت‌شکنی مانند سید قطب را در خود جای داده است. با‌این‌حال، تقریبا این اجماع نسبی در خوانش تحولات اخوان‌المسلمین وجود دارد که سید قطب، نقطه عطفی در این تاریخ این سازمان و خروجی بر قاعده بوده و نمی‌تواند به‌تنهایی و بدون توجه به اندیشه‌ها و عملکرد چند‌دهه‌ای رهبران و تشکیلات اخوان‌المسلمین، مبنای تحلیل سیاسی و اندیشه‌ای این سازمان بزرگ قرار گیرد.

4- مدرسه اصلی اخوان مطابق تعلیمات حسن البنا و مرشدان عام بعدی در جنبه فکری و سیاسی، مدرسه‌ای در ذیل اسلام سیاسی؛ اما با روش‌های گام‌به‌گام، اصلاحی و میانه‌روانه بوده است. حسن البنا بنیان‌گذار اخوان در نامه به کنگره پنجم سازمان تحت رهبری خود با عنوان (اسلام اخوان‌المسلمین) به‌صراحت می‌نویسد: «أن فکرة الإخوان المسلمین نتیجة الفهم العام الشامل للإسلام، قد شملت کل نواحی الإصلاح فی الأمة، فهی دعوة سلفیة، و طریقة سُنیة، و حقیقة صوفیة، و هیئة سیاسیة، و جماعة ریاضیة، و رابطة علمیة ثقافیة، و شرکة اقتصادیة، و فکرة اجتماعیة».

5- در این تعریف، اخوان‌المسلمین «دعوتی سلفی، و راه و روشی سُنّی، و حقیقتی صوفی‌ و هیئتی سیاسی‌ و جماعتی ورزشی‌ و مؤسسه‌ای علمی - فرهنگی و شرکتی اقتصادی و فکری اجتماعی» معرفی شده است. آگاهان می‌دانند که ترکیب «سلفی و سنی و صوفی و سیاسی و ورزشی و علمی و فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی»، به یک محصول جدید می‌انجامد که حاصل ترکیب این مجموعه ویژگی‌ها است؛ بنابراین فروکاستن اخوان‌المسلمین به یک بعد از ابعاد چندگانه و ترکیبی آن یعنی سلفی‌گری یا به یک نظریه‌پرداز یعنی سید قطب، انحراف از تعریف واقعیت اخوان است.

6- سید قطب، با خروج از قاعده عمومی حاکم بر اندیشه و عمل اخوان‌المسلمین، نقطه عطفی در تاریخ جنبش‌های اسلامی آفرید. افکار او بازتاب‌دهنده تجدیدنظری عمیق در اندیشه و عمل جریان اسلامی و واکنشی تند به افراط مصرِ ناصری و ناسیونالیسم عربی در برخورد با اخوان‌المسلمین و جریان‌های اسلامی و قلع و قمع شدید آنها بود.

7- این تحول، به نقطه عطفی در تاریخ جنبش اسلامی تبدیل شد که رهبری سنتی اخوان‌المسلمین را با چالش‌های بزرگی در درون و بیرون تشکیلات خود روبه‌رو کرد. در همین چارچوب، برخی کادرها و رهبران میانی اخوانی با شورش بر رهبری عالی اخوان، سازمان‌های سلفی تندروی مانند جهاد اسلامی و جماعت اسلامی را در مصر بنیان گذاشتند و راه خود را از اخوان جدا کردند.

8- سازمان القاعده محصول ترکیب این جنبش‌های جدید با سلفیت وهابی بود که در زمینه جنگ افغانستان علیه اشغال شوروی با حمایت و پشتیبانی برخی کشورهای عربی بنیان گذاشته شد. دو رهبر نخست القاعده، بن لادن (نماد سلفیت وهابی و تندرو سعودی) و الظواهری (نماد جنبش سلفی جهادی مصر) بازتاب‌دهنده همین واقعیت ترکیبی سازمان القاعده بودند؛ اما بعدتر پس از اشغال کویت و ورود نیروهای آمریکا و متحدان به شبه‌جزیره عربستان و خلیج فارس برای حمله به عراق، القاعده بر حامیان پنهان و آشکار خود شورید و به پدیده‌ای با برخی ابعاد جدید تبدیل شد.

9- داعش (دولت اسلامی عراق و شام)، اگرچه از دل شاخه عراقی القاعده بیرون آمد؛ اما با تحولاتی به نماد یک تحول دیگر در سیر تاریخی جنبش‌های سلفی تبدیل شد. این تحول، محصول ترکیب اسلام القاعده‌ای با عرب‌گرایی حزب بعث بود؛ امری که از‌جمله در سیاست اصلی این سازمان برای اتحاد میان عراق و سوریه و تروریسم و وحشت‌آفرینی بی‌اندازه و خشونت بی‌پروای داعش بازتاب یافت.

10- جنبش مقاومت اسلامی فلسطین - حماس، برآمده از شاخه فلسطینی اخوان‌المسلمین است که تحت تأثیر انقلاب اسلامی ایران و شکل‌گیری جنبش جهاد اسلامی فلسطین و صعود نقش‌آفرینی اسلام سیاسی در سرزمین‌های اشغالی فلسطین و در پرتو رویارویی مدرسه سنتی اخوان‌المسلمین، با چالش‌ها و پرسش‌های جدیدِ بر‌آمده از این تحولات و همچنین تداوم اشغال فلسطین و خواسته عمومی ملت فلسطین برای مقاومت در برابر اشغال، تأسیس شده و رشد کرده و خود به نماد تحولاتی در مدرسه سنتی اخوان‌ تبدیل شده است. حماس، محصول ترکیب ایده‌های اسلامی و اخوانی با مفاهیم ملی فلسطینی و مقاومت در برابر اشغال است که با یک جهش از حرکت اصلاحی و گام به گام اخوان، به جنبشی انقلابی و جهادی بر‌اساس شرایط و اولویت‌های مردم فلسطین و اشغال این کشور تبدیل شده است. مقاومت همه‌جانبه در برابر اسرائیل و تلاش برای رهایی سرزمین‌های فلسطینی از اشغال صهیونیستی، هسته مرکزی فکری و سیاسی این جنبش بوده و اولویت همه موضوعات دیگر در پرتو آن تنظیم و بازتنظیم می‌شود.

11- جنبش جهاد اسلامی فلسطین، اگرچه در نگاه نخست به خاطر هم‌نامی با جهاد اسلامی مصر ممکن است با چنین جریان‌هایی همخوان پنداشته شود؛ اما در زمینه‌ای دیگر متولد و در مسیری متفاوت بالیده است. جهاد اسلامی فلسطین، در زمینه مدرسه تاریخی اخوان‌المسلمین و حسن البنا، اما تحت تأثیر مستقیم‌ تحولات و جهش‌های پدید‌آمده در اسلام سیاسی در پرتو پیروزی انقلاب اسلامی ایران و اندیشه‌ها و رهبری امام خمینی، در مناطق فلسطینی تأسیس شده و از سوی دیگر جنبشی ملی - مذهبی و پیوند‌دهنده میان اسلام سیاسی و ملی‌‌گرایی فلسطینی است؛ ازاین‌رو از نظر اسلامی در نقطه میانه و محل پیوند جریان اسلامی - اخوانی با انقلاب اسلامی ایران و از نظر سیاسی در میانه و محل پیوند دو جریان ملی و اسلامی مقاومت فلسطین قرار می‌گیرد؛ هویتی ویژه که آن را از حماس و دیگر گروه‌های اسلامی

 متمایز می‌کند.

12- همان منطق و واقعیت‌هایی که حکم می‌کند میان جنبش حزب‌الله لبنان و جنبش حماس و حتی جنبش جهاد اسلامی فلسطین، رابطه‌ای این‌همانی ایجاد نکرد، ایجاد این‌همانی میان حماس و اخوان، با القاعده و داعش یا حتی میان القاعده و داعش و حماس و اخوان اشتباه و غیرمنطبق با واقعیت‌هایی است که به اختصار در این یادداشت بازنمایی شد.

13- گذر از همه این تفاوت‌ها و تحول‌ها و یکی پنداشتن یا برداشت این‌همانی میان سلفی و اخوانی و اخوانی و القاعده‌ای و القاعده‌ای و داعشی، نوعی ساده‌سازیِ پدیده‌های چندلایه و پیچیده سیاسی و فکری است که‌ با همه رواجی که در محافل سیاسی و رسانه‌ای فارسی‌زبان دارد، نباید در چنبره آن گرفتار شد؛ زیرا اشتباه شناختی به کژراهه و بیراهه در فکر و عمل سیاسی می‌انجامد.

14- بهره‌گیری از برخی افکار سید قطب، منحصر به حماس و برخی دیگر از گروه‌های اسلامی نیست و جنبش‌ها و شخصیت‌های شیعی در ایران، عراق و لبنان نیز از او در جنبه‌هایی از اندیشه و عمل تأثیر گرفته‌اند؛ اما این واقعیت به معنای این‌همانی آنها با سید قطب یا سلفیت جهادی نیست. تمییز میان افکار و سازمان‌ها و نحله‌های فکری و سیاسی و پرهیز از ساده‌سازی امور، گام ضروری اول برای بحث و گفت‌وگو و شناخت درست از پدیده‌های سیاست داخلی و خارجی است.

15- عامل اصلی وضعیت بحرانی جاری در فلسطین، ادامه اشغال چنددهه‌ای سرزمین یک ملت و نفی هویت و موجودیت ملت فلسطین و نقض همه‌جانبه و مداوم همه حقوق بنیادین این ملت ازجمله در زمینه تعیین سرنوشت و تشکیل دولت مستقل است؛ اما اسرائیل که نمی‌خواهد توجه‌ها به مشکل اصلی معطوف شود، همواره می‌کوشد با تولید ادبیات سیاسی وارونه‌نما و تصویرسازی‌های دروغین و استفاده از ظرفیت رسانه‌های جریان‌ساز بین‌المللی، مقاومت فلسطینی را جایگزین مشکل اشغال کند؛ در‌حالی‌که مقاومت، معلول اشغال است و تا اشغال هست، مقاومت در برابر اشغال نیز وجود خواهد داشت.

16- این تاکتیکی در خدمت استراتژی بلندمدتِ مبتنی بر اشغال است که همواره از سوی اسرائیل دنبال شده است. اگر امروز با داعش‌سازی از جنبش حماس و ارائه تصویری تحریف‌شده از آن تلاش می‌کند واقعیت‌های بدیهی در زمینه بحران فلسطین را پنهان کند، پیش‌تر با معرفی یاسر عرفات، رهبر فقید جنبش فتح و سازمان آزادی‌بخش فلسطین، به‌عنوان مهم‌ترین عامل بن‌بست در روند صلح، ترور و حذف جسدی او را از طریق مسمومیت مقدمه‌سازی کرد.

17- اما در سال‌های پس از شهادت عرفات، با وجود اینکه محمود عباس، جانشین او، با مخالفت عملی و نظری با گزینه مقاومت و انتفاضه، همه سرمایه سیاسی خود و سازمان تحت رهبری‌اش را در خدمت ایده صلح با اسرائیل و نظریه دو دولت قرار داد؛ اما به خاطر سیاست اشغال‌‌محور اسرائیل، هیچ تحول مثبتی در زمینه تحقق حقوق حداقلی ملت فلسطین اتفاق نیفتاد و روند صلح با توقف و بن‌بست کامل روبه‌رو شد.

18- در چنین زمینه و زمانه‌ای که در سیاست و منطقِ بی‌منطقی اسرائیل و قدرت‌های حامی آن، در روز روشن و در برابر دیدگان افکار عمومی جهان، معلول (مقاومت)، جایگزین علت (اشغال و تروریسم نهادینه و مداوم اسرائیل) و قربانی (ملت و مقاومت فلسطین)، جایگزین جانی و جنایت‌کار (اسرائیل و جنبش صهیونیستی) می‌شود، نباید در دام تاکتیک‌ها و استراتژی اسرائیل برای تثبیت و تداوم اشغال فلسطین افتاد و تحلیل‌ها و خوانش تحولات را از دریچه تصویرسازی‌های وارونه و تحریف‌شده و ادبیات ساخته و پرداخته صهیونیست‌ها انجام داد. ملاحظه‌ای مهم و کلیدی که انتظار می‌رود در کنار همه نکات شناختی پیش‌گفته، مورد توجه نخبگان و افکار عمومی قرار گیرد.