شعور مردم یا شعر برای مردم
حجتالاسلام حسینی قمی که معمولا در برنامههای مذهبی صداوسیما جایگاه مناسبی دارد، در یک برنامه تلویزیونی میگوید که نوع برخورد با فساد در کشور ما، اهانت به شعور مردم است. چنین اظهارنظری از سوی یک چهره مورد اعتماد حاکمیت که دهها برنامه مفصل گفتوشنود در صداوسیمای جمهوری اسلامی و از جمله در برنامه روزانه سمت خدا دارد به شدت قابل بررسی و شنیدن است، البته اگر گوش شنوایی باشد، چنانکه خداوند در قرآن کریم در مقابله با منافقان که بر پیامبر (ص) ایراد میگرفتند که به همه حرفها گوش میدهد، به پیامبر (ص) میفرماید که میگویند تو گوش هستی و این امر خیری است. به تعبیری پیامبر کاملا شنونده بود، حال شنونده به پیام وحی یا شنونده به حرف دیگران. کما اینکه میفرماید بشارت باد بر پرستندگانی که همه حرفها را میشنوند و از بهترین آن پیروی میکنند.
حجتالاسلام حسینیقمی که معمولا در برنامههای مذهبی صداوسیما جایگاه مناسبی دارد، در یک برنامه تلویزیونی میگوید که نوع برخورد با فساد در کشور ما، اهانت به شعور مردم است. چنین اظهارنظری از سوی یک چهره مورد اعتماد حاکمیت که دهها برنامه مفصل گفتوشنود در صداوسیمای جمهوری اسلامی و از جمله در برنامه روزانه سمت خدا دارد به شدت قابل بررسی و شنیدن است، البته اگر گوش شنوایی باشد، چنانکه خداوند در قرآن کریم در مقابله با منافقان که بر پیامبر (ص) ایراد میگرفتند که به همه حرفها گوش میدهد، به پیامبر (ص) میفرماید که میگویند تو گوش هستی و این امر خیری است. به تعبیری پیامبر کاملا شنونده بود، حال شنونده به پیام وحی یا شنونده به حرف دیگران. کما اینکه میفرماید بشارت باد بر پرستندگانی که همه حرفها را میشنوند و از بهترین آن پیروی میکنند.
به یاد دارم زمانی که در سازمان برنامه و بودجه در سالهای دهه 50 حضور داشتم، همکاری، تابع فرقه ضاله در کنارمان کار میکرد. گاه و بیگاه با هم جدلی و گفتی داشتیم و او خود را بسیار بیطرف و نسبت به فرقه ضاله بیتفاوت نشان میداد و گاه که برخی مطالب مندرج در کتب آنان را به عنوان شاهد ضلالتشان میگفتیم، انکار میکرد. از قضا دوستی داشتم که به تمام کتب آنها به صورت حرفهای دسترسی داشت. از او دعوت کردم که یک روز با کتب مربوطه میهمان ما باشد و دلیل آن را هم گفتم. روز موعود به عنوان یک مراجعهکننده آمد و در کناری نشست و ما بحث را با آن همکار شروع کردیم و او هم انکار کرد. دوست تازهوارد در میان بحث وارد شد و گفت اتفاقا من این کتب را به همراه دارم و سپس کتابهای مربوطه را در صفحات مشخص باز کرد و از همکار پیرو ضلالت دعوت کردم آنها را ببیند. او استنکاف کرد و چون از روی کتاب شروع به خواندن کردیم، در میان بهت ما به روی زمین دراز کشید و با دستانش گوشهایش را گرفت و گفت اصلا حاضر به شنیدن نیستم.
روز بعد از او پرسیدم که وقتی یکی از اصول شما «تحری حقیقت» است، چرا گوش خود را گرفتید. گفت ما به حقیقت رسیدهایم بنابراین تفحص دیگر معنی ندارد و اباطیل نباید وارد ذهن ما شود.
این داستان را برای آن نقل کردم که میبینیم اینک برخی گوشهای خود را گرفتهاند تا نشنوند و همین موجب میشود که حجتالاسلام حسینیقمی بگوید نحوه مقابله با فساد، اهانت به شعور مردم است.
البته ایشان حتما به یاد دارد که برخی از گذشته دور بهخصوص در زمان شاهان قاجار معتقد بودند که «العوام کالانعام» یعنی عامه مردم مانند چارپایان هستند و دور نیست زمان مربیان نطق و خطابه که به مشتاقان یادگیری نطق و خطابه میگفتند که فرض کنید در مقابل شما تعدادی گوسفند نشستهاند و حرف شما را نمیفهمند، بنابراین هر چه میخواهید بگویید.
اشتباه نشود؛ مصداق این سخن تنها برخی افراد مذهبپیشه نیستند؛ بسیاری از افرادی که خود را روشنفکر مینامند و به مذهب نیز عقیده ندارند اما طالب وجاهت علمنمایی هستند، سخن خود را به طریقی میگویند که خود نیز درکی از آن ندارند و صرفا جملاتی آکنده از عبارات و اصطلاحاتی به زبان میآورند که علیرغم معنیداشتن هر کلمه، در جمع هیچ معنایی از آن مستفاد نمیشود و آقای آلن سوکال در کتاب «چرندیات پستمدرن» بهخوبی آن را تحلیل و تشریح کرده است.
در حالیکه اینان عامه را بیشعور میانگارند و کلام خود را به طریقی میپیچانند که معنایی از آن حاصل نشود، خود دچار بیشعوری هستند. در این باب خاویر کرمنت در کتاب «بیشعوری» مصادیقی شخصی از بیشعوری برخی مدعیان مدیریت و استکبار را آورده است.
به خاطر دارم از مرحوم آیتالله محمدتقی فلسفی سؤال کردم که چرا آنقدر به تنظیم میکروفن و بلندگوها حساس هستید. ایشان گفتند پیامبر ما به زبان مردم با دیگران صحبت میکرد و من هم روی منبر برای مردم سخن میگویم و باید آنان متوجه سخنان من بشوند و آن را بفهمند فلذا سخن را بسیار واضح میگویم و اگر واسطهها که بلندگوست خراب شود، اصلا وجود من در بالای منبر چه خاصیتی خواهد داشت.
آنچه حجتالاسلام حسینی قمی گفته حاصل دو امر است؛ نخست سکوت در برابر آنچه در جامعه بهعنوان سوءاستفاده، رانت و تجاوز به بیتالمال مطرح میشود و دیگر سخنان انحرافآمیز در توجیه برخی خطایا مانند آنکه وزیر امور اقتصاد و دارایی درخصوص تخصیص سه میلیارد دلار ارز به چای دبش میگوید که مردم نگران نباشند، وجه ارز به بانک پرداخت شده است، در حالی که اصل موضوع یعنی چرایی تخصیص ارز کلان به امری بیوجه، مورد مطالبه است و اینک هم سکوت در این زمینه همچنان پابرجاست. البته گرفتن گوش و نشنیدن فقط در مورد نظر مردم درخصوص فسادها آنطور که گفته شد منحصر نیست، بلکه در برابر بسیاری دیگر از صداها گوش خود را گرفتهاند؛ مانند صدای تهکشیدن آب چاهها، صدای نشست دشتها و شهرها، صدای آلودگی رودخانهها و تالابها، صدای آلودگی پسماندها، صدای خشکشدن کشاورزی وابسته به چاهها، صدای کمشدن سطح جنگلها و بسیاری دیگر از صداها که شنیده نمیشود والا در سخنان مسئولان در طول سال گذشته، چه مسئولان اجرائی و چه مقننه، دقت کنید که چه حجمی از کلام خود را به مسائل فوق اختصاص دادهاند، عمل بماند. بارها در محافل و مجالس سیاسی و اجتماعی صحبت از شفافیت شده است ولی عملا دستگاههای اجرائی از شفافکردن مسائل خودداری کردهاند و در حقیقت اقدامات دستگاههای اجرائی صرفا در بایگانیهای مربوطه ضبط میشود. برای مثال بارها وعده انتشار و تخصیص ارز به اشخاص حقوقی و حقیقی مطرح شده ولی بانک مرکزی از انتشار آن سر باز میزند و تنها اخیرا تخصیص ارز را در سه گروه بهصورت کلی اعلام کردهاند که جزئیات آن کاملا پنهان است و در حقیقت باید این جزئیات در سامانههای مربوطه درج شود و مردم بدانند ارز متعلق به آنان چگونه تخصیص داده شده یا فروخته شده است. به نظر میرسد مسئولان از ضربالمثل «اسمش را نیاور، خودش را بیاور» پیروی میکنند و به جای توضیح و تشریح صرفا به دلخواه عمل میکنند و این نوع رفتار بیگمان حاکی از اعتقاد به عدم شعور عام باشد. در حالی که سکوت مردم و پافشارینکردن مردم را نباید به حساب عدم درک گذاشت. یقینا وجدان جامعه بسیار بیدار است و نوع اطلاعرسانی مسئولان به مردم همانطور که نقل شد، اهانت به شعور مردم است و بدیهی است چنین تفکری پایدار نخواهد بود.