راه تازه هنریک ایبسن
هنریک ایبسن از مهمترین چهرههای ادبیات نمایشی جهان است که البته اهمیتش فراتر از ادبیات نمایشی است. ایبسن نمایشنامهنویس و شاعر کلاسیکی است که بر طیف متنوعی از نویسندگان معاصر تأثیر گذاشته و با آثار متنوعش الهامبخش نویسندگان و هنرمندان زیادی بوده است.
شرق: هنریک ایبسن از مهمترین چهرههای ادبیات نمایشی جهان است که البته اهمیتش فراتر از ادبیات نمایشی است. ایبسن نمایشنامهنویس و شاعر کلاسیکی است که بر طیف متنوعی از نویسندگان معاصر تأثیر گذاشته و با آثار متنوعش الهامبخش نویسندگان و هنرمندان زیادی بوده است. ایبسن در ایران هم چهره شناختهشدهای است. اگرچه اولین ترجمههای فارسی از آثار او به بیش از شش دهه پیش برمیگردد و از آن زمان تاکنون مترجمان مختلفی به سراغ ترجمه آثارش رفتهاند، بااینحال هنوز بخش مهمی از آثار ایبسن به فارسی ترجمه نشدهاند. ایبسن نویسنده پرکاری بود و در طول دورههای مختلف نویسندگیاش آثار متعددی
منتشر کرد.
بهزاد قادری که شناخت بسیار خوبی از ایبسن و آثارش دارد، از سالها پیش ترجمههایی از او به فارسی منتشر کرده بود. ترجمههای قبلی و ترجمههای تازه قادری از ایبسن در قالب مجموعهای در نشر بیدگل منتشر میشود و بهتازگی کتابی تازه در این مجموعه به چاپ رسیده است.
«بانوی دریا(یی)» عنوان این اثر است که نمایشنامهای است در پنج پرده. از ویژگیهای قابل توجه ترجمههای قادری، مقدمههای پژوهشی و مفصلی است که او در ابتدای هر اثر نوشته و این مقدمهها حتی اهمیتی مجزا میتوانند داشته باشند. در بخشی از توضیحات این کتاب درباره جایگاه این اثر در میان آثار ایبسن اینگونه توضیح داده شده که: «ایبسن به ناشرش میگوید در بانوی دریا(یی) به راههای تازهای رفتهام؛ من میگویم این درام فرگشت فردی و اجتماعی در جهان بهمثابه ترمینال است. از یک نظر، او در این راه تازه، البته با چراغ خاموش، پنجه در پنجه ریشارد واگنر میاندازد؛ آنهم در گرماگرم شور ملیگرایی آلمانِ آن زمان و تب هنر ملی ژرمنی، که استادکاران خنیاگر نورنبرگِ واگنر نمونه برجسته آن است. ایبسن اما گوهر هنر و هستی هنرمند را با نور شهر، شهرِ هنرِ ویکو، و خرد شهروند در تراژدی یونان پیوند میزند: اینجا هنرمند قهرمان ملی نیست؛ چهرهای است که نیست؛ زیرا او، به امید شهر و شهروندی، در آدمهایش خاموش میشود. از این نظر، بانوی دریا(یی) ترمینالی است که بحث هنر و عکاسی، نه هنرِ عکاسی، از مرغابی وحشی به آن میرسد و از اینجا به استاد سولنس معمار کوچ میکند و... واگنر در استادکاران بیننده را به گذشته پرتاب میکند؛ ایبسن در بانوی دریا(یی) به تماشای شخصیتهایی مینشیند که گذشته را در ذهنشان میچلانند تا هرچند با اما و اگرهای فراوان، راهی به آینده، هرچند مبهم، بگشایند؛ وگرنه چرا باید میگفت در این اثر به راههای تازهای رفتهام؟»
«مرغابی وحشی» که در این توضیحات به آن اشاره شده، نمایشنامه دیگری از ایبسن است که این نیز پیشتر با ترجمه قادری در همین مجموعه به چاپ رسیده بود. «مرغابی وحشی» از آثار مهم ایبسن است و درواقع اولین ترجمه قادری از ایبسن هم به شمار میرود. «استاد سولنس معمار»، نمایشنامهای دیگر از ایبسن است که پیش از این با ترجمه قادری به چاپ رسیده بود. ایبسن با این نمایشنامه بهنوعی به سراغ دورهای تازه میرود: «ایبسن در دوره رئالیستی، به فرمان سبک کارش، ناچار بود از رمانتیسم فاصله بگیرد؛ اما چهارتاییِ پایانِ او کودتایی علیه سبک پیشین خودش است. پس از هدا گابلر، استاد سولنِس معمار پرشورترین خرقهسوزیِ ایبسن برای فرود در تئاتری با سبکی متفاوت و متناسب با مراحل پیشرفتهتر آگاهی ذهن در تاریخ به شمار میرود. شخصیتپردازیِ متفاوت نخستین نشانههای سبک نو است که او با رویآوردن به اصول زیباشناسیکِ رمانتیسم به آن دست مییابد».