نامه سرگشاده اردشیر زاهدی به وزير خارجه آمريكا
ايرانيان هرگز تسليم نميشوند
شرق: گويي روزشمار تاريخ، چهار دهه به عقب کشيده شده و اردشير زاهدي، سفير ايران در آمريكاست و خطاب به وزير خارجه آمريكا نامهاي سرگشاده نوشته و در آن از ايران دفاع کرده و به او درباره قلدري عليه ايران هشدار داده است.
آخرين سفير ايران در آمريكا که مدتي نيز وزير امورخارجه ايران بود، نامه را پنج روز پيش نوشته که روز جمعه در روزنامه نيويورک تايمز با عنوان آگهي چاپ شده است. در روزنامههاي آمريكايي مرسوم است که اگر روزنامه حاضر به انتشار مطلبي در صفحه مقالات ميهمان نشود، نويسنده ميتواند با پرداخت هزينه و بهصورت «آگهي» آن را منتشر کند. محتواي اين نامه بهشدت ايراندوستانه، به مذاق بسياري از ايرانيان در شبکههاي مجازي خوش آمده است.
اردشير زاهدي که اکنون مقيم سوئيس است، نامهاش به مايك پمپئو، وزير خارجه آمريكا را با عنوان گربه رؤياي موش دارد (شتر در خواب بيند پنبه دانه) تنظيم کرده است. او نوشته که «در طول هزاران سال تاريخ خود، کشور من هرگز در برابر خارجيها سرخم نکرده و تسليم نشده است و در شرايط سخت متحد مانده است.» زاهدي اکنون در نهمين دهه عمرش به سر ميبرد. او در فاصله سالهاي 51 تا 57، سفير ايران در ايالات متحده آمريكا بوده و قبل از آن هم بهمدت پنج سال وزير امورخارجه ايران بود. زاهدي در دوران کارش جزء اولين امضاکنندگان معاهده پيمان هستهاي نيز بوده و در تمام سالهايي که مذاکرات هستهاي ادامه داشت، در گفتوگوهاي رسانهاي از فعاليت هستهاي ايران و تلاش کشور براي دستيابي به اين انرژي دفاع کرده است.
ايران با عراق قابل مقايسه نيست
اردشير زاهدي در نامه سرگشادهاش خطاب به پمپئو در نيويورک تايمز نوشته است: «قلدري بهندرت به نتيجه ميرسد و در مورد ايران هيچگاه به نتيجه نرسيده است. در طول هزاران سال تاريخ خود، کشور من هرگز در برابر خارجيها سرخم نکرده و تسليم نشده است و در شرايط سخت متحد مانده است. مستقل از عقيده خود درباره دولت کنوني ايران، مردم نجيب ايران زير سايه تهديدهاي خارجي با هم متحد بوده و از سرزمين مادري دفاع کرده و ميکنند. تاريخ به متجاوزان خارجي ميآموزد که از افکار پوچ خود براي ويراني ايران دست بردارند. «شتر در خواب بيند پنبهدانه»، ولي احدي قادر به خردکردن ايران نيست. با سرزميني به وسعت 636 هزار مايل مربع و 82 ميليون نفر جمعيت، ايران با عراق قابل مقايسه نيست. ايران قادر خواهد بود در برابر حمله نظامي خارجي مقاومت کند. بايد حمله غيرقانوني (آمريكا) به عراق را به ياد آوريم که بر اساس دروغ و اسناد تقلبي بود. آن حمله نه اجازه قانوني داشت و نه مشروعيت اخلاقي. نتيجه آن کشتار و ويراني عظيم بود. صدها هزار مردم بيگناه کشته شدند و آينده و زندگي ميليونها نفر ويران شد. براساس اظهار رئيسجمهوري ترامپ، باعث هدررفتن هفت تريليون دلار
آمريكا شد. آيا مغزهاي آمريكا در سازمان سيا و وزارت خارجه، تاريخ را نميدانند؟».
دفاع از حضور ايران در سوريه
زاهدي در ميانههاي اين نامه به حضور ايران در سوريه و وضعيت يمن اشاره کرده و نوشته است: «ايران بهخاطر حضور در سوريه محکوم ميشود ولي اشاره نميشود که ايران در سوريه به دعوت دولت قانوني کشور مستقل سوريه حضور دارد. (و بالعکس اين) حضور ارتشهاي مخفي آمريكا و دولتهاي غربي در سوريه است که نقض قوانين بينالمللي است. کشتار ادامهدار، بيرحمي و جنايات ديگر عليه مردم غيرنظامي يمن نهتنها جنايات جنگي هستند، بلکه حمله به بشريت نيز هستند. آيا قادر خواهيم بود که اين بربريت را ببخشيم و فراموش کنيم؟ در 23 و 24 ماه مي خبر اصلي بيبيسي يک گزارش دردآور بود که يک عروسي در دهکده يمني را نشان ميداد که در آن مردان، زنان و بچهها مشغول جشنگرفتن ازدواج عزيزان خود بودند. آن روز قرار بود شادترين روز زندگي آنها باشد. در يک لحظه عربستان سعودي به دهکده حمله کرد و 22 نفر را کشت. جشن تبديل به عزا شد. چگونه ميتوان گرسنگي بچهها و ويراني يک کشور را توجيه کرد؟ کدام ديوانه مسئول اين فاجعه بيسابقه است؟ آيا اين عدالت غرب بيستويکم است؟». زاهدي در بخش ديگري از اين نامه به رابطه 160ساله ايران و آمريكا اشاره کرده و نوشته «آمريكا و ايران
۱۶۰ سال پيش با هم دوست شدند. ذکر نام آمريكاييهاي بزرگي نظير «هاوارد باسکرويل»، «مورگان شوستر»، «آرتور ميلسپو»، «آرتور آپهام پوپ» و «ريچارد فراي» هنوز احساسات گرم ايرانيها را سبب ميشود. حتي اگر يکي از امضاکنندگان برجام از آن کنار رود، برجام هنوز يک سند معتبر و لازمالاجراست. من براي پيروزي عقلانيت و غلبه بلوغ ديپلماتيک دعا ميکنم. بدون شک شرايط اجتماعي ايران تکامل يافته و تغيير خواهد کرد. من اميد و اعتماد زيادي به جوانان ايران دارم که شخصيت، هوش و لياقت آنها آينده ايران را شکل خواهد داد. من خوشحال و اميدوارم وقتي ميبينم که در چهار گوشه جهان، اکثريت کارشناسان منطقه واقعيات را روشنتر ميبينند و از عزت و حقوق برادران و خواهران شريف من دفاع ميکنند. من به نظرات آنها احترام گذاشته و قدردان آنها هستم».
دفاع از اتميشدن
اين نخستينبار نيست که زاهدي از فعاليت اتمي ايران دفاع ميکند. او جزء کساني است که مدافع دستيابي ايران به انرژي اتمي بوده و نسبت به اتهامات غرب در مورد برنامه هستهاي ايران انتقاد ميکند. او پيش از اين در مصاحبهاي گفته بوده «بزرگترين گرفتاري که براي مملکت ما هست و خارجيها استفاده ميکنند و ميخواهند ميان من و شما را به هم بريزند و از آب گلآلود ماهي بگيرند حق اتمي است». او با اشاره به امضاي انپيتي و تعهدنامههاي بينالمللي توسط ايران، به تسليحات اتمي در دست ساير کشورهاي منطقه خاورميانه اشاره ميکند و ميگويد: «اسرائيل 40 سال است که اين را دارد و کسي حرفي نميزند. هندوستان و پاکستان اين دو امضا نکردند. اين حق و حقانيت ايران است و بايد به شما بگويم که گول نخوريد و بايد به شما بگويم که اين اختلافات نبايد آنچه را مربوط به ملت و خواهران و برادران ما است از بين ببرد. اين مال تاريخ و آينده کشور است. گول نخوريد که کاري بکنيد که آيندگان به ما فحش بدهند». زاهدي در مصاحبه ديگري در اوج مذاکرات هستهاي نيز به ادعاهاي غربيها واکنش نشان ميدهد و آن را خلاف واقع و وجدان ميداند و ميگويد آنها ابتداي تلاش ايران
براي راهاندازي برنامه هستهاي براي نقشداشتن در اين برنامه سخت رقابت داشتند.
سابقه تلاش براي اتميشدن
برنامه هستهاي ايران اواخر دهه 30 آغاز شده و سال ۱۳۵۳ با تأسيس سازمان انرژي اتمي ايران و امضاي قرارداد ساخت نيروگاه اتمي بوشهر شکل جدي به خود گرفته. ايران در سال ۱۳۳۷ (۱۹۵۸) به عضويت آژانس بينالمللي انرژي اتمي درآمد و در سال ۱۳۴۷ (۱۹۶۸) پيمان عدم تکثير سلاحهاي هستهاي (انپيتي) را امضا کرد و دو سال بعد آن را در مجلس شوراي ملي به تصويب رساند.
ساخت نيروگاه بوشهر که جديترين نماد تلاش ايران براي دستيابي به برنامه هستهاي است در سال ۱۳۵۴ با دستور مستقيم محمدرضا شاه پهلوي توسط شرکتهاي آلماني آغاز شد و قرار بر اين بود که تا پايان ۱۳۶۴ اين نيروگاه به بهرهبرداري برسد اما وقوع انقلاب موجب خروج شرکتهاي آلماني شد و ايران با روسيه اين نيروگاه را به پيش برد.
يک مورخ در مورد نگاه شاه به موضوع اتمي نوشته «شاه اصرار داشته که تحت انپيتي، چرخه سوخت داشته باشد و آمريکا ميخواسته تأمين سوخت را تضمين کند يا حتي با چرخه سوخت ايران خارج از مرز موافقت کند»؛ اين را آخرين شاه پهلوي در گفتوگو با هفتهنامه «لهاينفورماسيون» اينگونه منتقل ميکند. او در پاسخ به اين سؤال که آيا ايران روزي به سلاح هستهاي دست خواهد يافت يا نه، گفته «قطعا و زودتر از آنچه کسي بتواند فکرش را بکند، اما برعکس هند ما اول فکر مردم خودمان را کردهايم بعد فکر فناوري را، ميتوانيد امروز نتيجه را ببينيد». شاه هميشه به دستيابي ديگران از قبيل اسرائيل، هند و پاکستان به انرژي اتمي اشاره داشته و ايران را محق دستيابي به اين انرژي ميدانست.
شرق: گويي روزشمار تاريخ، چهار دهه به عقب کشيده شده و اردشير زاهدي، سفير ايران در آمريكاست و خطاب به وزير خارجه آمريكا نامهاي سرگشاده نوشته و در آن از ايران دفاع کرده و به او درباره قلدري عليه ايران هشدار داده است.
آخرين سفير ايران در آمريكا که مدتي نيز وزير امورخارجه ايران بود، نامه را پنج روز پيش نوشته که روز جمعه در روزنامه نيويورک تايمز با عنوان آگهي چاپ شده است. در روزنامههاي آمريكايي مرسوم است که اگر روزنامه حاضر به انتشار مطلبي در صفحه مقالات ميهمان نشود، نويسنده ميتواند با پرداخت هزينه و بهصورت «آگهي» آن را منتشر کند. محتواي اين نامه بهشدت ايراندوستانه، به مذاق بسياري از ايرانيان در شبکههاي مجازي خوش آمده است.
اردشير زاهدي که اکنون مقيم سوئيس است، نامهاش به مايك پمپئو، وزير خارجه آمريكا را با عنوان گربه رؤياي موش دارد (شتر در خواب بيند پنبه دانه) تنظيم کرده است. او نوشته که «در طول هزاران سال تاريخ خود، کشور من هرگز در برابر خارجيها سرخم نکرده و تسليم نشده است و در شرايط سخت متحد مانده است.» زاهدي اکنون در نهمين دهه عمرش به سر ميبرد. او در فاصله سالهاي 51 تا 57، سفير ايران در ايالات متحده آمريكا بوده و قبل از آن هم بهمدت پنج سال وزير امورخارجه ايران بود. زاهدي در دوران کارش جزء اولين امضاکنندگان معاهده پيمان هستهاي نيز بوده و در تمام سالهايي که مذاکرات هستهاي ادامه داشت، در گفتوگوهاي رسانهاي از فعاليت هستهاي ايران و تلاش کشور براي دستيابي به اين انرژي دفاع کرده است.
ايران با عراق قابل مقايسه نيست
اردشير زاهدي در نامه سرگشادهاش خطاب به پمپئو در نيويورک تايمز نوشته است: «قلدري بهندرت به نتيجه ميرسد و در مورد ايران هيچگاه به نتيجه نرسيده است. در طول هزاران سال تاريخ خود، کشور من هرگز در برابر خارجيها سرخم نکرده و تسليم نشده است و در شرايط سخت متحد مانده است. مستقل از عقيده خود درباره دولت کنوني ايران، مردم نجيب ايران زير سايه تهديدهاي خارجي با هم متحد بوده و از سرزمين مادري دفاع کرده و ميکنند. تاريخ به متجاوزان خارجي ميآموزد که از افکار پوچ خود براي ويراني ايران دست بردارند. «شتر در خواب بيند پنبهدانه»، ولي احدي قادر به خردکردن ايران نيست. با سرزميني به وسعت 636 هزار مايل مربع و 82 ميليون نفر جمعيت، ايران با عراق قابل مقايسه نيست. ايران قادر خواهد بود در برابر حمله نظامي خارجي مقاومت کند. بايد حمله غيرقانوني (آمريكا) به عراق را به ياد آوريم که بر اساس دروغ و اسناد تقلبي بود. آن حمله نه اجازه قانوني داشت و نه مشروعيت اخلاقي. نتيجه آن کشتار و ويراني عظيم بود. صدها هزار مردم بيگناه کشته شدند و آينده و زندگي ميليونها نفر ويران شد. براساس اظهار رئيسجمهوري ترامپ، باعث هدررفتن هفت تريليون دلار
آمريكا شد. آيا مغزهاي آمريكا در سازمان سيا و وزارت خارجه، تاريخ را نميدانند؟».
دفاع از حضور ايران در سوريه
زاهدي در ميانههاي اين نامه به حضور ايران در سوريه و وضعيت يمن اشاره کرده و نوشته است: «ايران بهخاطر حضور در سوريه محکوم ميشود ولي اشاره نميشود که ايران در سوريه به دعوت دولت قانوني کشور مستقل سوريه حضور دارد. (و بالعکس اين) حضور ارتشهاي مخفي آمريكا و دولتهاي غربي در سوريه است که نقض قوانين بينالمللي است. کشتار ادامهدار، بيرحمي و جنايات ديگر عليه مردم غيرنظامي يمن نهتنها جنايات جنگي هستند، بلکه حمله به بشريت نيز هستند. آيا قادر خواهيم بود که اين بربريت را ببخشيم و فراموش کنيم؟ در 23 و 24 ماه مي خبر اصلي بيبيسي يک گزارش دردآور بود که يک عروسي در دهکده يمني را نشان ميداد که در آن مردان، زنان و بچهها مشغول جشنگرفتن ازدواج عزيزان خود بودند. آن روز قرار بود شادترين روز زندگي آنها باشد. در يک لحظه عربستان سعودي به دهکده حمله کرد و 22 نفر را کشت. جشن تبديل به عزا شد. چگونه ميتوان گرسنگي بچهها و ويراني يک کشور را توجيه کرد؟ کدام ديوانه مسئول اين فاجعه بيسابقه است؟ آيا اين عدالت غرب بيستويکم است؟». زاهدي در بخش ديگري از اين نامه به رابطه 160ساله ايران و آمريكا اشاره کرده و نوشته «آمريكا و ايران
۱۶۰ سال پيش با هم دوست شدند. ذکر نام آمريكاييهاي بزرگي نظير «هاوارد باسکرويل»، «مورگان شوستر»، «آرتور ميلسپو»، «آرتور آپهام پوپ» و «ريچارد فراي» هنوز احساسات گرم ايرانيها را سبب ميشود. حتي اگر يکي از امضاکنندگان برجام از آن کنار رود، برجام هنوز يک سند معتبر و لازمالاجراست. من براي پيروزي عقلانيت و غلبه بلوغ ديپلماتيک دعا ميکنم. بدون شک شرايط اجتماعي ايران تکامل يافته و تغيير خواهد کرد. من اميد و اعتماد زيادي به جوانان ايران دارم که شخصيت، هوش و لياقت آنها آينده ايران را شکل خواهد داد. من خوشحال و اميدوارم وقتي ميبينم که در چهار گوشه جهان، اکثريت کارشناسان منطقه واقعيات را روشنتر ميبينند و از عزت و حقوق برادران و خواهران شريف من دفاع ميکنند. من به نظرات آنها احترام گذاشته و قدردان آنها هستم».
دفاع از اتميشدن
اين نخستينبار نيست که زاهدي از فعاليت اتمي ايران دفاع ميکند. او جزء کساني است که مدافع دستيابي ايران به انرژي اتمي بوده و نسبت به اتهامات غرب در مورد برنامه هستهاي ايران انتقاد ميکند. او پيش از اين در مصاحبهاي گفته بوده «بزرگترين گرفتاري که براي مملکت ما هست و خارجيها استفاده ميکنند و ميخواهند ميان من و شما را به هم بريزند و از آب گلآلود ماهي بگيرند حق اتمي است». او با اشاره به امضاي انپيتي و تعهدنامههاي بينالمللي توسط ايران، به تسليحات اتمي در دست ساير کشورهاي منطقه خاورميانه اشاره ميکند و ميگويد: «اسرائيل 40 سال است که اين را دارد و کسي حرفي نميزند. هندوستان و پاکستان اين دو امضا نکردند. اين حق و حقانيت ايران است و بايد به شما بگويم که گول نخوريد و بايد به شما بگويم که اين اختلافات نبايد آنچه را مربوط به ملت و خواهران و برادران ما است از بين ببرد. اين مال تاريخ و آينده کشور است. گول نخوريد که کاري بکنيد که آيندگان به ما فحش بدهند». زاهدي در مصاحبه ديگري در اوج مذاکرات هستهاي نيز به ادعاهاي غربيها واکنش نشان ميدهد و آن را خلاف واقع و وجدان ميداند و ميگويد آنها ابتداي تلاش ايران
براي راهاندازي برنامه هستهاي براي نقشداشتن در اين برنامه سخت رقابت داشتند.
سابقه تلاش براي اتميشدن
برنامه هستهاي ايران اواخر دهه 30 آغاز شده و سال ۱۳۵۳ با تأسيس سازمان انرژي اتمي ايران و امضاي قرارداد ساخت نيروگاه اتمي بوشهر شکل جدي به خود گرفته. ايران در سال ۱۳۳۷ (۱۹۵۸) به عضويت آژانس بينالمللي انرژي اتمي درآمد و در سال ۱۳۴۷ (۱۹۶۸) پيمان عدم تکثير سلاحهاي هستهاي (انپيتي) را امضا کرد و دو سال بعد آن را در مجلس شوراي ملي به تصويب رساند.
ساخت نيروگاه بوشهر که جديترين نماد تلاش ايران براي دستيابي به برنامه هستهاي است در سال ۱۳۵۴ با دستور مستقيم محمدرضا شاه پهلوي توسط شرکتهاي آلماني آغاز شد و قرار بر اين بود که تا پايان ۱۳۶۴ اين نيروگاه به بهرهبرداري برسد اما وقوع انقلاب موجب خروج شرکتهاي آلماني شد و ايران با روسيه اين نيروگاه را به پيش برد.
يک مورخ در مورد نگاه شاه به موضوع اتمي نوشته «شاه اصرار داشته که تحت انپيتي، چرخه سوخت داشته باشد و آمريکا ميخواسته تأمين سوخت را تضمين کند يا حتي با چرخه سوخت ايران خارج از مرز موافقت کند»؛ اين را آخرين شاه پهلوي در گفتوگو با هفتهنامه «لهاينفورماسيون» اينگونه منتقل ميکند. او در پاسخ به اين سؤال که آيا ايران روزي به سلاح هستهاي دست خواهد يافت يا نه، گفته «قطعا و زودتر از آنچه کسي بتواند فکرش را بکند، اما برعکس هند ما اول فکر مردم خودمان را کردهايم بعد فکر فناوري را، ميتوانيد امروز نتيجه را ببينيد». شاه هميشه به دستيابي ديگران از قبيل اسرائيل، هند و پاکستان به انرژي اتمي اشاره داشته و ايران را محق دستيابي به اين انرژي ميدانست.