درباره مهاجرت پزشکان ایرانی
محمداحسان رحیمینژاد-پزشک
متخصص طب اورژانس است؛ خانمی میانسال که میگوید 10 سال پیش فارغالتحصیل شده است. پیگیر جدی مهاجرت به اسکاندیناوی است؛ سوئد، دانمارک یا نروژ. سرزمینی که رؤیای بسیاری از ایرانیان و پزشکان ایرانی شده است. مدرک زبان آلمانی نیز دارد و آزمونهای استرالیا را هم گذرانده است. دیگری فوقتخصص خون و انکولوژی در تهران است، آن یکی ارتوپد، دیگری چشمپزشک و بخش زیادی از مهاجران را پزشکان عمومی تشکیل میدهند؛ همه بهدنبال مسیرهای پرپیچوخم رفتن از ایران. در بعضی از کشورها حتی مدرک پزشکی عمومی ایران نیز مورد تأیید نیست و پزشکان ایرانی در هر ردهای مجبور به گذراندن دورههای بازآموزی پزشکی عمومی و قبولی در امتحانات اولیهاند. بعضی از آنها قید طبابت را زدهاند، از محل کار استعفا دادهاند یا مطبشان را تعطیل کردهاند، توشهای اندوختهاند و با تبدیل آن به ارز بینالمللی درصدد مهاجرت از طریق سرمایهگذاری هستند. بخشی از آنها دانشجویان پزشکیاند که قبل از اتمام تحصیل، پیشپرداخت آزادکردن مدرکی را که قرار است داشته باشند، برای فرار از وضعیت فعلی پرداختهاند. بعضیها دانشجویان تخصص پزشکیاند که در تبوتاب انصراف و گریختناند. این
قصه طولانی مهاجرت سرمایههای انسانی این کشور است که به امید زندگی بیدغدغه، حتی به قیمت عقبگرد یا درآمد کمتر، وقت زیادی را برای مهاجرت در کلاسهای زبان، سفارتخانهها، صرافیها و مؤسسات مهاجرتی میگذرانند. تعهدات متعدد محضری، طرح نیروی انسانی، ایده افزایش بهای خرید تعهد آموزش رایگان و سایر ایدههای مدیریتی نیز نتوانسته است موج مهاجرت را خنثی کند. ما آمار دقیقی از پزشکان در حال مهاجرت یا مهاجرتکرده در شرایط فعلی و بهویژه پس از مشکلات اقتصادی اخیر، در دست نداریم و ممکن است مشاهدات عینی دچار سوگیری شده باشند؛ اما با توجه به اظهارنظرهای پراکنده مسئولان به نظر میرسد تا حد مطلوب تعداد پزشک به ازای هر هزار نفر، فاصله زیادی داریم که بخشی از این کمبود مربوط به مهاجرت پزشکان است. اما دلیل این حجم از مهاجرت چیست؟ مگر نه اینکه در بادی نظر، ایران را به دلیل درآمد بالاتر از دیگر اقشار جامعه، مالیات کمتر از سایر کشورها، قوانین محدودکننده کمتر و امکان انجام کار خصوصی، بهشت پزشکان مینامند؟ برای این رفتار پزشکان چند دلیل عمده میتوان برشمرد:
اول: شرایط اقتصادی از ادله مهم مهاجرت است. خلاف تصور عامه، میزان درآمد پزشکان بهویژه پزشکان عمومی در مقایسه با دیگر شغلها و همچنین پزشکان همرده در سایر کشورها درخورتوجه نیست. همچنین بخش زیادی از پزشکان عمومی امنیت شغلی لازم را ندارند و جایگاه اجتماعی آنها بهویژه در سالهای اخیر تحتالشعاع قرار گرفته است. نظام سلامت نیز جایگاه تعریفشده مشخصی برای پزشکان عمومی در نظر نگرفته است. به همین دلیل نقش این پزشکان از پستهای مدیریتی، پزشکان روستا، پزشکان خانواده شهری، پزشکان اورژانس، محققین مراکز تحقیقاتی تا مطبداران کلینیکهای زیبایی و... متغیر است. این جایگاه تعریفنشده باعث شده بخشی از پزشکان عمومی در بیکاری یا شغلهای غیرمتعارف و غیرمرتبط به سر ببرند یا تعداد زیادی از آنها عزم مهاجرت یا ادامه تحصیل داشته باشند. به دلیل شرایط نامناسب اقتصادی بهویژه در مراکز دولتی، طرحهای تعدیل درآمد پزشکان، کسورات بیمهها و تأخیر زیاد در پرداخت کارانهها، تعدادی از متخصصان نیز مهاجرت را بر تحمل شرایط فعلی ترجیح میدهند.
دوم: علاوه بر دلایل اقتصادی، ضعف ساختار مدیریت وزارت بهداشت به افزایش نارضایتی پزشکان دامن زده است. این ضعف مدیریتی از نحوه پذیرش و انتخاب دانشجویان پزشکی، نحوه آموزش پزشکان، تبدیل آزمونهای پزشکی بهویژه دستیاری به بازاری شبیه به کنکور سراسری با سنجش صرف از طریق سؤالات چندگزینهای، سهمیههای مختلف در آزمونها، افزایش بیرویه ظرفیتهای پزشکی عمومی و تخصص بدون درنظرگرفتن فضای آموزشی مناسب، گسترش پذیرش دانشجویان شهریهپرداز در واحدهای بینالملل، عدم پشتیبانی مالی و بیمهای در دوران تحصیل، طرح اجباری برای پزشکان عمومی و متخصص، نداشتن امکانات رفاهی مناسب در مناطق محروم و دیگر تقاضاهای برآوردهنشده صنفی، کارزار طبابت در ایران را به مسیری طولانی و بدون پشتوانه مناسب تبدیل کرده که سالهای مفید زیستن یک پزشک را تحتالشعاع قرار داده است.
این چشمانداز نامناسب نسبت به شرایط ناعادلانه نظام سلامت، پزشکان را به مهاجرت ترغیب میکند.
سوم: کاهش ارزش پول ملی و افزایش ناگهانی ارزش ارزهای بینالمللی درمقابل ریال ایران، در کنار عقبافتادن افزایش سالانه تعرفهها از نرخ تورم، پزشکان را به فکر تغییر محل درآمد انداخته است. کشورهایی که تا پیش از این طبابت در آنها به نسبت ایران از نظر اقتصادی مقرونبهصرفه نبودهاند، به کشورهایی تبدیل شدهاند که حالا پزشکان ایرانی خواهان طبابت در آنها باشند. کشورهای اسکاندیناوی و اروپایی و کشورهای حاشیه خلیجفارس و ترکیه از این دستهاند.
چهارم: ساعات کاری و حجم کار پزشکان در ایران به دلیل خدمات ارزان پزشکی (درمقایسهبا سایر کشورهایی که سیستم سلامت نیمهخصوصی در آنها حکمفرماست)، به مقدار قابل توجهی بیشتر است؛ به عبارت دیگر پزشکان برای داشتن درآمدی در حد سایر کشورها مجبورند چند برابر پزشکان دیگر به طبابت بپردازند؛ به همین دلیل، عوارض و خطای پزشکی نیز به همین نسبت افزایش مییابد. همچنین ساعت کاری غیراستاندارد و ناهمگونی مراجعهکنندگان میتواند به درمان غیراصولی و غیرعلمی بینجامد. بخشی از پزشکان ترجیح میدهند با ساعات کاری معقولتر، درمان آکادمیک و بهروز را به مراجعهکنندگان ارائه دهند که در کشورهای دیگر این مقوله دردسترستر جلوه میکند.
پنجم: تحریم و شرایط ویژه کشور مشخصا ارتباط مستقیمی با گرایش به مهاجرت در تمام اصناف، ازجمله پزشکان خواهد داشت. کمبودهای ناشی از تحریم در زمینه دارو و تجهیزات پزشکی نیز تأثیرات سوء زیادی بر طبابت طیف گستردهای از پزشکان برجای گذاشته است.
ششم: میزان درآمد یکی از شاخصهای کیفیت زندگی است؛ سلامت جسم و روان، ثبات سیاسی و امنیت، زندگی خانوادگی بدون مخاطره، زندگی اجتماعی، آزادیهای سیاسی، برابری جنسیتی و محیط زیست از دیگر شاخصهای کیفیت زندگی است. به نظر میرسد درآمد بهتر میتواند تقاضا برای دیگر شاخصهای زندگی باکیفیت را افزایش دهد که یکی از دلایل مهاجرت پزشکان، دستیابی به آنها است.
هفتم: در سالهای گذشته به دلیل تجاریسازی مراودات اجتماعی در ایران و برجستهشدن اصل سود اقتصادی در نظرگاه مردم، جایگاه اجتماعی پزشکان به عنوان گروه مرجع رو به افول بوده و با مسائل مالی ارتباط تنگاتنگی داشته است. هرچند دلایل بسیاری برای این امر میتوان برشمرد اما نتیجه این افول جایگاه اجتماعی، در ارتباط پزشک و بیمار و اعتماد دوجانبه آنها کاملا هویداست. از این منظر، پزشکان به دلیل احساس ناامنی اجتماعی، مایل به مهاجرت به کشورهایی هستند که این ارتباط در آنها، نظاممندتر تعریف شده باشد.
در انتها هرچند به عقیده نگارنده به دلیل افزایش قابل توجه تربیت پزشک در ایران، مهاجرت پزشکان در کیمیت پزشکانِ دردسترس نمیتواند تأثیر بسزایی داشته باشد، اما قطعا کیفیت خدمات ارائهشده ازسوی صنف پزشکان را تحتالشعاع قرار خواهد داد و در صورت ادامه روند فعلی باید منتظر افزایش حجم مهاجرت گروه پزشکی از ایران باشیم.
متخصص طب اورژانس است؛ خانمی میانسال که میگوید 10 سال پیش فارغالتحصیل شده است. پیگیر جدی مهاجرت به اسکاندیناوی است؛ سوئد، دانمارک یا نروژ. سرزمینی که رؤیای بسیاری از ایرانیان و پزشکان ایرانی شده است. مدرک زبان آلمانی نیز دارد و آزمونهای استرالیا را هم گذرانده است. دیگری فوقتخصص خون و انکولوژی در تهران است، آن یکی ارتوپد، دیگری چشمپزشک و بخش زیادی از مهاجران را پزشکان عمومی تشکیل میدهند؛ همه بهدنبال مسیرهای پرپیچوخم رفتن از ایران. در بعضی از کشورها حتی مدرک پزشکی عمومی ایران نیز مورد تأیید نیست و پزشکان ایرانی در هر ردهای مجبور به گذراندن دورههای بازآموزی پزشکی عمومی و قبولی در امتحانات اولیهاند. بعضی از آنها قید طبابت را زدهاند، از محل کار استعفا دادهاند یا مطبشان را تعطیل کردهاند، توشهای اندوختهاند و با تبدیل آن به ارز بینالمللی درصدد مهاجرت از طریق سرمایهگذاری هستند. بخشی از آنها دانشجویان پزشکیاند که قبل از اتمام تحصیل، پیشپرداخت آزادکردن مدرکی را که قرار است داشته باشند، برای فرار از وضعیت فعلی پرداختهاند. بعضیها دانشجویان تخصص پزشکیاند که در تبوتاب انصراف و گریختناند. این
قصه طولانی مهاجرت سرمایههای انسانی این کشور است که به امید زندگی بیدغدغه، حتی به قیمت عقبگرد یا درآمد کمتر، وقت زیادی را برای مهاجرت در کلاسهای زبان، سفارتخانهها، صرافیها و مؤسسات مهاجرتی میگذرانند. تعهدات متعدد محضری، طرح نیروی انسانی، ایده افزایش بهای خرید تعهد آموزش رایگان و سایر ایدههای مدیریتی نیز نتوانسته است موج مهاجرت را خنثی کند. ما آمار دقیقی از پزشکان در حال مهاجرت یا مهاجرتکرده در شرایط فعلی و بهویژه پس از مشکلات اقتصادی اخیر، در دست نداریم و ممکن است مشاهدات عینی دچار سوگیری شده باشند؛ اما با توجه به اظهارنظرهای پراکنده مسئولان به نظر میرسد تا حد مطلوب تعداد پزشک به ازای هر هزار نفر، فاصله زیادی داریم که بخشی از این کمبود مربوط به مهاجرت پزشکان است. اما دلیل این حجم از مهاجرت چیست؟ مگر نه اینکه در بادی نظر، ایران را به دلیل درآمد بالاتر از دیگر اقشار جامعه، مالیات کمتر از سایر کشورها، قوانین محدودکننده کمتر و امکان انجام کار خصوصی، بهشت پزشکان مینامند؟ برای این رفتار پزشکان چند دلیل عمده میتوان برشمرد:
اول: شرایط اقتصادی از ادله مهم مهاجرت است. خلاف تصور عامه، میزان درآمد پزشکان بهویژه پزشکان عمومی در مقایسه با دیگر شغلها و همچنین پزشکان همرده در سایر کشورها درخورتوجه نیست. همچنین بخش زیادی از پزشکان عمومی امنیت شغلی لازم را ندارند و جایگاه اجتماعی آنها بهویژه در سالهای اخیر تحتالشعاع قرار گرفته است. نظام سلامت نیز جایگاه تعریفشده مشخصی برای پزشکان عمومی در نظر نگرفته است. به همین دلیل نقش این پزشکان از پستهای مدیریتی، پزشکان روستا، پزشکان خانواده شهری، پزشکان اورژانس، محققین مراکز تحقیقاتی تا مطبداران کلینیکهای زیبایی و... متغیر است. این جایگاه تعریفنشده باعث شده بخشی از پزشکان عمومی در بیکاری یا شغلهای غیرمتعارف و غیرمرتبط به سر ببرند یا تعداد زیادی از آنها عزم مهاجرت یا ادامه تحصیل داشته باشند. به دلیل شرایط نامناسب اقتصادی بهویژه در مراکز دولتی، طرحهای تعدیل درآمد پزشکان، کسورات بیمهها و تأخیر زیاد در پرداخت کارانهها، تعدادی از متخصصان نیز مهاجرت را بر تحمل شرایط فعلی ترجیح میدهند.
دوم: علاوه بر دلایل اقتصادی، ضعف ساختار مدیریت وزارت بهداشت به افزایش نارضایتی پزشکان دامن زده است. این ضعف مدیریتی از نحوه پذیرش و انتخاب دانشجویان پزشکی، نحوه آموزش پزشکان، تبدیل آزمونهای پزشکی بهویژه دستیاری به بازاری شبیه به کنکور سراسری با سنجش صرف از طریق سؤالات چندگزینهای، سهمیههای مختلف در آزمونها، افزایش بیرویه ظرفیتهای پزشکی عمومی و تخصص بدون درنظرگرفتن فضای آموزشی مناسب، گسترش پذیرش دانشجویان شهریهپرداز در واحدهای بینالملل، عدم پشتیبانی مالی و بیمهای در دوران تحصیل، طرح اجباری برای پزشکان عمومی و متخصص، نداشتن امکانات رفاهی مناسب در مناطق محروم و دیگر تقاضاهای برآوردهنشده صنفی، کارزار طبابت در ایران را به مسیری طولانی و بدون پشتوانه مناسب تبدیل کرده که سالهای مفید زیستن یک پزشک را تحتالشعاع قرار داده است.
این چشمانداز نامناسب نسبت به شرایط ناعادلانه نظام سلامت، پزشکان را به مهاجرت ترغیب میکند.
سوم: کاهش ارزش پول ملی و افزایش ناگهانی ارزش ارزهای بینالمللی درمقابل ریال ایران، در کنار عقبافتادن افزایش سالانه تعرفهها از نرخ تورم، پزشکان را به فکر تغییر محل درآمد انداخته است. کشورهایی که تا پیش از این طبابت در آنها به نسبت ایران از نظر اقتصادی مقرونبهصرفه نبودهاند، به کشورهایی تبدیل شدهاند که حالا پزشکان ایرانی خواهان طبابت در آنها باشند. کشورهای اسکاندیناوی و اروپایی و کشورهای حاشیه خلیجفارس و ترکیه از این دستهاند.
چهارم: ساعات کاری و حجم کار پزشکان در ایران به دلیل خدمات ارزان پزشکی (درمقایسهبا سایر کشورهایی که سیستم سلامت نیمهخصوصی در آنها حکمفرماست)، به مقدار قابل توجهی بیشتر است؛ به عبارت دیگر پزشکان برای داشتن درآمدی در حد سایر کشورها مجبورند چند برابر پزشکان دیگر به طبابت بپردازند؛ به همین دلیل، عوارض و خطای پزشکی نیز به همین نسبت افزایش مییابد. همچنین ساعت کاری غیراستاندارد و ناهمگونی مراجعهکنندگان میتواند به درمان غیراصولی و غیرعلمی بینجامد. بخشی از پزشکان ترجیح میدهند با ساعات کاری معقولتر، درمان آکادمیک و بهروز را به مراجعهکنندگان ارائه دهند که در کشورهای دیگر این مقوله دردسترستر جلوه میکند.
پنجم: تحریم و شرایط ویژه کشور مشخصا ارتباط مستقیمی با گرایش به مهاجرت در تمام اصناف، ازجمله پزشکان خواهد داشت. کمبودهای ناشی از تحریم در زمینه دارو و تجهیزات پزشکی نیز تأثیرات سوء زیادی بر طبابت طیف گستردهای از پزشکان برجای گذاشته است.
ششم: میزان درآمد یکی از شاخصهای کیفیت زندگی است؛ سلامت جسم و روان، ثبات سیاسی و امنیت، زندگی خانوادگی بدون مخاطره، زندگی اجتماعی، آزادیهای سیاسی، برابری جنسیتی و محیط زیست از دیگر شاخصهای کیفیت زندگی است. به نظر میرسد درآمد بهتر میتواند تقاضا برای دیگر شاخصهای زندگی باکیفیت را افزایش دهد که یکی از دلایل مهاجرت پزشکان، دستیابی به آنها است.
هفتم: در سالهای گذشته به دلیل تجاریسازی مراودات اجتماعی در ایران و برجستهشدن اصل سود اقتصادی در نظرگاه مردم، جایگاه اجتماعی پزشکان به عنوان گروه مرجع رو به افول بوده و با مسائل مالی ارتباط تنگاتنگی داشته است. هرچند دلایل بسیاری برای این امر میتوان برشمرد اما نتیجه این افول جایگاه اجتماعی، در ارتباط پزشک و بیمار و اعتماد دوجانبه آنها کاملا هویداست. از این منظر، پزشکان به دلیل احساس ناامنی اجتماعی، مایل به مهاجرت به کشورهایی هستند که این ارتباط در آنها، نظاممندتر تعریف شده باشد.
در انتها هرچند به عقیده نگارنده به دلیل افزایش قابل توجه تربیت پزشک در ایران، مهاجرت پزشکان در کیمیت پزشکانِ دردسترس نمیتواند تأثیر بسزایی داشته باشد، اما قطعا کیفیت خدمات ارائهشده ازسوی صنف پزشکان را تحتالشعاع قرار خواهد داد و در صورت ادامه روند فعلی باید منتظر افزایش حجم مهاجرت گروه پزشکی از ایران باشیم.