|

چگونه ارزش برخی شرکت‌ها در 3ماه 10 برابر شد

ماجرای ورود اطلاعات اشتباه به کدال و زیان سهام‌داران

شرق: اتفاقات عجیب در بازار سرمایه کم نیست. اینکه برخی شرکت‌ها و دارایی‌ها قیمت‌های آن‌چنانی دارند و قیمتشان در سه ماه 10 برابر می‌شود، از همین مسائل عجیب است که به‌ویژه در یک سال گذشته زیاد رخ داده است. سهام کنتورسازی هم یکی از همین عجایب بود. سهام این شرکت مانند دیگر شرکت‌ها در حال معامله بود و روند طبیعی خود را طی می‌کرد تا اینکه به‌دلیل ارائه اطلاعات اشتباه و انتشار آن روی سایت کدال، زمینه ضرر و زیان صدها سهام‌دار در این بازار ایجاد شد. این عجایب همچنان در بورس دیده می‌شود؛ اما علت این ماجراها چیست؟
اشتغال هم‌زمان به‌عنوان یکی از مصادیق تعارض منافع زمینه بروز فساد گسترده‌‌ای را فراهم کرده است. منظور از اشتغال هم‌زمان موقعیتی است که فرد هم‌زمان با یک پست دولتی یا حاکمیتی، در بخش خصوصی در همان حوزه اشتغال دارد و کسب درآمد می‌کند. مانند پزشکی که در بیمارستان دولتی اشتغال دارد و هم‌زمان مطب خصوصی هم دارد یا وزیری که در همان حوزه وزارت خود مؤسسه یا شرکت خصوصی با همان زمینه فعالیت دارد یا فردي كه هم‌زمان با فعاليت خود در بيمه مركزي، عضو هيئت‌مديره يك شركت بيمه خصوصي است. ایمان جوکار، کارشناس بازار سرمایه، از وجود این معضل در بازار سرمایه هم خبر می‌دهد و می‌گوید: «تقریبا تمام افرادی که در بازار سرمایه پست دارند؛ چه در گروه نظارت و چه اجرا به‌نوعی در بازار سرمایه هم فعال هستند. اینکه برخی شرکت‌ها و دارایی‌ها قیمت‌های آن‌چنانی دارند و قیمتشان در سه ماه 10 برابر می‌شود، از جمله مسائل عجیب و ناشی از اشتغال هم‌زمان در بازار سرمایه است که به‌ویژه در یک سال گذشته زیاد رخ داده است. همین الان هم این اتفاقات می‌افتد. اکنون در کل بورس ما ماجرایی اتفاق افتاده؛ گروهی معتقدند بازار کاذب است و برخی دیگر می‌گویند رشدش حقیقی است. بسیاری از مسئولان کشور ما و بسیاری از مسئولان بازار سرمایه به فکر سرمایه‌ شخصی‌‎شان هستند. وقتی کسی در بازار سرمایه داشته باشد، هم‌زمان مسئول هم باشد، آیا عنوان می‌کند که رشد بازار کاذب است؟ مسلما نه. این تضاد منافع است. درحالی‌که ممکن است فرد بداند رشد کاذب است، در این حالت بسیاری از افرادی که تازه پا به بورس گذاشته و اطلاعات ندارند، آسیب جدی می‌بینند. همه در حال اظهارنظر هستند و گویی هرکس با درنظرگرفتن منافع شخصی‌اش نظر می‌دهد نه اینکه استنباط دقیق علمی داشته باشد. دولت اعلام می‌کند که بورس رشدش کاذب نیست، دقیقا در سالی که هدف دارد دارایی‌هایش را بفروشد. حالا اگر این دارایی‌ها را بفروشد و بازار بریزد، تکلیف مردم و سرمایه‌شان چیست؟ آیا این تضاد منافع نیست؟». این کارشناس معتقد است اگرچه برخی قوانین برای جلوگیری از این مسائل در بازار سرمایه ایجاد شده، اما هیچ نظارتی بر اجرای آن وجود ندارد؛ بنابراین امکان استفاده از رانت اطلاعاتی بسیار قوی است. او برای اثبات ادعایش ماجرای شرکت‌ کنتورسازی در سال 94 و کناررفتن رئیس سابق سازمان خصوصی‌سازی را یادآور می‌شود.
‌ چه نمونه‌ها و مصادیقی از اشتغال هم‌زمان در بخش تخصصی خود (بازار سرمایه) می‌شناسید؟
طبعا بازار سرمایه هم مثل سایر اصناف و حوزه‌ها با این مسئله مواجه است. تقریبا تمام افرادی که در بازار سرمایه پست دارند؛ چه در گروه نظارت و چه اجرا همه به‌نوعی در بازار سرمایه هم فعال هستند.
‌دستورالعمل‌هایی برای مدیریت اشتغال هم‌زمان به ابتکار برخی سازمان‌ها تهیه شده است؛ برای مثال سال گذشته سازمان بهزیستی کارمندان خود را که هم‌زمان مراکز توان‌بخشی خصوصی داشتند، مکلف کرد از بین موقعیت در سازمان بهزیستی و اشتغال در بخش خصوصی یکی را انتخاب کنند. یک تجربه شکست‌خورده در این زمینه هم تلاش آقای آخوندی برای مقابله با اشتغال هم‌زمان کارمندان شهرداری و بقیه نهادها در نظام مهندسی و نظارت بر ساختمان‌سازی بود. آیا در حوزه‌ تخصصی شما تلاش‌های مشابهی برای رفع اشتغال هم‌زمان انجام شده است؟یا آیا قوانین مدونی دراین‌باره وجود دارد؟
بله. برای اینکه این افراد به‌طور مستقیم بخواهند در بازار فعال باشند و سهام خرید و فروش کنند، با محدودیت‌هایی مواجه هستند، اما بیشتر به‌طور غیرمستقیم فعال هستند. بازار سرمایه راهکارهایی را فراهم کرده تا تضاد منافع بین ارکان بازار سرمایه و عملیات حوزه وظیفه آنان اتفاق نیفتد؛ برای مثال شخصی که در سازمان بورس اوراق بهادار حضور دارد، به‌ویژه در بخش ناشران بورسی، چون اطلاعات مربوط به شرکت‌ها از طریق آنان منتشر می‌شود، به‌راحتی می‌تواند از رانت اطلاعاتی استفاده کنند، به‌همین‌دلیل باید سرمایه شخصی‌شان را در اختیار شرکت‌های سبد گردان قرار دهند یا اینکه سرمایه‌شان را در صندوق‌های سرمایه‌گذاری بگذارند تا بتوانند این‌گونه از پتانسیل بازار استفاده کنند. ما نمی‌توانیم از آنان بخواهیم که از فرصت بازار سرمایه دست بکشند، این کار نه عادلانه و نه منطقی است. در آمریکا هم وقتی ترامپ رئیس‌جمهور شد، تمام سرمایه‌اش در بورس اوراق بهادار را در اختیار شرکت‌های سبد گردان قرار داد. در بازار سرمایه ما هم این اتفاق افتاده است. ما ابزارهای مالی برای جلوگیری از تضاد منافع داریم. اینکه چقدر افراد مسئول به‌ویژه افرادی که به منابع اطلاعاتی شرکت‌ها در بازار سرمایه دسترسی دارند، از این رانت اطلاعاتی استفاده می‌کنند برمی‌گردد به اخلاق کسب‌وکارشان.
‌مشکل جایگاه تعارض منافع هم دقیقا در همین است که به‌جای ضابطه‌مندی بخشی از مسائل به اخلاق و شخصیت فردی افراد بستگی پیدا می‌کند. اگر قانون برایش وجود دارد چه نظارتی بر اجرای این قانون می‌شود؟
قانون موضوع را در نظر گرفته اما اینکه آیا نظارتی روی سازمان بورس وجود دارد، سؤال خوبی است. نظارت باید از سمت وزارت اقتصاد باشد که گمان نمی‌کنم مکانیسم نظارتی‌اش در حدی باشد که درباره فرایندهای جزئی سازمان بورس بررسی انجام دهد. در طرف دیگر هم سازمان بازرسی کل کشور است که آن هم این کار را انجام نمی‌دهد. بررسی سازمان بورس یک بررسی روزانه است. هر روز ممکن است استفاده رانت اطلاعاتی از این طریق انجام شود. گمان نمی‌کنم کانال مشخصی برای رصد این مسئله وجود داشته باشد. قوه قضائیه می‌تواند در صورت بروز تخلف ورود کرده و موضوع را پیگیری کند.
‌می‌دانیم که هر موقعیت تعارض منافع ممکن است منجر به سوءاستفاده از جایگاه دولتی و بروز فساد شود. به نظر شما عوارض و پیامدهای اشتغال هم‌زمان در بخش تخصصی شما چیست؟
فرض کنید مدیری روی مجموعه‌ای سرمایه‌گذاری زیادی انجام داده است و اتفاقی در شرکتش یا بازار سرمایه می‌افتد. او برای فرار از این موضوع به‌راحتی می‌تواند به بازار اطلاعات ناقص بدهد یا توسط او تصمیم‌سازی‌هایی انجام گیرد که ماجرا به نفع این فرد تمام شود. می‌تواند مسیر فرایند را به‌گونه‌ای تغییر بدهد که سرمایه‌اش آسیب نبیند و... برخی تصمیم‌سازی‌ها به‌راحتی می‌تواند روی سرمایه‌ شخصی افراد مؤثر باشد. فرضا طرحی تهیه می‌شود که مدیران می‌دانند قرار است اجرا شود، این خود نوعی رانت اطلاعاتی است، پس می‌توانند از زیان سرمایه‌شان جلوگیری کنند یا اینکه یک‌دفعه به حوزه خاصی وارد شوند و سرمایه‌شان را زیاد کنند. راه‌ها بسیار است.
‌حوزه‌هایی که با تعارض منافع به‌ویژه از نوع مشاغل هم‌زمان درگیر بوده‌اند، عموما دچار فساد شده‌اند. شما شنیده یا دیده‌اید که فسادی ناشی از این موضوع در حوزه تخصصتان صورت گرفته باشد؟
بله. امکان سوءاستفاده‌ها خیلی بالاست؛ مثل مسئله‌ای که درباره رئیس سازمان خصوصی‌سازی رخ داد و منجر به برکناری‌اش شد یا موضوعی که چند سال پیش برای کنتورسازی پیش آمد و سرمایه بسیاری از افراد را نابود کرد. سهام این شرکت مانند دیگر شرکت‌ها در حال معامله بود و روند طبیعی خود را طی می‌کرد تا اینکه به‌دلیل ارائه اطلاعات اشتباه و انتشار آن روی سایت کدال، زمینه ضرر و زیان صدها سهام‌دار در این بازار ایجاد شد. اتفاقات عجیب این‌چنینی در بازار سرمایه کم نبوده است. اینکه برخی شرکت‌ها و دارایی‌ها قیمت‌های آن‌چنانی دارند و قیمتشان در سه ماه 10 برابر می‌شود، از همین مسائل عجیب است که به‌ویژه در یک سال گذشته زیاد رخ داده است. همین الان هم از این اتفاقات می‌افتد. اکنون در کل بورس ما ماجرایی رخ داده؛ گروهی معتقدند بازار کاذب است و برخی دیگر می‌گویند رشدش حقیقی است. بسیاری از مسئولان کشور ما و بسیاری از مسئولان بازار سرمایه به فکر سرمایه‌ شخصی‌‎شان هستند. وقتی کسی در بازار سرمایه داشته باشد، هم‌زمان مسئول هم باشد آیا عنوان می‌کند که رشد بازار کاذب است؟ مسلما نه. این تضاد منافع است. درحالی‌که ممکن است فرد بداند رشد کاذب است، در این حالت بسیاری از افرادی که تازه پا به بورس گذاشته و اطلاعات ندارند، آسیب جدی می‌بینند. همین الان افرادی زندگی‌شان را می‌فروشند و پولش را به بورس می‌آورند، ممکن است سال‌های 82 و 83 و 92 تکرار شود. همه در حال اظهارنظر هستند و گویی هرکس با درنظرگرفتن منافع شخصی‌اش نظر می‌دهد نه اینکه استنباط دقیق علمی داشته باشد. دولت اعلام می‌کند که رشد بورس کاذب نیست، دقیقا در سالی که می‌خواهد دارایی‌هایش را بفروشد. حالا اگر این دارایی‌ها را بفروشد و بازار بریزد، تکلیف مردم و سرمایه‌شان چیست؟ آیا این تضاد منافع نیست؟
‌ گروه‌های ذی‌نفعی که از رفع تعارض منافع در قالب اشتغال هم‌زمان منتفع می‌شوند، در برابر هر تلاشی برای مقابله با آن می‌ایستند. به نظر شما چه اقداماتی برای مقابله با تعارض منافع در قالب اشتغال هم‌زمان می‌توان انجام داد.
همان‌طور‌که گفتم منطقی نیست که بخواهیم مسئولان برای ماهی 10، 15 میلیون ‌تومان حقوق از فعالیت در بازار سرمایه دست بکشند. قوانین هم حدودوثغوری را تعیین کرده که قابل پیگیری و نظارت است. می‌توان مکانیسم‌های نظارتی را توسعه داد و در اطلاعات شرکت‌ها شفافیت ایجاد کرد تا اطلاعات نهانی کمتر شود. روی فرایندهای درون بازار سرمایه هم می‌توان کمی کار کرد؛ برای مثال با افزایش سرعت فرایند اطلاع‌رسانی شرکت‌ها. بحث دیگر هم به‌کارگیری افرادی است که سوابق بهتری دارند. مکانیسمی که به نظر من خیلی می‌تواند کمک‌کننده باشد این است که چیزی شبیه نظام مهندسی ایجاد شود. در این نظام هرکدام از مهندسان تخلفی انجام دهند و نظام درست عمل کند، برایش محدودیت ایجاد خواهد شد، مهندسان هم برای حفظ اعتبارشان سعی می‌کنند کمتر تخلف کنند. خوب است که ما نظام صنفی مدیران هم داشته باشیم تا ابزاری کنترلی باشد که مدیران بیشتر اخلاق حرفه‌ای را رعایت کنند.
شرق: اتفاقات عجیب در بازار سرمایه کم نیست. اینکه برخی شرکت‌ها و دارایی‌ها قیمت‌های آن‌چنانی دارند و قیمتشان در سه ماه 10 برابر می‌شود، از همین مسائل عجیب است که به‌ویژه در یک سال گذشته زیاد رخ داده است. سهام کنتورسازی هم یکی از همین عجایب بود. سهام این شرکت مانند دیگر شرکت‌ها در حال معامله بود و روند طبیعی خود را طی می‌کرد تا اینکه به‌دلیل ارائه اطلاعات اشتباه و انتشار آن روی سایت کدال، زمینه ضرر و زیان صدها سهام‌دار در این بازار ایجاد شد. این عجایب همچنان در بورس دیده می‌شود؛ اما علت این ماجراها چیست؟
اشتغال هم‌زمان به‌عنوان یکی از مصادیق تعارض منافع زمینه بروز فساد گسترده‌‌ای را فراهم کرده است. منظور از اشتغال هم‌زمان موقعیتی است که فرد هم‌زمان با یک پست دولتی یا حاکمیتی، در بخش خصوصی در همان حوزه اشتغال دارد و کسب درآمد می‌کند. مانند پزشکی که در بیمارستان دولتی اشتغال دارد و هم‌زمان مطب خصوصی هم دارد یا وزیری که در همان حوزه وزارت خود مؤسسه یا شرکت خصوصی با همان زمینه فعالیت دارد یا فردي كه هم‌زمان با فعاليت خود در بيمه مركزي، عضو هيئت‌مديره يك شركت بيمه خصوصي است. ایمان جوکار، کارشناس بازار سرمایه، از وجود این معضل در بازار سرمایه هم خبر می‌دهد و می‌گوید: «تقریبا تمام افرادی که در بازار سرمایه پست دارند؛ چه در گروه نظارت و چه اجرا به‌نوعی در بازار سرمایه هم فعال هستند. اینکه برخی شرکت‌ها و دارایی‌ها قیمت‌های آن‌چنانی دارند و قیمتشان در سه ماه 10 برابر می‌شود، از جمله مسائل عجیب و ناشی از اشتغال هم‌زمان در بازار سرمایه است که به‌ویژه در یک سال گذشته زیاد رخ داده است. همین الان هم این اتفاقات می‌افتد. اکنون در کل بورس ما ماجرایی اتفاق افتاده؛ گروهی معتقدند بازار کاذب است و برخی دیگر می‌گویند رشدش حقیقی است. بسیاری از مسئولان کشور ما و بسیاری از مسئولان بازار سرمایه به فکر سرمایه‌ شخصی‌‎شان هستند. وقتی کسی در بازار سرمایه داشته باشد، هم‌زمان مسئول هم باشد، آیا عنوان می‌کند که رشد بازار کاذب است؟ مسلما نه. این تضاد منافع است. درحالی‌که ممکن است فرد بداند رشد کاذب است، در این حالت بسیاری از افرادی که تازه پا به بورس گذاشته و اطلاعات ندارند، آسیب جدی می‌بینند. همه در حال اظهارنظر هستند و گویی هرکس با درنظرگرفتن منافع شخصی‌اش نظر می‌دهد نه اینکه استنباط دقیق علمی داشته باشد. دولت اعلام می‌کند که بورس رشدش کاذب نیست، دقیقا در سالی که هدف دارد دارایی‌هایش را بفروشد. حالا اگر این دارایی‌ها را بفروشد و بازار بریزد، تکلیف مردم و سرمایه‌شان چیست؟ آیا این تضاد منافع نیست؟». این کارشناس معتقد است اگرچه برخی قوانین برای جلوگیری از این مسائل در بازار سرمایه ایجاد شده، اما هیچ نظارتی بر اجرای آن وجود ندارد؛ بنابراین امکان استفاده از رانت اطلاعاتی بسیار قوی است. او برای اثبات ادعایش ماجرای شرکت‌ کنتورسازی در سال 94 و کناررفتن رئیس سابق سازمان خصوصی‌سازی را یادآور می‌شود.
‌ چه نمونه‌ها و مصادیقی از اشتغال هم‌زمان در بخش تخصصی خود (بازار سرمایه) می‌شناسید؟
طبعا بازار سرمایه هم مثل سایر اصناف و حوزه‌ها با این مسئله مواجه است. تقریبا تمام افرادی که در بازار سرمایه پست دارند؛ چه در گروه نظارت و چه اجرا همه به‌نوعی در بازار سرمایه هم فعال هستند.
‌دستورالعمل‌هایی برای مدیریت اشتغال هم‌زمان به ابتکار برخی سازمان‌ها تهیه شده است؛ برای مثال سال گذشته سازمان بهزیستی کارمندان خود را که هم‌زمان مراکز توان‌بخشی خصوصی داشتند، مکلف کرد از بین موقعیت در سازمان بهزیستی و اشتغال در بخش خصوصی یکی را انتخاب کنند. یک تجربه شکست‌خورده در این زمینه هم تلاش آقای آخوندی برای مقابله با اشتغال هم‌زمان کارمندان شهرداری و بقیه نهادها در نظام مهندسی و نظارت بر ساختمان‌سازی بود. آیا در حوزه‌ تخصصی شما تلاش‌های مشابهی برای رفع اشتغال هم‌زمان انجام شده است؟یا آیا قوانین مدونی دراین‌باره وجود دارد؟
بله. برای اینکه این افراد به‌طور مستقیم بخواهند در بازار فعال باشند و سهام خرید و فروش کنند، با محدودیت‌هایی مواجه هستند، اما بیشتر به‌طور غیرمستقیم فعال هستند. بازار سرمایه راهکارهایی را فراهم کرده تا تضاد منافع بین ارکان بازار سرمایه و عملیات حوزه وظیفه آنان اتفاق نیفتد؛ برای مثال شخصی که در سازمان بورس اوراق بهادار حضور دارد، به‌ویژه در بخش ناشران بورسی، چون اطلاعات مربوط به شرکت‌ها از طریق آنان منتشر می‌شود، به‌راحتی می‌تواند از رانت اطلاعاتی استفاده کنند، به‌همین‌دلیل باید سرمایه شخصی‌شان را در اختیار شرکت‌های سبد گردان قرار دهند یا اینکه سرمایه‌شان را در صندوق‌های سرمایه‌گذاری بگذارند تا بتوانند این‌گونه از پتانسیل بازار استفاده کنند. ما نمی‌توانیم از آنان بخواهیم که از فرصت بازار سرمایه دست بکشند، این کار نه عادلانه و نه منطقی است. در آمریکا هم وقتی ترامپ رئیس‌جمهور شد، تمام سرمایه‌اش در بورس اوراق بهادار را در اختیار شرکت‌های سبد گردان قرار داد. در بازار سرمایه ما هم این اتفاق افتاده است. ما ابزارهای مالی برای جلوگیری از تضاد منافع داریم. اینکه چقدر افراد مسئول به‌ویژه افرادی که به منابع اطلاعاتی شرکت‌ها در بازار سرمایه دسترسی دارند، از این رانت اطلاعاتی استفاده می‌کنند برمی‌گردد به اخلاق کسب‌وکارشان.
‌مشکل جایگاه تعارض منافع هم دقیقا در همین است که به‌جای ضابطه‌مندی بخشی از مسائل به اخلاق و شخصیت فردی افراد بستگی پیدا می‌کند. اگر قانون برایش وجود دارد چه نظارتی بر اجرای این قانون می‌شود؟
قانون موضوع را در نظر گرفته اما اینکه آیا نظارتی روی سازمان بورس وجود دارد، سؤال خوبی است. نظارت باید از سمت وزارت اقتصاد باشد که گمان نمی‌کنم مکانیسم نظارتی‌اش در حدی باشد که درباره فرایندهای جزئی سازمان بورس بررسی انجام دهد. در طرف دیگر هم سازمان بازرسی کل کشور است که آن هم این کار را انجام نمی‌دهد. بررسی سازمان بورس یک بررسی روزانه است. هر روز ممکن است استفاده رانت اطلاعاتی از این طریق انجام شود. گمان نمی‌کنم کانال مشخصی برای رصد این مسئله وجود داشته باشد. قوه قضائیه می‌تواند در صورت بروز تخلف ورود کرده و موضوع را پیگیری کند.
‌می‌دانیم که هر موقعیت تعارض منافع ممکن است منجر به سوءاستفاده از جایگاه دولتی و بروز فساد شود. به نظر شما عوارض و پیامدهای اشتغال هم‌زمان در بخش تخصصی شما چیست؟
فرض کنید مدیری روی مجموعه‌ای سرمایه‌گذاری زیادی انجام داده است و اتفاقی در شرکتش یا بازار سرمایه می‌افتد. او برای فرار از این موضوع به‌راحتی می‌تواند به بازار اطلاعات ناقص بدهد یا توسط او تصمیم‌سازی‌هایی انجام گیرد که ماجرا به نفع این فرد تمام شود. می‌تواند مسیر فرایند را به‌گونه‌ای تغییر بدهد که سرمایه‌اش آسیب نبیند و... برخی تصمیم‌سازی‌ها به‌راحتی می‌تواند روی سرمایه‌ شخصی افراد مؤثر باشد. فرضا طرحی تهیه می‌شود که مدیران می‌دانند قرار است اجرا شود، این خود نوعی رانت اطلاعاتی است، پس می‌توانند از زیان سرمایه‌شان جلوگیری کنند یا اینکه یک‌دفعه به حوزه خاصی وارد شوند و سرمایه‌شان را زیاد کنند. راه‌ها بسیار است.
‌حوزه‌هایی که با تعارض منافع به‌ویژه از نوع مشاغل هم‌زمان درگیر بوده‌اند، عموما دچار فساد شده‌اند. شما شنیده یا دیده‌اید که فسادی ناشی از این موضوع در حوزه تخصصتان صورت گرفته باشد؟
بله. امکان سوءاستفاده‌ها خیلی بالاست؛ مثل مسئله‌ای که درباره رئیس سازمان خصوصی‌سازی رخ داد و منجر به برکناری‌اش شد یا موضوعی که چند سال پیش برای کنتورسازی پیش آمد و سرمایه بسیاری از افراد را نابود کرد. سهام این شرکت مانند دیگر شرکت‌ها در حال معامله بود و روند طبیعی خود را طی می‌کرد تا اینکه به‌دلیل ارائه اطلاعات اشتباه و انتشار آن روی سایت کدال، زمینه ضرر و زیان صدها سهام‌دار در این بازار ایجاد شد. اتفاقات عجیب این‌چنینی در بازار سرمایه کم نبوده است. اینکه برخی شرکت‌ها و دارایی‌ها قیمت‌های آن‌چنانی دارند و قیمتشان در سه ماه 10 برابر می‌شود، از همین مسائل عجیب است که به‌ویژه در یک سال گذشته زیاد رخ داده است. همین الان هم از این اتفاقات می‌افتد. اکنون در کل بورس ما ماجرایی رخ داده؛ گروهی معتقدند بازار کاذب است و برخی دیگر می‌گویند رشدش حقیقی است. بسیاری از مسئولان کشور ما و بسیاری از مسئولان بازار سرمایه به فکر سرمایه‌ شخصی‌‎شان هستند. وقتی کسی در بازار سرمایه داشته باشد، هم‌زمان مسئول هم باشد آیا عنوان می‌کند که رشد بازار کاذب است؟ مسلما نه. این تضاد منافع است. درحالی‌که ممکن است فرد بداند رشد کاذب است، در این حالت بسیاری از افرادی که تازه پا به بورس گذاشته و اطلاعات ندارند، آسیب جدی می‌بینند. همین الان افرادی زندگی‌شان را می‌فروشند و پولش را به بورس می‌آورند، ممکن است سال‌های 82 و 83 و 92 تکرار شود. همه در حال اظهارنظر هستند و گویی هرکس با درنظرگرفتن منافع شخصی‌اش نظر می‌دهد نه اینکه استنباط دقیق علمی داشته باشد. دولت اعلام می‌کند که رشد بورس کاذب نیست، دقیقا در سالی که می‌خواهد دارایی‌هایش را بفروشد. حالا اگر این دارایی‌ها را بفروشد و بازار بریزد، تکلیف مردم و سرمایه‌شان چیست؟ آیا این تضاد منافع نیست؟
‌ گروه‌های ذی‌نفعی که از رفع تعارض منافع در قالب اشتغال هم‌زمان منتفع می‌شوند، در برابر هر تلاشی برای مقابله با آن می‌ایستند. به نظر شما چه اقداماتی برای مقابله با تعارض منافع در قالب اشتغال هم‌زمان می‌توان انجام داد.
همان‌طور‌که گفتم منطقی نیست که بخواهیم مسئولان برای ماهی 10، 15 میلیون ‌تومان حقوق از فعالیت در بازار سرمایه دست بکشند. قوانین هم حدودوثغوری را تعیین کرده که قابل پیگیری و نظارت است. می‌توان مکانیسم‌های نظارتی را توسعه داد و در اطلاعات شرکت‌ها شفافیت ایجاد کرد تا اطلاعات نهانی کمتر شود. روی فرایندهای درون بازار سرمایه هم می‌توان کمی کار کرد؛ برای مثال با افزایش سرعت فرایند اطلاع‌رسانی شرکت‌ها. بحث دیگر هم به‌کارگیری افرادی است که سوابق بهتری دارند. مکانیسمی که به نظر من خیلی می‌تواند کمک‌کننده باشد این است که چیزی شبیه نظام مهندسی ایجاد شود. در این نظام هرکدام از مهندسان تخلفی انجام دهند و نظام درست عمل کند، برایش محدودیت ایجاد خواهد شد، مهندسان هم برای حفظ اعتبارشان سعی می‌کنند کمتر تخلف کنند. خوب است که ما نظام صنفی مدیران هم داشته باشیم تا ابزاری کنترلی باشد که مدیران بیشتر اخلاق حرفه‌ای را رعایت کنند.