مُر قانون
حسین ناصری- روانشناس پیشگیری
اگر فرهنگ را مجموعهای از ارزشها، باورها، ذهنیات، سنتها و رسوم جامعه نسبت به پدیدههای مختلف اجتماعی بدانیم، خودآگاهی اجتماعی به ضعفها و کاستیهای فرهنگ نقش مهمی در بهبود امور خواهد داشت. خوشبختانه در این زمینه بررسیهای متعددی صورت گرفته است که در کتابِ ما ایرانیانِ فراستخواه، علاوه بر تشریح تحقیق ملی که از سوی خود نویسنده انجام شده است، به آثار مختلف قبل (اسدی طوسی، 1353) و بعد از انقلاب (محسنی، 1382) اشاره شده است. در تحقیق فراستخواه، از اعضای هیئت علمی دانشگاهها سؤال شده است که آیا موافقید خلقیات اجتماعی در ایران ضعفهایی دارد؟ نزدیک به 96درصد از جامعه آماری به این سؤال جواب مثبت دادهاند. در این پژوهش، در مورد ویژگیهای ضعیف ایرانیان نیز سؤالاتی طرح شده است. ضعف فرهنگ کار جمعی، آزردگی از انتقاد و رودربایستی، ضعف در پیوندزدن میان منافع فردی و عمومی، فاصله میان ظاهر و باطن و غلبه هیجان و تلقینپذیری بر استدلال و خردورزی، بخشی از پاسخ به سؤالات بودهاند. روشن است که اگر نیمرخ اجتماعی یک جامعه متشکل از موارد اشارهشده باشد، به احتمالی قریب به یقین میتوان پیشبینی کرد که قانون(law) و مقررات(rule) در آن جامعه، بسیار شکننده بوده و آنچنان پایبندی به آنها وجود ندارد. به اجمال باید گفت که مقررات مواردی هستند که تبعیت از آنها موجب راحتی و امنیت افراد میشود. قوانین نیز مقرراتی هستند که افراد مجبور به تبعیت از آنها بوده و تخطی از آنها، پیگرد قضائی به دنبال خواهد داشت؛ مثلا ممکن است در یک مجتمع ساختمانی، هیئت مدیره، برای افزایش آسایش، مقرراتی را تصویب و از ساکنان درخواست کند، آنها را رعایت کنند.
حال آنکه قانون، توسط نهاد قانونگذاری که متشکل از نمایندگان مردم است، وضع میشود. همانگونه که مقررات مجتمعهای مسکونی به راحتی توسط ساکنین نقض میشود، قوانین مصوب کشور نیز با وجود صرف هزینههای ملی برای تصویب آنها، با جدیت به اجرا در نمیآیند.
از اینرو میتوان گفت که در کشور ما، قوانین و مقررات به حدی توسط افراد حقیقی و حقوقی نقض میشود که میتوان قانونگریزی را یکی از آسیبهای اجتماعی فراگیر در کشور دانست. بدیهی است که پیشگیری از این آسیب، همچون آسیبهای مزمن دیگری نظیر اعتیاد یا آلودگیهای زیستمحیطی، تلاش همهجانبه حاکمیت و ملت را میطلبد. مهمترین مسئولیت حاکمیت در پیشگیری از قانونگریزی، پیگیری مدام و پیوسته اجرای قانون است.
بدون شک در کشوری که قانونگرایی به ارزش فردی و فرهنگ عمومی بدل شده است در کنار آموزشهای طولانی به عموم مردم از دبستان تا دانشگاه، از بدو تصویبِ قوانین، تکتک مردم با این واقعیت عجین شدهاند که نقض قانون قطعا پیگرد قانونی به دنبال داشته و معمولا بلافاصله صورت میگیرد. حال آنکه ما ایرانیان یاد گرفتهایم که اولا نقض قانون حتما پیگرد قانونی به دنبال ندارد و ثانیا در صورت بدبیاری! یا میتوان پیامدهای قضائی نقض قانون را به صور مختلف کمرنگ و یا تا اطلاع ثانوی اجرای آن را به تعویق انداخت. قوانین راهنمایی و رانندگی و قانون منع مصرف مواد دخانی نمونه مشخصی از قوانین مصوب کشور هستند که به علت عدم جدیت در اجرای همیشگی آنها، هنوز به فرهنگ عمومی و ارزش فردی تبدیل نشدهاند. اگر موتورسیکلتسوار ایرانی میدانست که ورود به پیادهرو، قطعا توقیف درازمدت موتور و جریمه سنگین را به دنبال خواهد داشت، پیادهروها، اینگونه جولانگاه موتورسواران بیمحابا و عاصیشدن افراد پیاده نمیشد. اگر در فضاهای عمومی، مصرف سیگار قطعا جریمه به دنبال داشت، در بوستانها، مجتمعهای تجاری و... اینگونه افراد، بیمحابا سیگار نمیکشیدند.
بدیهی است که دود مهلک سهلانگاری در اجرای قانون در نهایت به چشم آحاد مردم اعم از قانونمند و قانونگریز خواهد رفت. باوجود آنکه در هر جامعهای دولت، نقش بیبدیلی در ایجاد آسایش عمومی به عهده دارد، نمیتوان از نقش مردم آن جامعه در پیشبرد امور، چشمپوشی کرد؛ براساس این اصل میتوان گفت که بخشی از قانونگریزی جامعه ایرانی ریشه در اصول فرزندپروری والدین دارد. منظور از فرزندپروری روشهای مبتنی بر شواهدی است که والدین با بهکارگیری آنها زمینه رشد سالم جسمانی، روانشناختی و اجتماعی فرزند خود را
فراهم میکنند.
اصل اساسی فرزندپروری، هماهنگی بین والدین به منظور ایجاد رفتارهای سالم فردی در دوران کودکی برای یادگیری زندگی اجتماعی در آینده است. در فرزندپروری، در کنار به تصویرکشیدن انواع سبکهای فرزندپروری نظیر سبک بیتفاوتی، سبک مستبدانه و... بر والد نسبتا خوب(good enough) و نه والد صرفاً خوب تأکید میشود. والد صرفا خوب، والدی است که تمامی نیازهای فرزند خود را بی کم و کاست، فراهم میکند، حال آنکه والد نسبتا خوب در کنار تأمین نیازهای اساسی، با وضع مقررات منصفانه، درک مواجهشدن با رعایتنکردن مقررات را برای فرزند خود فراهم میکند که این موضوع منجر به تابعیت بیچون و چرا از قانون در زندگی اجتماعی فردای کودک خواهد شد.
پژوهشهای انجامشده در کشور نشان میدهد که بین سبک فرزندپروری والدین و گرایش فرزندان آنان به جرم ارتباط وجود دارد؛ بهعنوان نمونه یافتههای شهبازی، بهامین و مامی(95) نشان داده است که والدین مستبد و سهلگیر زمینه گرایش فرزندان خود را به تخطی از قانون و ارتکاب جرم فراهم میکنند. در آسیبشناسی اختلال شخصیت ضداجتماعی که تابلو بالینی آن بیمسئولیتی، فقدان وجدان و به شکل مشخص نقض مکرر قانون و ارتکاب انواع جرم است، احتمالا سبک فرزندپروری والدین، یکی از عوامل عِلّی محسوب میگردد که در پژوهش عسگری و همکاران(96) به آن پرداخته شده است. باتوجه به اینکه سبک فرزندپروری مستبدانه در والدین بیسواد یا کمسواد بیش از والدین تحصیلکرده است(بختآور، 1399)، ضرورت آموزشهای فرزندپروری برای این دسته از خانوادهها موضوعیت بیشتری مییابد. باوجودآنکه فراگیرسازی آموزشهای فرزندپروری از جمله وظایف دولت است ولی درصد کمی از والدین هستند که خود به دنبال افزایش دانش و تبحر خود در این زمینه باشند.
جان کلام اینکه وقتی در فرهنگ ایرانی، از بدو تولد ذائقه چشایی، شیرین بار آورده میشود، خواهی نخواهی بیماری قند شایع خواهد بود؛ به همین ترتیب وقتی در فرهنگ ایرانی، استعاره تلخ(مُر) برای قانون بهکار گرفته شده است، نمیتوان انتظار داشت عموم مردم با روی باز از قوانین استقبال کنند. ورود نماینده مجلس به خط ویژه و واکنش او به تذکر پلیس، نوک کوه یخی است که ذوبکردن آن عزم ملی میطلبد.
اگر فرهنگ را مجموعهای از ارزشها، باورها، ذهنیات، سنتها و رسوم جامعه نسبت به پدیدههای مختلف اجتماعی بدانیم، خودآگاهی اجتماعی به ضعفها و کاستیهای فرهنگ نقش مهمی در بهبود امور خواهد داشت. خوشبختانه در این زمینه بررسیهای متعددی صورت گرفته است که در کتابِ ما ایرانیانِ فراستخواه، علاوه بر تشریح تحقیق ملی که از سوی خود نویسنده انجام شده است، به آثار مختلف قبل (اسدی طوسی، 1353) و بعد از انقلاب (محسنی، 1382) اشاره شده است. در تحقیق فراستخواه، از اعضای هیئت علمی دانشگاهها سؤال شده است که آیا موافقید خلقیات اجتماعی در ایران ضعفهایی دارد؟ نزدیک به 96درصد از جامعه آماری به این سؤال جواب مثبت دادهاند. در این پژوهش، در مورد ویژگیهای ضعیف ایرانیان نیز سؤالاتی طرح شده است. ضعف فرهنگ کار جمعی، آزردگی از انتقاد و رودربایستی، ضعف در پیوندزدن میان منافع فردی و عمومی، فاصله میان ظاهر و باطن و غلبه هیجان و تلقینپذیری بر استدلال و خردورزی، بخشی از پاسخ به سؤالات بودهاند. روشن است که اگر نیمرخ اجتماعی یک جامعه متشکل از موارد اشارهشده باشد، به احتمالی قریب به یقین میتوان پیشبینی کرد که قانون(law) و مقررات(rule) در آن جامعه، بسیار شکننده بوده و آنچنان پایبندی به آنها وجود ندارد. به اجمال باید گفت که مقررات مواردی هستند که تبعیت از آنها موجب راحتی و امنیت افراد میشود. قوانین نیز مقرراتی هستند که افراد مجبور به تبعیت از آنها بوده و تخطی از آنها، پیگرد قضائی به دنبال خواهد داشت؛ مثلا ممکن است در یک مجتمع ساختمانی، هیئت مدیره، برای افزایش آسایش، مقرراتی را تصویب و از ساکنان درخواست کند، آنها را رعایت کنند.
حال آنکه قانون، توسط نهاد قانونگذاری که متشکل از نمایندگان مردم است، وضع میشود. همانگونه که مقررات مجتمعهای مسکونی به راحتی توسط ساکنین نقض میشود، قوانین مصوب کشور نیز با وجود صرف هزینههای ملی برای تصویب آنها، با جدیت به اجرا در نمیآیند.
از اینرو میتوان گفت که در کشور ما، قوانین و مقررات به حدی توسط افراد حقیقی و حقوقی نقض میشود که میتوان قانونگریزی را یکی از آسیبهای اجتماعی فراگیر در کشور دانست. بدیهی است که پیشگیری از این آسیب، همچون آسیبهای مزمن دیگری نظیر اعتیاد یا آلودگیهای زیستمحیطی، تلاش همهجانبه حاکمیت و ملت را میطلبد. مهمترین مسئولیت حاکمیت در پیشگیری از قانونگریزی، پیگیری مدام و پیوسته اجرای قانون است.
بدون شک در کشوری که قانونگرایی به ارزش فردی و فرهنگ عمومی بدل شده است در کنار آموزشهای طولانی به عموم مردم از دبستان تا دانشگاه، از بدو تصویبِ قوانین، تکتک مردم با این واقعیت عجین شدهاند که نقض قانون قطعا پیگرد قانونی به دنبال داشته و معمولا بلافاصله صورت میگیرد. حال آنکه ما ایرانیان یاد گرفتهایم که اولا نقض قانون حتما پیگرد قانونی به دنبال ندارد و ثانیا در صورت بدبیاری! یا میتوان پیامدهای قضائی نقض قانون را به صور مختلف کمرنگ و یا تا اطلاع ثانوی اجرای آن را به تعویق انداخت. قوانین راهنمایی و رانندگی و قانون منع مصرف مواد دخانی نمونه مشخصی از قوانین مصوب کشور هستند که به علت عدم جدیت در اجرای همیشگی آنها، هنوز به فرهنگ عمومی و ارزش فردی تبدیل نشدهاند. اگر موتورسیکلتسوار ایرانی میدانست که ورود به پیادهرو، قطعا توقیف درازمدت موتور و جریمه سنگین را به دنبال خواهد داشت، پیادهروها، اینگونه جولانگاه موتورسواران بیمحابا و عاصیشدن افراد پیاده نمیشد. اگر در فضاهای عمومی، مصرف سیگار قطعا جریمه به دنبال داشت، در بوستانها، مجتمعهای تجاری و... اینگونه افراد، بیمحابا سیگار نمیکشیدند.
بدیهی است که دود مهلک سهلانگاری در اجرای قانون در نهایت به چشم آحاد مردم اعم از قانونمند و قانونگریز خواهد رفت. باوجود آنکه در هر جامعهای دولت، نقش بیبدیلی در ایجاد آسایش عمومی به عهده دارد، نمیتوان از نقش مردم آن جامعه در پیشبرد امور، چشمپوشی کرد؛ براساس این اصل میتوان گفت که بخشی از قانونگریزی جامعه ایرانی ریشه در اصول فرزندپروری والدین دارد. منظور از فرزندپروری روشهای مبتنی بر شواهدی است که والدین با بهکارگیری آنها زمینه رشد سالم جسمانی، روانشناختی و اجتماعی فرزند خود را
فراهم میکنند.
اصل اساسی فرزندپروری، هماهنگی بین والدین به منظور ایجاد رفتارهای سالم فردی در دوران کودکی برای یادگیری زندگی اجتماعی در آینده است. در فرزندپروری، در کنار به تصویرکشیدن انواع سبکهای فرزندپروری نظیر سبک بیتفاوتی، سبک مستبدانه و... بر والد نسبتا خوب(good enough) و نه والد صرفاً خوب تأکید میشود. والد صرفا خوب، والدی است که تمامی نیازهای فرزند خود را بی کم و کاست، فراهم میکند، حال آنکه والد نسبتا خوب در کنار تأمین نیازهای اساسی، با وضع مقررات منصفانه، درک مواجهشدن با رعایتنکردن مقررات را برای فرزند خود فراهم میکند که این موضوع منجر به تابعیت بیچون و چرا از قانون در زندگی اجتماعی فردای کودک خواهد شد.
پژوهشهای انجامشده در کشور نشان میدهد که بین سبک فرزندپروری والدین و گرایش فرزندان آنان به جرم ارتباط وجود دارد؛ بهعنوان نمونه یافتههای شهبازی، بهامین و مامی(95) نشان داده است که والدین مستبد و سهلگیر زمینه گرایش فرزندان خود را به تخطی از قانون و ارتکاب جرم فراهم میکنند. در آسیبشناسی اختلال شخصیت ضداجتماعی که تابلو بالینی آن بیمسئولیتی، فقدان وجدان و به شکل مشخص نقض مکرر قانون و ارتکاب انواع جرم است، احتمالا سبک فرزندپروری والدین، یکی از عوامل عِلّی محسوب میگردد که در پژوهش عسگری و همکاران(96) به آن پرداخته شده است. باتوجه به اینکه سبک فرزندپروری مستبدانه در والدین بیسواد یا کمسواد بیش از والدین تحصیلکرده است(بختآور، 1399)، ضرورت آموزشهای فرزندپروری برای این دسته از خانوادهها موضوعیت بیشتری مییابد. باوجودآنکه فراگیرسازی آموزشهای فرزندپروری از جمله وظایف دولت است ولی درصد کمی از والدین هستند که خود به دنبال افزایش دانش و تبحر خود در این زمینه باشند.
جان کلام اینکه وقتی در فرهنگ ایرانی، از بدو تولد ذائقه چشایی، شیرین بار آورده میشود، خواهی نخواهی بیماری قند شایع خواهد بود؛ به همین ترتیب وقتی در فرهنگ ایرانی، استعاره تلخ(مُر) برای قانون بهکار گرفته شده است، نمیتوان انتظار داشت عموم مردم با روی باز از قوانین استقبال کنند. ورود نماینده مجلس به خط ویژه و واکنش او به تذکر پلیس، نوک کوه یخی است که ذوبکردن آن عزم ملی میطلبد.