تاریخ اجتماعی ثبتنشده مردم ایران
جهانگیر نصریاشرفی
مسئله آموزش زبان مادری در قانون اساسی كشورمان مورد توجه قرار گرفته؛ اما چرا دولتها شرایط آموزش زبانهای مادری را فراهم نمیکنند، خود جای سؤال فراوان دارد. شاید این بیتوجهی، موضوعی باشد که باید به تجربه آن را درک کنید. به تجربه دیدار و گفتوگو با مدیران و مسئولانی که مسئولیت توسعه فرهنگی را برعهده دارند و متأسفانه درکی از «توازن توسعه» ندارند؛ مدیرانی که توسعه را در ساختن آسمانخراشها، برجها، پلها و سدهای بزرگ میبینند. هر بنای غولآسایی که احتیاج به عملیات عمرانی داشته باشد و بنای فیزیکی غولآسایش به چشم بیاید. همین مسئله موجب شده که کمتر کسی به مسئله توسعه فرهنگی توجه کند و اهمیت آن را درک کرده باشد. به تجربه میگویم که در این سالها بهندرت میتوان مدیر محلیای پیدا کرد که بتوان او را نسبت به موضوعی مانند ضرورت آموزش زبانهای محلی توجیه کرد و اهمیت زنده نگهداشتن آن را برای او تشریح کرد. چرا مهم است که زبان مادر مردم ایران حفظ شود و در مناطق مختلف ایران چهرههای فرهنگی و مردمی بر پاسداشت آن اصرار دارند؟ برای پاسخ به این سؤال کافی است بدانیم که زبان در طول تاریخ ما و سایر مردم دنیا چه نقشی داشته است. ما چگونه با هم ارتباط برقرار میکنیم؟ آنچه این ارتباط را میسر میکند، «زبان» است. همچنین اگر به تاریخ ایران نگاه کنیم، میبینیم که عمده مکاتب و مجالس درس و بحث در کشورمان را محافل شفاهی تشکیل میداده؛ یعنی ما فرهنگ مکتوبی به معنی واقعی نداشتیم و عمده امور شفاهی و بر سر زبان بود. در این شرایط آنچه از دستاوردهای گذشته در اختیار ما قرار میگیرد، نقبی که ما را به تحولات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی گذشته میرساند، «زبان» است. به وسیله زبان است که میتوانیم درکی از تاریخ فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی زادگاهمان داشته باشیم. بهویژه در شمال البرز كه تا اسپهبدهای مازندران مردم این سوی دیوار را از یافتهها و پیشرفتهای آن سوی دیوار و فلات ایران محروم کنند. همین مسئله موجب شده تا تنها عامل پیوند ما با گذشته و درک آنچه بر ما در این عرصه گذشته، زبان بومی مردمان این سرزمین که زبان طبری است، باشد که آن هم متأسفانه مورد توجه قرار نمیگیرد. دانستن زبان بومی به ما این کمک را میکند تا از شیوه زیست نیاکانمان در این مناطق مطلع شویم. همانطور که میدانید، در هیچ زبانی هیچ کلمهای بیمعنی نیست. به این معنی که حتی نامی که مردم محلی مازندران روی گاوهايشان میگذاشتند، هم از یک پسزمینه تجربهشده فرهنگی و اجتماعی میآید. ازاینرو دانستن درست یک زبان به زبانشناسها و محققان کمک میکند آن بخش از تاریخ شفاهی ما را که مکتوب نشده، مکتوب کنند. توسعه زبانی میتواند به ما این امکان را بدهد که تاریخ اجتماعی ثبتنشدهمان از طریق این واژگان ثبت شود. به شرط اینکه این واژهها درست کشف و ضبط شود؛ چراکه الان هیچ آموزشگاه یا مکتبی نیست که این زبانها را آموزش دهد؛ در واقع چیزی که زبانشناسها بتوانند تاریخ اجتماعی و فرهنگی ما را از دلِ این زبانها پیدا کنند.
مسئله آموزش زبان مادری در قانون اساسی كشورمان مورد توجه قرار گرفته؛ اما چرا دولتها شرایط آموزش زبانهای مادری را فراهم نمیکنند، خود جای سؤال فراوان دارد. شاید این بیتوجهی، موضوعی باشد که باید به تجربه آن را درک کنید. به تجربه دیدار و گفتوگو با مدیران و مسئولانی که مسئولیت توسعه فرهنگی را برعهده دارند و متأسفانه درکی از «توازن توسعه» ندارند؛ مدیرانی که توسعه را در ساختن آسمانخراشها، برجها، پلها و سدهای بزرگ میبینند. هر بنای غولآسایی که احتیاج به عملیات عمرانی داشته باشد و بنای فیزیکی غولآسایش به چشم بیاید. همین مسئله موجب شده که کمتر کسی به مسئله توسعه فرهنگی توجه کند و اهمیت آن را درک کرده باشد. به تجربه میگویم که در این سالها بهندرت میتوان مدیر محلیای پیدا کرد که بتوان او را نسبت به موضوعی مانند ضرورت آموزش زبانهای محلی توجیه کرد و اهمیت زنده نگهداشتن آن را برای او تشریح کرد. چرا مهم است که زبان مادر مردم ایران حفظ شود و در مناطق مختلف ایران چهرههای فرهنگی و مردمی بر پاسداشت آن اصرار دارند؟ برای پاسخ به این سؤال کافی است بدانیم که زبان در طول تاریخ ما و سایر مردم دنیا چه نقشی داشته است. ما چگونه با هم ارتباط برقرار میکنیم؟ آنچه این ارتباط را میسر میکند، «زبان» است. همچنین اگر به تاریخ ایران نگاه کنیم، میبینیم که عمده مکاتب و مجالس درس و بحث در کشورمان را محافل شفاهی تشکیل میداده؛ یعنی ما فرهنگ مکتوبی به معنی واقعی نداشتیم و عمده امور شفاهی و بر سر زبان بود. در این شرایط آنچه از دستاوردهای گذشته در اختیار ما قرار میگیرد، نقبی که ما را به تحولات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی گذشته میرساند، «زبان» است. به وسیله زبان است که میتوانیم درکی از تاریخ فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی زادگاهمان داشته باشیم. بهویژه در شمال البرز كه تا اسپهبدهای مازندران مردم این سوی دیوار را از یافتهها و پیشرفتهای آن سوی دیوار و فلات ایران محروم کنند. همین مسئله موجب شده تا تنها عامل پیوند ما با گذشته و درک آنچه بر ما در این عرصه گذشته، زبان بومی مردمان این سرزمین که زبان طبری است، باشد که آن هم متأسفانه مورد توجه قرار نمیگیرد. دانستن زبان بومی به ما این کمک را میکند تا از شیوه زیست نیاکانمان در این مناطق مطلع شویم. همانطور که میدانید، در هیچ زبانی هیچ کلمهای بیمعنی نیست. به این معنی که حتی نامی که مردم محلی مازندران روی گاوهايشان میگذاشتند، هم از یک پسزمینه تجربهشده فرهنگی و اجتماعی میآید. ازاینرو دانستن درست یک زبان به زبانشناسها و محققان کمک میکند آن بخش از تاریخ شفاهی ما را که مکتوب نشده، مکتوب کنند. توسعه زبانی میتواند به ما این امکان را بدهد که تاریخ اجتماعی ثبتنشدهمان از طریق این واژگان ثبت شود. به شرط اینکه این واژهها درست کشف و ضبط شود؛ چراکه الان هیچ آموزشگاه یا مکتبی نیست که این زبانها را آموزش دهد؛ در واقع چیزی که زبانشناسها بتوانند تاریخ اجتماعی و فرهنگی ما را از دلِ این زبانها پیدا کنند.