به مناسبت روز جهانی کتاب
کتاب نخواهد مرد
ارزیابی کلی وضعیت نشر کتاب در سالی که رو به پایان است نشان میدهد بازار نشر کتاب در ایران همچنان درگیر مسائل قدیمیاش است و جز این، در چند سال اخیر چند مسئله تازه هم به آن اضافه شده است. «عادت به کتابنخواندن» از مهمترین و قدیمیترین مسائل انتشار کتاب در ایران است.
پیام حیدرقزوینی
ارزیابی کلی وضعیت نشر کتاب در سالی که رو به پایان است نشان میدهد بازار نشر کتاب در ایران همچنان درگیر مسائل قدیمیاش است و جز این، در چند سال اخیر چند مسئله تازه هم به آن اضافه شده است. «عادت به کتابنخواندن» از مهمترین و قدیمیترین مسائل انتشار کتاب در ایران است. کتابنخواندن دیگر آنقدر عادی شده که هر نوع بحثی درباره ضرورت کتابخواندن فورا بدل به بحثی کلیشهای و حوصلهسربر میشود. ممیزی، دیگر مسئله کهنه اما مهم انتشار کتاب در ایران است که اگرچه در دوره معاصر جامعه ما فرازونشیبهایی را پشت سر گذاشته اما همواره و در شکلهای مختلف وجود داشته است. سانسور کتاب در موارد بسیاری سبب شده تا ارتباط حیاتی نویسندگان و روشنفکران با جامعهشان قطع شود و این اتفاق آسیبهایی فراتر از موضوع کتاب و بازار نشر به بار آورده که خود بحث مفصلی میطلبد. افت تیراژ کتاب، انتشار آثار بیکیفیت، ترجمههای همزمان و اغلب سردستی از آثار پرفروش از دیگر مسائلی هستند که در سالهای اخیر بیش از گذشته دیده میشوند.
بازار نشر ایران در چند سال اخیر با مسائل تازهای هم روبهرو بوده که یکی از آنها برگزارنشدن نمایشگاه کتاب است. اگرچه در همه این سالها به شیوه برگزاری نمایشگاه کتاب تهران نقدهای جدی وارد بوده اما به هر حال برای بازار کوچک نشر در ایران برگزاری نمایشگاهی سالانه اتفاقی مهم به شمار میرفت که امسال هم خبری از آن نبود. عدم برگزاری نمایشگاه کتاب در یکی، دو سال اخیر سبب شد تا موضوع برگزاری نمایشگاه کتاب به شکل مجازی مطرح شود. نمایشگاه مجازی کتاب هم با مسائل متعددی روبهرو بوده که از نحوه اطلاعرسانی تا مشکلات زیرساختی را شامل میشود. درواقع نمایشگاه مجازی کتاب بیشتر فروش اینترنتی کتاب بوده و نتوانسته جایگزینی برای نمایشگاه کتاب تهران باشد. اگرچه میتوان گفت که نمایشگاه کتاب تهران هم صرفا فروشگاهی بزرگ بود و فاصلهای معنادار با نمایشگاههای معتبر و جهانی کتاب داشت، اما به هرحال با نزدیکشدن به اردیبهشتِ هر سال رونقی نسبی در بازار نشر ایران شکل میگرفت و اغلب ناشران تلاش میکردند کتابهای مهمشان را به نمایشگاه کتاب برسانند.
از سوی دیگر، آموزش مجازی نیز مسئله دیگری است که بر وضعیت فروش کتاب به خصوص در کتابفروشیهای خیابان انقلاب تأثیر داشته است. در سالهای گذشته سه ماه تابستان، یعنی فصل تعطیلی دانشگاهها، فصل بیرونقی فروش کتاب در کتابفروشیهای خیابان انقلاب به شمار میرفت و حالا در چند سال اخیر مجازیشدن آموزش باعث افزایش بیرونقی فروش کتاب در کتابفروشیها شده است. به طور کلی فروش مجازی کتاب، که اغلب با تخفیف هم همراه است، میتواند حیات بسیاری از کتابفروشیها را با خطر جدی روبهرو کند.
مسئله دیگری که در سالهای اخیر در بازار نشر ایران رشد داشته، فروش کتابهای الکترونیک و صوتی است. نکته حایز اهمیت در اینجا این است که در موارد بسیاری حقوق مؤلف و مترجم در فروش نسخههای الکترونیک کتابها رعایت نمیشود و شواهد نشان میدهد که در مواردی پدیدآورنده کتاب از فروش نسخه الکترونیکی اثرش توسط ناشر بیاطلاع بوده است. این موضوعی است با نکات بسیار که بررسی دقیقترش بحثی مفصل میطلبد.
اما رواج کتابهای الکترونیک موضوعی است که در سالهای اخیر بارها مورد بحث قرار گرفته و از جنبههای مختلف بررسی شده است. این مسئله که با رواج کتابهای الکترونیک چه بر سر نشر کتاب میآید و آیا در آینده نزدیک کتابهای کاغذی از بین خواهند رفت یا نه، دیگر بدل به پرسشی قدیمی شده و نکته قابل توجه اینکه تا امروز کتابهای کاغذی متعددی درباره اینکه نسخههای الکترونیک چه بر سر کتاب کاغذی میآورد منتشر شده است. یکی از این کتابها که چند سال پیش توسط مهستی بحرینی به فارسی هم ترجمه شد، «از کتاب رهایی نداریم» نام دارد که شامل گفتوگوی طولانی اومبرتو اکو و ژان کلود کریر است. اکو نشانهشناس و رماننویس است و کریر هم نویسنده نمایشنامه و فیلمنامه است و هر دو مجموعهای از کتابهای نایاب و قدیمی هم دارند. کریر و اکو در این گفتوگوی طولانی به سرنوشت کتاب در عصر تسلط اینترنت میپردازند و معتقدند که نمیتوان مرگی برای کتاب متصور شد. آنها کتاب را اختراعی میدانند نظیر چرخ یا قیچی که پس از آنکه اختراعشان کردیم نمیتوانیم آن را به صورت بهتری درآوریم. چنانچه از بیش از پانصد سال پیش تاکنون تغییرات به وجود آمده در تولید کتاب، به عنوان شیء، نه کارکرد آن را تغییر داده است و نه ساختار نحوی آن را. اکو در جایی از این گفتوگو میگوید: «روزگاری، بشر در دورانی، خط را اختراع کرد. میتوانیم خط را ادامه دست به حساب بیاوریم و آن را از این نظر امری کم و بیش زیستشناختی بدانیم. خط، فناوری ارتباط است، در پیوند بیواسطه با بدن. پس از آنکه اختراعش کردید، دیگر نمیتوانید از آن چشم بپوشید. تکرار میکنم، این هم مثل اختراع چرخ است. چرخهای امروزی ما، همان چرخهای ماقبل تاریخ است. در حالی که اختراعات نوین ما مثل سینما، رادیو و اینترنت، جنبه زیستی ندارند». اکو حتی میگوید که این احتمال هم وجود دارد که در آینده اینترنت مثل بسیاری دیگر از اختراعاتی که جنبه زیستی ندارند از بین برود اما چنین سرنوشتی برای کتاب متصور نیست.
کریر نیز به همین موضوع اشاره میکند و میگوید کتاب در طول تاریخ آزمونش را پس داده و از بین نرفته است در حالی که ممکن است اختراعات دهههای اخیر در آینده تغییر شکل دهند یا از بین بروند. او میگوید اگر حافظه بصری و سمعی، بر اثر یک خاموشی عظیم یا به هر علت دیگری محو شود «باز همیشه کتاب برایمان باقی خواهد ماند. همیشه راهی هست که بتوانیم به بچهای خواندن بیاموزیم». کریر میگوید فکر نابودی فرهنگ و محو حافظه، فکری قدیمی است که میتواند به اندازه خود نوشته قدمت داشته باشد. او مثالی هم از تاریخ ایران میزند و میگوید: «یکی از کانونهای فرهنگ و ادب فارسی افغانستان کنونی بوده است. در اوایل قرن یازدهم یا دوازدهم میلادی، وقتی که خطر حمله مغولها قطعی شد، از آنجا که آنها همهچیز را سر راه خود ویران میکردند و از بین میبردند، هنرمندان و اندیشمندان شهرهای منطقه، و از آن جمله بلخ، که پدر مولانا هم در میان آنها بود، در حالی که باارزشترین دستنویسهایشان را با خود میبردند، آنجا را ترک کردند و به سمت غرب، به سوی ترکیه به راه افتادند. مولانا، مثل بسیاری از مهاجران ایرانی، تا آخر عمر در قونیه، در آناطولی، ماند. حکایت کردهاند که یکی از این فراریان، در راه مهاجرت به چنان فقر و فاقهای مبتلا شده بود که به ناچار، از کتابهای گرانقیمتی که با خود داشت، به جای بالش استفاده میکرد. کتابهایی که امروز ثروتی کلان به شمار میآیند. در تهران، در خانه یک دوستدار کتاب، مجموعهای از دستنوشتههای مصور قدیمی دیدم که به راستی فوقالعاده بود». کریر با آوردن این مثال تاریخی نتیجه میگیرد که تمام تمدنهای بزرگ با پرسشی واحد روبهرو بودهاند: با فرهنگی که در معرض تهدید است چه باید کرد؟ و چطور باید نجاتش داد؟ برخلاف ابزارهای مدرن که با سرعت از دور خارج میشوند، کتاب آن چیزی است که در طول تاریخ، با همه فرازونشیبهایش، پایدارترین وسیله حفظ و انتقال فرهنگ بوده است.
ارزیابی کلی وضعیت نشر کتاب در سالی که رو به پایان است نشان میدهد بازار نشر کتاب در ایران همچنان درگیر مسائل قدیمیاش است و جز این، در چند سال اخیر چند مسئله تازه هم به آن اضافه شده است. «عادت به کتابنخواندن» از مهمترین و قدیمیترین مسائل انتشار کتاب در ایران است. کتابنخواندن دیگر آنقدر عادی شده که هر نوع بحثی درباره ضرورت کتابخواندن فورا بدل به بحثی کلیشهای و حوصلهسربر میشود. ممیزی، دیگر مسئله کهنه اما مهم انتشار کتاب در ایران است که اگرچه در دوره معاصر جامعه ما فرازونشیبهایی را پشت سر گذاشته اما همواره و در شکلهای مختلف وجود داشته است. سانسور کتاب در موارد بسیاری سبب شده تا ارتباط حیاتی نویسندگان و روشنفکران با جامعهشان قطع شود و این اتفاق آسیبهایی فراتر از موضوع کتاب و بازار نشر به بار آورده که خود بحث مفصلی میطلبد. افت تیراژ کتاب، انتشار آثار بیکیفیت، ترجمههای همزمان و اغلب سردستی از آثار پرفروش از دیگر مسائلی هستند که در سالهای اخیر بیش از گذشته دیده میشوند.
بازار نشر ایران در چند سال اخیر با مسائل تازهای هم روبهرو بوده که یکی از آنها برگزارنشدن نمایشگاه کتاب است. اگرچه در همه این سالها به شیوه برگزاری نمایشگاه کتاب تهران نقدهای جدی وارد بوده اما به هر حال برای بازار کوچک نشر در ایران برگزاری نمایشگاهی سالانه اتفاقی مهم به شمار میرفت که امسال هم خبری از آن نبود. عدم برگزاری نمایشگاه کتاب در یکی، دو سال اخیر سبب شد تا موضوع برگزاری نمایشگاه کتاب به شکل مجازی مطرح شود. نمایشگاه مجازی کتاب هم با مسائل متعددی روبهرو بوده که از نحوه اطلاعرسانی تا مشکلات زیرساختی را شامل میشود. درواقع نمایشگاه مجازی کتاب بیشتر فروش اینترنتی کتاب بوده و نتوانسته جایگزینی برای نمایشگاه کتاب تهران باشد. اگرچه میتوان گفت که نمایشگاه کتاب تهران هم صرفا فروشگاهی بزرگ بود و فاصلهای معنادار با نمایشگاههای معتبر و جهانی کتاب داشت، اما به هرحال با نزدیکشدن به اردیبهشتِ هر سال رونقی نسبی در بازار نشر ایران شکل میگرفت و اغلب ناشران تلاش میکردند کتابهای مهمشان را به نمایشگاه کتاب برسانند.
از سوی دیگر، آموزش مجازی نیز مسئله دیگری است که بر وضعیت فروش کتاب به خصوص در کتابفروشیهای خیابان انقلاب تأثیر داشته است. در سالهای گذشته سه ماه تابستان، یعنی فصل تعطیلی دانشگاهها، فصل بیرونقی فروش کتاب در کتابفروشیهای خیابان انقلاب به شمار میرفت و حالا در چند سال اخیر مجازیشدن آموزش باعث افزایش بیرونقی فروش کتاب در کتابفروشیها شده است. به طور کلی فروش مجازی کتاب، که اغلب با تخفیف هم همراه است، میتواند حیات بسیاری از کتابفروشیها را با خطر جدی روبهرو کند.
مسئله دیگری که در سالهای اخیر در بازار نشر ایران رشد داشته، فروش کتابهای الکترونیک و صوتی است. نکته حایز اهمیت در اینجا این است که در موارد بسیاری حقوق مؤلف و مترجم در فروش نسخههای الکترونیک کتابها رعایت نمیشود و شواهد نشان میدهد که در مواردی پدیدآورنده کتاب از فروش نسخه الکترونیکی اثرش توسط ناشر بیاطلاع بوده است. این موضوعی است با نکات بسیار که بررسی دقیقترش بحثی مفصل میطلبد.
اما رواج کتابهای الکترونیک موضوعی است که در سالهای اخیر بارها مورد بحث قرار گرفته و از جنبههای مختلف بررسی شده است. این مسئله که با رواج کتابهای الکترونیک چه بر سر نشر کتاب میآید و آیا در آینده نزدیک کتابهای کاغذی از بین خواهند رفت یا نه، دیگر بدل به پرسشی قدیمی شده و نکته قابل توجه اینکه تا امروز کتابهای کاغذی متعددی درباره اینکه نسخههای الکترونیک چه بر سر کتاب کاغذی میآورد منتشر شده است. یکی از این کتابها که چند سال پیش توسط مهستی بحرینی به فارسی هم ترجمه شد، «از کتاب رهایی نداریم» نام دارد که شامل گفتوگوی طولانی اومبرتو اکو و ژان کلود کریر است. اکو نشانهشناس و رماننویس است و کریر هم نویسنده نمایشنامه و فیلمنامه است و هر دو مجموعهای از کتابهای نایاب و قدیمی هم دارند. کریر و اکو در این گفتوگوی طولانی به سرنوشت کتاب در عصر تسلط اینترنت میپردازند و معتقدند که نمیتوان مرگی برای کتاب متصور شد. آنها کتاب را اختراعی میدانند نظیر چرخ یا قیچی که پس از آنکه اختراعشان کردیم نمیتوانیم آن را به صورت بهتری درآوریم. چنانچه از بیش از پانصد سال پیش تاکنون تغییرات به وجود آمده در تولید کتاب، به عنوان شیء، نه کارکرد آن را تغییر داده است و نه ساختار نحوی آن را. اکو در جایی از این گفتوگو میگوید: «روزگاری، بشر در دورانی، خط را اختراع کرد. میتوانیم خط را ادامه دست به حساب بیاوریم و آن را از این نظر امری کم و بیش زیستشناختی بدانیم. خط، فناوری ارتباط است، در پیوند بیواسطه با بدن. پس از آنکه اختراعش کردید، دیگر نمیتوانید از آن چشم بپوشید. تکرار میکنم، این هم مثل اختراع چرخ است. چرخهای امروزی ما، همان چرخهای ماقبل تاریخ است. در حالی که اختراعات نوین ما مثل سینما، رادیو و اینترنت، جنبه زیستی ندارند». اکو حتی میگوید که این احتمال هم وجود دارد که در آینده اینترنت مثل بسیاری دیگر از اختراعاتی که جنبه زیستی ندارند از بین برود اما چنین سرنوشتی برای کتاب متصور نیست.
کریر نیز به همین موضوع اشاره میکند و میگوید کتاب در طول تاریخ آزمونش را پس داده و از بین نرفته است در حالی که ممکن است اختراعات دهههای اخیر در آینده تغییر شکل دهند یا از بین بروند. او میگوید اگر حافظه بصری و سمعی، بر اثر یک خاموشی عظیم یا به هر علت دیگری محو شود «باز همیشه کتاب برایمان باقی خواهد ماند. همیشه راهی هست که بتوانیم به بچهای خواندن بیاموزیم». کریر میگوید فکر نابودی فرهنگ و محو حافظه، فکری قدیمی است که میتواند به اندازه خود نوشته قدمت داشته باشد. او مثالی هم از تاریخ ایران میزند و میگوید: «یکی از کانونهای فرهنگ و ادب فارسی افغانستان کنونی بوده است. در اوایل قرن یازدهم یا دوازدهم میلادی، وقتی که خطر حمله مغولها قطعی شد، از آنجا که آنها همهچیز را سر راه خود ویران میکردند و از بین میبردند، هنرمندان و اندیشمندان شهرهای منطقه، و از آن جمله بلخ، که پدر مولانا هم در میان آنها بود، در حالی که باارزشترین دستنویسهایشان را با خود میبردند، آنجا را ترک کردند و به سمت غرب، به سوی ترکیه به راه افتادند. مولانا، مثل بسیاری از مهاجران ایرانی، تا آخر عمر در قونیه، در آناطولی، ماند. حکایت کردهاند که یکی از این فراریان، در راه مهاجرت به چنان فقر و فاقهای مبتلا شده بود که به ناچار، از کتابهای گرانقیمتی که با خود داشت، به جای بالش استفاده میکرد. کتابهایی که امروز ثروتی کلان به شمار میآیند. در تهران، در خانه یک دوستدار کتاب، مجموعهای از دستنوشتههای مصور قدیمی دیدم که به راستی فوقالعاده بود». کریر با آوردن این مثال تاریخی نتیجه میگیرد که تمام تمدنهای بزرگ با پرسشی واحد روبهرو بودهاند: با فرهنگی که در معرض تهدید است چه باید کرد؟ و چطور باید نجاتش داد؟ برخلاف ابزارهای مدرن که با سرعت از دور خارج میشوند، کتاب آن چیزی است که در طول تاریخ، با همه فرازونشیبهایش، پایدارترین وسیله حفظ و انتقال فرهنگ بوده است.