«شرق» موانع موجود بر سر راه مبارزه با فساد را در گفتوگو با عطریانفر و ظریفیان بررسی میکند
قد کوتاه تحزب، دیوار بلند فساد
ظریفیان: فساد در نظامهای مبتنی بر دموکراسی کاهش چشمگیری دارد عطریانفر: اعمال محدودیت بر رسانههای مستقل آنها را تضعیف کرده
امروزه، فساد به عنوان یک مشکل اجتماعی اساسی و کلان نزد سیاستگذاران بسیاری از کشورها تبدیل شده است. مسائلی از قبیل فقر و فساد بخشی از پدیده جهانی است که بر تمامی کشورها تأثیر میگذارد. عدالت اجتماعی و برابری اقتصادی سالهاست که در کشور ما به یک مطالبه اصلی و چالش جدی تبدیل شده است. به گونهای که در دولت دوازدهم لوایح سهگانهای درباره مبارزه با فساد اقتصادی با عناوین «مدیریت تعارض منافع»، «مبارزه با مفاسد اقتصادی» و «شفافیت» ارائه شد. در دولت سیزدهم نیز فسادستیزی در صدر شعارهای اصلی و جدی دولت قرار گرفته است. با این حال ما هر روز با حجم گستردهای از اخبار مرتبط با فساد، رانت و سوءاستفاده از موقعیتها از سوی کارگزاران و افراد در نهادهای مختلف کشور مواجه هستیم. حال سؤال اینجاست که چرا تشکیلات مبارزهکننده با فساد روزبهروز ضعیفتر میشود؟ احزاب و رسانهها چه تأثیری در مبارزه با فساد دارند. آ
الهام یوسفی: امروزه، فساد به عنوان یک مشکل اجتماعی اساسی و کلان نزد سیاستگذاران بسیاری از کشورها تبدیل شده است. مسائلی از قبیل فقر و فساد بخشی از پدیده جهانی است که بر تمامی کشورها تأثیر میگذارد. عدالت اجتماعی و برابری اقتصادی سالهاست که در کشور ما به یک مطالبه اصلی و چالش جدی تبدیل شده است. به گونهای که در دولت دوازدهم لوایح سهگانهای درباره مبارزه با فساد اقتصادی با عناوین «مدیریت تعارض منافع»، «مبارزه با مفاسد اقتصادی» و «شفافیت» ارائه شد. در دولت سیزدهم نیز فسادستیزی در صدر شعارهای اصلی و جدی دولت قرار گرفته است. با این حال ما هر روز با حجم گستردهای از اخبار مرتبط با فساد، رانت و سوءاستفاده از موقعیتها از سوی کارگزاران و افراد در نهادهای مختلف کشور مواجه هستیم. حال سؤال اینجاست که چرا تشکیلات مبارزهکننده با فساد روزبهروز ضعیفتر میشود؟ احزاب و رسانهها چه تأثیری در مبارزه با فساد دارند. آیا این دو به اندازه کافی قادر هستند نقش خود را به خوبی ایفا کنند؟ چه موانع و عواملی بر سر راه احزاب و رسانهها در نظارت، مطالبهگری و افشای فساد وجود دارد؟ در جوامع مبتنی بر دموکراسی این احزاب هستند که روند انتقال قدرت و نظارت بر تصمیمگیریها را بر عهده دارند. همچنین در عصر حاضر سیاست تا حدود زیادی رسانهای شده و حیات سیاست در گرو رسانه و اطلاعات است. درواقع احزاب و رسانه دو رکن مهم جوامع مبتنی بر دموکراسی محسوب میشوند. احزاب و رسانهها در کنار یکدیگر علاوه بر توسعه سیاسی میتوانند مانع فساد شوند. بنابراین فقدان هریک منجر به ظهور دولتهایی میشود که شاهد پربودن زندانهای آنان و ضعف اقتصادیشان هستیم، دولتهایی که نه برخاسته از افکار عمومی بلکه برخاسته از نوعی تفکر خاص هستند. البته همه اینها در گرو تحزب واقعی و آزادی کامل اطلاعات و رسانههای مستقل است. رسانهها و احزاب اصلیترین اهرم کنترل این شکاف هستند و به واسطه نمایندگی جامعه این شأن را دارند که مسائل مربوط به آنها را به دولتها منتقل کنند. حال سؤال اینجاست که احزاب به عنوان یک نهاد مردمی از یک طرف و رسانهها به عنوان نماینده افکار عمومی چگونه میتوانند در جلوگیری از فساد و افشای تخلفات و جرائم مختلف اقتصادی و سیاسی کمک کنند. احزاب در چه شرایطی میتوانند نقش نظارتی خود را ایفا کنند؟ آیا رسانهها در ایران قابلیت ایفاگری نقش دارند و از آزادی کامل در این رابطه برخوردارند؟ غلامرضا ظریفیان فعال سیاسی و استاد دانشگاه به همراه محمد عطریانفر، فعال مطبوعاتی و فعال سیاسی در گفتوگو با «شرق» به این ابهامات پاسخ میدهند.
در نظامهای مبتنی بر دموکراسی فساد کاهش چشمگیری دارد
غلامرضا ظریفیان، استاد دانشگاه به «شرق» میگوید: «شفافیت از مهمترین راهکارهای مبارزه با فساد است، که این امر نیز با وجود نظام مبتنی بر دموکراسی، نظام حزبی و رسانههای آزاد و توانمند امکانپذیر است. در همین راستا مبارزه با فساد در بحث حکمرانی خوب در چهار دهه اخیر به شکل جدی مطرح شده است. درواقع فساد بیشتر در بخش اقتصادی رخ میدهد که در ادامه دامنه آن گسترش پیدا کرده و به سیاست و فرهنگ هم نفوذ میکند. بنابراین یک نسبت جدی فساد مالی و اقتصادی با بحث حکمرانی پیدا میکند. چراکه حکمرانی خوب شاخصهایی دارد که اگر تحقق پیدا کند فساد در ابعاد مختلف به شدت کاهش پیدا میکند. چون حکمرانی خوب با توسعه سیاسی، احزاب و رسانه نسبت دارد. بنابراین اولین شاخص آن مشارکت است. بعد شاخص شفافیت قرار دارد که یک بخش آن به سمت شکلگیری سازمانهای مردممحور و احزاب حرکت میکند. بخش دیگر نیز رسانهها و گردش آزاد اطلاعات است و البته بحث توانمندی جامعه مدنی».
بوروکراسی پیچیده یکی دیگر از عوامل فساد است
این استاد دانشگاه ادامه میدهد: «به میزانی که حکمرانی خوب در دستور کار یک دولت قرار بگیرد و این شاخصها محقق شود فساد نیز به همان میزان کاهش مییابد. همانطور که در شاخصهای جهانی کشورهای مبتنی بر دموکراسی میزان فساد اقتصادی به شدت کاهش پیدا کرده است. همچنین هر اندازه این شاخصها به حاشیه رانده شوند فساد در دولت انباشته و انحصارات دولتی و رانتی شکل میگیرد. به گونهای که رقابت به صورت جدی کاهش پیدا کرده و عدم شفافیت و پاسخگویی توسط دولتها رخ میدهد. همچنین بوروکراسی پیچیده یکی از عوامل فساد اقتصادی و مالی است که در نهایت اینها موجب توزیع نامناسب منابع و درآمدها میشود. حاصل این قضیه چیزی نیست جز رویآوردن به فعالیتهای غیرمولد و کاهش انگیزه برای تولید که حاصل آن انباشت فساد مزمن است و متأسفانه باید گفت که ایران در رتبهبندی فساد مالی از جایگاه مناسبی برخوردار نیست». ظریفیان عدم توسعه سیاسی را نیز یکی از عوامل بروز فساد در کشورها میداند و میگوید: «اگر بخواهیم نسبت توسعه اقتصادی و سیاسی را در نظر بگیریم مهمترین رکن توسعه سیاسی مشارکت است. در دنیای امروز مشارکت پیشرفته و تجربهشده مشارکتی است که در حاکمیت یک پیوند ارگانیک با توسعه احزاب قوی و کارآمد برقرار میکند. حالا چگونه این امر رخ میدهد. باید گفت که نظام انتخاباتی درواقع یک پیوند عمیق با احزاب برقرار میکند. یعنی احزاب در نظام انتخاباتی جایگاه مهمی دارند و درواقع نقش دولت در سایه را پیدا میکنند. در چنین دولتی هر حزبی که موفق میشود در معرض ارزیابی قرار میگیرد و در رابطه با وعدههایی که داده مورد نظارت و ارزیابی قرار میگیرد. در مقابل احزابی که موفق نشدند در موقعیت دولت در سایه قرار گرفته و از یک سو هم به توانمندی نیروها، راهبردها و استراتژیها و برنامههایشان میپردازند، از سوی دیگر نقش ناظر و رصدکننده عملکرد حزب رقیب را بر عهده میگیرند. بنابراین اینها خود به خود از یک سو همافزایی جدی پیدا میکند از سوی دیگر به دلیل پیوندی که بین نظام سیاسی و احزاب برقرار شده باید توانایی پاسخگویی خود را قویتر کنند تا قادر باشند همچنان در میدان رقابت باقی بمانند».
کاهش فساد در گرو حکمرانی خوب
این فعال سیاسی ادامه میدهد: «اساسا نقش مهم فساد اقتصادی را دولت ایفا میکند. همانطور که در تعریف جهانی فساد اقتصادی آمده «استفاده غیرقانونی از قدرت و اختیارات دولتی بهمنظور تأمین منافع شخصی و گروهی»؛ بنابراین ما از یک سو هم نیازمند احزاب قوی و توانمند هستیم که نقش دولت مستقر یا دولت در سایه را ایفا میکنند. از سوی دیگر رسانههای قوی و آزاد که بدون نگرانی از بحثهای امنیتی، آزادی عمل داشته باشند تا رصد کنند و آگاهی جامعه را افزایش دهند و در عین حال، دولتها را نسبت به وعدهها و برنامههایی که اعلام کردند، پاسخگو کنند. وقتی کارشناسان میزان فساد با پاکدستی کشورها و حکومتهای مختلف جهانی را مورد ارزیابی قرار میدهند، یک نسبت کاملا مستقیم بین کاهش فساد اقتصادی با حکمرانی خوب برقرار میشود؛ یعنی در حکمرانی خوب، بحث پاسخگویی، شفافیت و تقویت نهادهای مدنی به صورت جدی مطرح است. در واقع احزاب در یک نظام سیاسی این توانایی را دارند که هم در عرصه قدرت و رقابت حضور پیدا کنند و هم نقش دولت سایه را پیدا کنند. همچنین به میزانی که رسانهها امنیت و آزادی بیشتری در اطلاعرسانی داشته باشند، شاهد کاهش جدی فساد مالی و اقتصادی هستیم». او با بیان اینکه معمولا فساد اقتصادی و مالی در کشورهایی بیشتر رخ میدهد که تحزب وجود ندارد و رسانهها نقش افشاگری خود را به خوبی ایفا نمیکنند، تصریح کرد: «در این دسته از کشورها، مبازره با فساد بیشتر با شکل شعار و وعدههای انتخاباتی و البته تغییر دولتها نمود پیدا میکند. این یک تجربه زیسته بسیار موفق است که کشورها برای کاهش فساد اقتصادی ضرورتا باید به سمت تقویت احزاب و آزادی رسانهها حرکت کنند. بنابراین به میزانی که این فضا فراهم شود، دولتهای مستقر خودشان را موظف میدانند پاسخگوی اشتباهات خود و ترمیمکننده آنها باشند؛ چراکه اگر این اتفاق رخ ندهد، احزاب و رسانهها، دولت مستقر را کنار گذاشته و زمینه روی کار آمدن دولت پاسخگو و کارآمد را در کشور فراهم میکنند». این استاد دانشگاه و فعال سیاسی با اشاره به چگونگی شکلگیری احزاب در کشور و میزان اثرگذاری و نفوذ آنها میگوید: «بحث حکمرانی یک امر بشری است. اگر نخواهیم به اصول حکمرانی خوب پایبند باشیم و به آن اتکا نکنیم، دولتها نیز کاری پیش نمیبرند. بنابراین لازمه آن، تغییر نوع نگاه به احزاب، جامعه مدنی و رسانههاست که این برخلاف برخی نگاههای محدودنگر یا امنیتی، در تعارض با حاکمیت یا حکمرانیها نیست، بلکه کمککننده و در راستای توانمندکردن حکمرانی حرکت میکند. تا زمانی که به احزاب و رسانهها نگاه تزیینی وجود داشته باشد، چشمانداز روشنی برای مبارزه بنیادین با فساد در کشور ایجاد نخواهد شد و ما همچنان با این بیماری که شکل تاریخی و مزمن پیدا کرده است، روبهرو خواهیم بود. فساد در کشور ما به دو شکل خودش را نشان میدهد؛ یعنی از یک سو ما فساد کارکردی را خواهیم داشت و از سوی دیگر فساد ناکارآمدی را؛ چراکه تا زمانی که جامعه و افکار عمومی خودش را از نظارت بر کارکردها کنار بکشد، با یک فساد ناکارکردی سیستمی روبهرو میشویم که میزان خسارت آن از فساد کارکردی کمتر نیست». گزارشها و انتشار سریع و پرشمار آن در جامعه، راه نفوذ فساد را کاهش میدهند. کشورهایی که در مبارزه با فساد، کامیابی بیشتری به دست آوردهاند، آن دسته از کشورهایی هستند که آزادی مطبوعات در آنها نهادینه شده است. رسانهها هم میتوانند آینهای باشند که تصویری از جامعه را به نمایش بگذارند و هم میتوانند حجابی بر واقعیت بکشند و در خدمت مقاصد تبلیغاتی یا واقعگریزی باشند. اما رسانهها در ایران چگونه میتوانند در امر مبارزه با فساد عمل کنند؟ آیا توانستهاند نقش افشاگری خود را ایفا کنند و چه موانعی بر سر راه آنها وجود دارد؟
محمد عطریانفر، دراینباره میگوید: رسانهها میتوانند مأموریت مبارزه با فساد در کشور را داشته باشند و نقش آنها در این بخش افشاگری است. اما باید در نظر داشت که این یک نقش مکمل است نه نقش ذاتی رسانهها. وقتی از نقش ذاتی صحبت میکنیم، یعنی یک رسانه در هر شرایطی مأموریت دارد آن وظیفه را به درستی و بهترین وجه ممکن انجام دهد. اما زمانی که از مکمل سخن به میان میآید، در وهله نخست باید نقش عناصر، سازمانها و نهادهایی که مسئولیت مستقیم برای مبارزه با فساد را دارند، تبیین کنیم. طبعا کشورهایی که سامانه اجرائی منظم و ضابطهمندی دارند، تمام اقدامات یک حکومت و مدیران آن قابل عرضه و شفاف است؛ یعنی فرد و نهادی که مسئولیت و اختیاراتی دارد، بر اساس آنها باید پاسخگو باشد. در این شرایط است که رسانهها میتوانند به عنوان یک عضو مکمل در کنار این نهادها، نقش شفافسازی را بر عهده بگیرند.
کشور ما دربحث مبارزه با فساد دچار یک عارضه سنگین شده است
این فعال رسانهای میگوید: متأسفانه در کشور ما بحث مبارزه با فساد دچار یک عارضه سنگین شده است. به این معنا که باید سامانه و برنامههای مدیریتی نهادهایی که مسئولیت مبارزه با فساد را دارند، شفاف باشد. اما در عملکرد آنها شفافیت وجود ندارد. حتی وظیفه نظارتی و بازرسی خودشان را هم درست انجام نمیدهند و برخی از آنها خودشان هم اسیر فساد شدهاند. وقتی در نهادهایی که مسئولیت اصلی آنها مبارزه با فساد است، چنین عارضه سنگینی را شاهد هستیم، طبعا نقش رسانهها هم بسیار کمرنگ میشود. در چنین شرایطی، حتی اگر رسانهها نقش مکمل خود را در مبارزه با فساد و شفافسازی به بهترین شکل انجام دهند، ثمربخش نخواهد بود. اینجاست که ما به بنبست میرسیم.
محدودیت بر رسانههای مستقل آنها را تضعیف کرده
عطریانفر با بیان اینکه رسانههای دولتی نیز میتوانند نقش افشاگر را برعهده بگیرند، تصریح کرد: اینکه گفته میشود مبارزه با فساد بیشتر در رسانههای غیردولتی قابل پیگیری است، سخن درستی نیست چراکه رسانههای دولتی نیز میتوانند افشاگر فساد باشند. متأسفانه در کشور ما رسانههای مستقل به حدی برایشان محدودیت اعمال میشود که عملکردشان جذابتر از رسانههای دولتی نیست. بهخصوص رسانههای مکتوب از یک ضعف جدی در این بخش رنج میبرند و مانند گذشته نمیتوانند ایفای نقش کنند. به هر حال در بحث مبارزه با فساد تا زمانی که نهادهای اصلی در این بخش نقش مؤثر و موفق خودشان را بهخوبی ایفا نکنند، رسانهها که نقش کمککننده و مکمل را دارند، کاری از پیش نمیبرند.
او با اشاره به هزینههایی که رسانهها در افشاگری فساد متحمل میشوند، میگوید: رسانهها اگر بتوانند گزارشهای خودشان را متکی بر مستندات عرضه کنند، قادر خواهند بود که در ادامه هزینه کمتری را در قبال افشاگری متقبل شوند؛ اما واقعیت این است که ما در این قضیه ایرادات و ضعفهایی هم داریم. با این حال به عقیده من رسانهها و خبرنگاران ما در مقام مبارزه با فساد در این شرایط تاکنون توانستهاند نقش مکمل خودشان را ایفا کنند و قابل ستایش است.
صحبتهای کارشناسان و فعالان حوزه سیاست و رسانه در بالا هر دو بیانگر این است که احزاب و رسانهها زمانی میتوانند در مبارزه با فساد عملکرد خوبی داشته باشند که هم تحزب به معنای واقعی در جامعه ایران شکل گرفته باشد، هم رسانههای آزاد و مستقل داشته باشیم، بدون اعمال محدودیت. پس باید برای ریشهیابی علل و موانع موجود بر سر راه احزاب و رسانهها در ایران برای مبارزه با فساد ببینیم که آیا تحزب واقعی در ایران وجود دارد یا نه؟ نگاهی میاندازیم به تاریخچه شکلگیری احزاب در ایران و وضعیت فعلی آنها.
تحزب در ایران به معنای واقعی تجربه شده؟
هنگامی که به تاریخ معاصر نگاه میکنیم، متوجه میشویم که تاریخ تحزب در ایران چندان درخشان نیست. در حقیقت تحزب در ایران به معنای واقعی تجربه نشده است که امروز بتوانیم براساس تجربه زیسته خود اصول حزبی را رعایت کنیم. اگر نگاهی به تاریخچه شکلگیری احزاب در ایران بیندازیم، میبینیم که درواقع احزاب در نتیجه همنشینی نخبگان جامعه تأسیس شدند و بعد به عضوگیری و گسترش پرداختند؛ اما در ادامه اتفاقات و فضای سیاسی در آن دوره باعث شد که جریان فکری عموما یا فراری یا به اعدام محکوم شدند یا به خارج از کشور مهاجرت کردند. پس بخشی در این سرنوشت سهگانه روشنفکران یا وابستگی به پایگاه حاکمیت بود و سعی میکردند در چارچوبی که حکومت برای آنها مجاز کرده اقدام کنند؛ یعنی روشنفکرانی که بر سر مبانی و اندیشه توافق کردند؛ چراکه بستر موجود در جامعه بیشتر از این را اجازه نمیداد؛ بنابراین اتفاقی که برای پروژه تحزب رخ داد، ظهور احزاب دولتی بود. درواقع به جای شریکشدن در قدرت حاکمیت با آن به توافق رسیدند؛ بنابراین پایگاه غیرمستقل روشنفکران ایرانی که همیشه پاشنه آشیلی برای روشنفکری در ایران بوده، در پروژه تحزب هم تأثیر منفی خودش را بر جای گذاشت. روند تضعیف احزاب اما در ادامه به شکل دیگری ظهور پیدا کرد و از نظر کمّی رشد داشتیم؛ اما از نظر کیفی نه. متأسفانه احزاب در ایران بهمثابه ماشینهای برگزاری انتخابات ایفای نقش میکنند؛ به نحوی که معمولا چندی قبل از هر انتخابات نمایندگان خود را معرفی و از مردم تقاضای رأی میکنند. اگر چنین نبود، در تمام این سالها باید شاهد ارائه یک مانیفست روشن از احزاب موجود میبودیم؛ چراکه حزب علاوه بر شرکت در انتخابات باید در سالهای حد فاصل دو انتخابات نیز به تبیین نظریهها بپردازد.
یکی دیگر از دلایل ضعف احزاب در ایران نوع نظارت بر آنهاست؛ به نحوی که معمولا نامزدهای حزبی با سد نظارت انتخابات مواجه میشوند و از کاندیداتوری بازمیمانند. هنگامی که عرصه برای ورود نیروهای حزبی به عالم سیاست بسته میشود، رسالتهای اولیه مانند خودانتقادی و بازسازی اندیشههای حزبی در دستور کار قرار نمیگیرد؛ زیرا چنین ادعا میشود که در شرایط محدودیت خودانتقادی و در پی آن بازسازی اندیشهای به مصلحت نیست؛ بنابراین در چنین شرایطی قدرت مانور بر بازسازی نیروهای انسانی نیز از دست میرود؛ زیرا احزاب موجود تمایل دارند با یک محافظهکاری مفرط با نیروهایی به ادامه مسیر بپردازند که از نظر قواعد سیاسی حاکم ریسک کمتری را داشته باشند. همه این عوامل دست به دست یکدیگر میدهند تا اگر حزبی تشکیل میشود، نتواند به مؤلفههای راستین تحزب بیندیشد؛ بنابراین تا زمانی که انتخابات ما حزبی نباشد و نظارتی از سوی احزاب بر افراد نهادهای مختلف وجود نداشته باشد تا آنها خود را ملزم به پاسخگویی کنند، مبارزه با فساد حتی با وجود رسانههای توانمند امکانپذیر نیست. درواقع تشکیل دولت در سایه فقط در ساختار یک نظام حزبی ممکن میشود؛ هرچند تلاش برای شکلگیری آن به تحزب کمک خواهد کرد. البته فراموش نکنیم که در کنار همه موارد ذکرشده در بالا نگاه سیاسی در مبارزه با فساد هم آسیب یا آفتی است که میتواند انصاف را از دایره تحقیقات و مبارزه با فساد و مفسدان خارج کند و آن را به دعوای سیاسی صرف میان جناحهای سیاسی تقلیل بدهد.