|

نجفِ یدالله و رمضان‌الله

مشابه ماه مبارک رمضان در نجف اشرف را در هیچ بلادی نمی‌توانی تجربه کنی. این ماه در نجف، چنان جلوه‌ای دارد که حتی اگر در قید و در جریانش نباشی، به واسطه محیط و اتمسفر جاری در نجف با تمام وجودت حسش می‌کنی. از حال و هوای مردم تا خاک نجف، گویا یکپارچه میهمان این ماه می‌شود. به شکلی که فردای روز عید فطر حس می‌کنی چیزی تمام شده است. به جرئت می‌توانم بگویم که در هیچ شهری بر حسب تجربه «خانه‌به‌دوشی در جهان»، تجربه نکردم این حال را.

نجفِ یدالله و رمضان‌الله

رضا صدیق

مشابه ماه مبارک رمضان در نجف اشرف را در هیچ بلادی نمی‌توانی تجربه کنی. این ماه در نجف، چنان جلوه‌ای دارد که حتی اگر در قید و در جریانش نباشی، به واسطه محیط و اتمسفر جاری در نجف با تمام وجودت حسش می‌کنی. از حال و هوای مردم تا خاک نجف، گویا یکپارچه میهمان این ماه می‌شود. به شکلی که فردای روز عید فطر حس می‌کنی چیزی تمام شده است. به جرئت می‌توانم بگویم که در هیچ شهری بر حسب تجربه «خانه‌به‌دوشی در جهان»، تجربه نکردم این حال را.

مناسک ماه رمضان در «نجف» میان مردم با مناسک‌های دیگر دینی تفاوت بسیار دارد. دم‌‌دمای افطار که می‌شود، مردم سفره‌هایشان را کنار حرم پهن می‌کنند و روی زیلوهایشان می‌نشینند و مانند یک میهمانی عظیم، تا چشم کار می‌کند خانواده‌های نجفی نشسته‌اند. هرکس بر حسب بضاعت سفره‌ای کنار سفره دیگری پهن کرده. یکی خرما گذاشته و دیگری هندوانه، یکی دوغ گذاشته و یکی برنج، هرکس چیزی سر سفره گذاشته و به انتظار اذان نشسته‌اند تا همه با هم افطار کنند. در شارع امام صادق علیه‌السلام، سفره‌ای به اندازه خیابان پهن می‌شود و همه عابران می‌توانند بر سفره بنشینند. هر سو چشم کار می‌کند سفره‌ای برای افطار پهن است. به‌راستی که معنای عینی «میهمانی خدا» را می‌توانی در رفتار و فعلیت مردم ببینی.

کنار ضریح، روبه‌قبله، هرسال مردی نذری دارد که هست. یک لیوان دوغ، یک تکه نان جو و یک تکه حلوای خرما کنجدی کنار هرکسی می‌گذارد. قدیمی‌ها می‌گویند این مرد نسل اندر نسل نذرشان بوده که چنین افطاری‌ای را پخش کنند. نذرهای نسلی و میراثی بین عراقیان مسبوق به سابقه است. یعنی جدی نذری کرده و تمام نسل‌های بعدی مقید به این نذر هستند تا به نسل بعدی برسد. مثل همین پیرمرد که شیرینی افطار کنار ضریح امیرالمؤمنین(ع) را نسلشان مهیا کرده. صفای آن تکه نان جو و حلوای خرما را در هیچ جایی تجربه نکرده‌ام. آن افطار دلچسب‌ترین افطاری‌ است که روزه‌دار می‌تواند در عمرش تجربه کند. عجیب است و تا تجربه نکنی شاید وصفش آن لذت شیرین را نرساند.

شب‌های احیا اما در عراق برنامه‌ای جدا دارد.

شب نوزدهم که شب ضربت‌خوردن امیرالمؤمنین است، همه می‌روند به مسجد کوفه. آه از آن لحظه. گویا که ستون‌های مسجد می‌لرزد. همه ناله می‌کنند. وقتی اذان صبح داده می‌شود، محراب و‌ مقتل امیرالمؤمنین، در میان سیل جمعیتی که لبیک می‌گویند و عزاداری می‌کنند، تصویری عجیب می‌سازد. در مقتل ولی‌الله ایستاده‌ای و باورش سخت است که گویی تاریخ در آن لحظه رقم می‌خورد که عرش فریاد می‌زند «قتل علی مرتضی».

شب بیست‌و‌یکم و شب شهادت مولا، همه به حرم می‌آیند و عزاداری می‌کنند. برسرزنان وارد حرم می‌شوند و فریاد «تهمت والله ارکان الهدی» سر می‌دهند. به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها تسلیت می‌گویند. از همه عراق در این شب در حرم جمع می‌شوند و از دری به‌سرزنان وارد می‌شوند و از در دیگر وداع می‌گویند.

شب بیست‌وسوم قدر اما همه عراق راهی کربلا می‌شوند زیرا در روایات شیعه، شب اصل قدر را این شب گفته‌اند و زیارت مخصوص سیدالشهداست. زیر قبه جمع می‌شوند و قرآن سر می‌گیرند و تا طلوع فجر دعای فرج می‌خوانند.

نجف و ماه مبارک رمضانش، قصه‌های گفتنی زیاد دارد. حال و هوای عجیبی دارد. تجربه‌ای تکرارنشدنی‌ است. برای آنان که تقید دینی هم ندارند یک ماه نشستن در این ماه برای فهم این فضا و دیدن این تجربه خالی از لطف نیست. برای آنان که اهل روزه هستند که قطعا واجب است این تجربه و حضور. حتی اگر یک بار هم که شده، یک ماه در این شهر و رمضانش بنشینند تا فهم دیگری از ماه مبارک «رمضان» دریافت کنند. آنان که تجربه کرده‌اند، می‌دانند که بعد از این تجربه، دیگر هیچ ماه رمضانی نمی‌گذرد، مگر اینکه دلتنگ آن حال و هوا شوی.

نجف، شهری‌ است که بودن در آن در هر زمانی، جلوه‌ای دارد و آه از نجف.