روایت بزرگ علوی از پنجاهوسه نفر
زندانِ دکتر ارانی
«قانون از در زندان تو نمیآید». این جمله را بزرگ علوی و همفکرانش بارها از مأموران زندان شنیده بودند. علوی در کتاب «پنجاهوسه نفر» که گزارش مستندی است از وضعیت زندانیان در سالهای 1316 تا 1320، مینویسد: «مدتها بود که قانون از ایران رخت بربسته بود، از آن روزی که به پیشانی روزنامهنویسان داغ هوچیگری زدند و با شلاق و کتک و سپوری بلدیه جلوی آنها درآمدند، دیگر قانون در ایران وجود خارجی نداشت، ولی باز هم صورت ظاهری آن حفظ میشد، باز عدلیهای وجود داشت، عروسکهایی روی کرسیهای وزارت و وکالت قیام و قعود میکردند اما دور زندان دیوار چین کشیده بودند
شیما بهرهمند: «قانون از در زندان تو نمیآید». این جمله را بزرگ علوی و همفکرانش بارها از مأموران زندان شنیده بودند. علوی در کتاب «پنجاهوسه نفر» که گزارش مستندی است از وضعیت زندانیان در سالهای 1316 تا 1320، مینویسد: «مدتها بود که قانون از ایران رخت بربسته بود، از آن روزی که به پیشانی روزنامهنویسان داغ هوچیگری زدند و با شلاق و کتک و سپوری بلدیه جلوی آنها درآمدند، دیگر قانون در ایران وجود خارجی نداشت، ولی باز هم صورت ظاهری آن حفظ میشد، باز عدلیهای وجود داشت، عروسکهایی روی کرسیهای وزارت و وکالت قیام و قعود میکردند اما دور زندان دیوار چین کشیده بودند. کسی از عدلیه جرئت نمیکرد به آن در نزدیک شود. هیچکس نمیپرسید که به چه اتهام و جرمی مردم این کشور به زندان میافتند، با آنها چه معاملهای میشود، چند نفر در سال در این جهنم از گرسنگی و بیماری و از زجر و شکنجه میمیرند. شهربانی و رضاشاه فقط یک مأموریت به رئیس زندان واگذار کرده بودند؛ زندان باید آرام باشد و هیچکس نباید بفهمد درون آن چه اتفاقی میافتد. این بود که زندان نیز مجبور شده بود برای خود سیاستی اتخاذ کند». سیاست زندان به تعبیر بزرگ علوی در ایام گرفتاری پنجاهوسه نفر رتقوفتق امور بود. و البته تعقیب روشی که زندانیان را مطیع و رام کند و با سلب آزادی از بدنها، آنها را به انقیاد قدرت درآورد. «همین که زندانیان سیاسی چند روزی بلاتکلیف در زندان میماندند و مأمورین زندان احساس میکردند که ممکن است عصبانی شوند و در نتیجه موجب تحریک زندانیان دیگر نیز گردند، میآمدند و بهوسیله طبیب زندان که بیشتر زندانبان بود تا طبیب، وعده و وعید میدادند». این سیاستِ وعده را چنان خوب بازی میکردند که برخی از پنجاهوسه نفر باور کرده و طبیب را مردی شریف میخواندند. اما بهمحض آنکه مأموران با «اشخاصی پابرجا» مواجه میشدند، با شماتت و زخم زبان میکوشیدند او را از پا درآوردند. بزرگ علوی همچنین تعریف میکند که به گوش خود شنیده است مدیر زندان موقت، به یکی از زندانیان که در سلول مقابل علوی در کریدور چهار چندین ماه بدون رختخواب فقط با یک پتو سر کرده، و در کمال غرور و متانت پرسیده بود چرا اجازه نمیدهند از خانه برایش رختخواب بیاورند، گفته بود: «میخواستید کمونیست نشوید که اینطور با شما برخورد نکنند».
میشل فوکو در تحقیقات وسیع خود درباره زندان و کارکرد آن، از شکست زندان سخن میگوید: اگر بپذیریم که زندان ابزار بازدارندگی از وقوع جرم است آنگاه باید به شکست زندان اعتراف کنیم. مسئله اما کارکرد زندان نیست که بنا بود به تنبیه مجرمان ختم شود، بلکه باید مسئله را وارونه کرد. فوکو درمییابد زندان در دوران معاصر نوعی توزیع جرمها را در دستور خود قرار داده است. از این منظر دیگر زندان و بدون شک مجازاتها برای حذف جرمها در نظر گرفته نمیشوند، بلکه بیشتر برای تمایزگذاری جرمها و توزیع آنها به کار میآیند. «زندان و مجازاتها آنقدرها هم رام و مطیعکردن تخطیکنندگان از قانون را در نظر ندارند؛ بلکه تمایل دارند که تخطی از قانون را در یک تاکتیک عمومی به انقیاد درآوردنها سامان دهند». در این تحلیل، کیفرمندی یک شیوه اداره قانونشکنیها خواهد بود؛ شیوه میداندادن به گروهی و اعمال فشار بر گروهی دیگر، شیوه طرد بخشی از این گروه و فایدهمندکردن بخشی دیگر، «شیوه خنثیکردن طردشدگان و بهرهبردن از فایدهمندشدگان». اینجا کیفرمندی دیگر قانونشکنیها را مجازات نمیکند بلکه قانونشکنیها را «تفاوتگذاری» میکند و اقتصاد عمومی آنها را تضمین میکند. بحث تنها این نیست که قانون یا شیوه اجرای آن در خدمت منافع یک طبقه است، فراتر از آن، کل «اداره تفاوتگذارانه قانونشکنیها» به بخشی از سازوکار استیلا بدل شده است. اینک نظم موجود میخواهد جامعهای را ترتیب دهد که بهطور فراگیر و عمومی تنبیهی باشد و سازوکارهای کیفری همواره فعال در آن، بدون میانجی و تأخیر عمل کنند، تا تمام کنشهای برهمزننده و مخرب نظم موجود کنترلشده، در بدو پیدایش مسدود شود. اما بعد سیاسی قانونشکنیهای مردمی، سودای این سیاست کیفرمندی تازه را بر باد داد. چراکه پس پشت طرد و تخطی از قانون، رد مبارزه علیه قدرتی دیده میشد که قوانین را به نفع خود وضع و اجرا میکرد. «این مبارزه دیگر مبارزهای علیه عاملان بیعدالتی نبود، بلکه علیه خود قانون و علیه عدالت مسئول اجرای قانون بود». بزرگ علوی و پنجاهوسه نفر مصداق بدنهای سیاسی بودند که بهصورت منفرد دستگیر شدند، اما در زندان حول محور سیاست منقادسازی، گرد هم آمدند و گروه پنجاهوسه نفر را شکل دادند. قانونی که از در زندان تو نمیآمد، همان قانونی بود که هنوز ممکن بود به عدالت راه دهد پس پشت در مانده بود، اما سیاست زندان به انقیاد درآوردن شهروندانی بود که در نظم مستقر اخلال کرده و به اجرای منفعتطلبانه قانون معترض بودند. اینجا دیگر قانون با زندان بهمثابه ابزار بازدارندگی یا تنبیهی کاری ندارد و تنها به جنبه انضباطی و کنترل آن نگاه دارد.
به روایت بزرگ علوی، پنجاهوسه نفر اغلب یکدیگر را نمیشناختند و در کریدورهای زندان به هم برخوردند. «ما هرچه بیشتر در زندان میماندیم، بیشتر به مصائب و مشقات عادت میکردیم. بسیاری از ناملایمات دیگر برایمان کاملا عادی شده بود. ما خوش بودیم به اینکه با هم صحبت بکنیم، از حال یکدیگر جویا شویم و بدانیم در ضمن استنطاق چه اتفاقاتی برای ما رخ داده است. انتقال ما از یک کریدور به کریدور دیگر خود نعمت بزرگی بود زیرا اولا با قیافههای تازه روبهرو میشدیم و از طرف دیگر خود پنجاهوسه نفر با یکدیگر آشنا میشدند و بر فراز آنها قدرت و پشتکار و دلاوری و بیباکی دکتر ارانی پرپر میزد که سعی میکرد این عده را با هم آشنا کند و از بعضی حرکات نپختهای که ممکن بود از یکی یا دیگری سر بزند جلوگیری کند». دکتر ارانی سیاست زندان را از کار انداخته بود. او نهتنها زندان را بهعنوان مکانی برای ترک کَردهها و تفکراتش نپذیرفته بود، بلکه به کمک دیگران میشتافت تا آنان را از انقیاد برهاند، و تلاشهای او سخت مؤثر افتاده بود؛ گروه پنجاهوسه نفر که بهعنوان اولین گروه زندانیان سیاسی ایران معاصر بهخاطر افکارشان پای محاکمه رفتند، در همان زندان تشکیل شد، و بزرگ علوی در طول گذراندن محکومیت خود، از زندان به عضویت حزب توده درآمد. علوی نقش دکتر ارانی را در برهمزدن سیاست زندان، بسیار پررنگ و کلیدی میشمارد و چنین روایت میکند: «دکتر ارانی آنی در سلول خود در این چهار سال که در زندان بود آرام ننشست. او بود که به همه ما درس مبارزه داد، او بود که خود نمیترسید و همه ما را تقویت میکرد... دکتر ارانی خود را به خطر میانداخت، برای آنکه به دیگران کمک کند. هفتهای پانزده قران و دو تومانی که برای او از خانه میآمد، مابین زندانیان سیاسی بیچاره تقسیم میکرد و فقط سه قران برای خود نگه میداشت... دکتر ارانی به همه میآموخت که چگونه در مقابل اداره سیاسی و زندان مقاومت کنند». بزرگ علوی تعریف میکند که دکتر ارانی تا آخرین دقیقهای که در قید حیات بود، دست از مقاومت برنداشته و مطالبهای از زندانبانان نداشت. اما پنجاهوسه نفر از دیدن ستمی که بر او روا میداشتند به ستوه آمده و ازاینرو از بین «محبوسین سیاسی کریدور هفت زندان قصر»، دکتر رادمنش را انتخاب میکنند تا برود از رئیس زندان تقاضا کند دکتر ارانی را که سهسالونیم در سلول انفرادی بود، به زندان قصر پیش آنها بفرستند، که رئیس زندان گفته بود: «آقا شما چه اطلاع دارید؟ دکتر ارانی دقیقهای آرام نیست و دائما به محبوسین تازهوارد چیز یاد میدهد. زندان موقت را باید زندان دکتر ارانی نامید». رئیس زندان در ضمن، از خطر جانی برای تقی ارانی سخن گفته و معلوم بود که همان وقت نقشه قتلِ دکتر ارانی را در سر داشتند. بزرگ علوی مینویسد: «دکتر ارانی رفت، زندان موقت هنوز سر جای خود است. اما اگر روزی واقعا در ایران زندانی باشد که در آن بیگناهان حق ورود نداشته و برای گناهکاران زندان نه خانه انتقام بلکه دارالتربیه باشد، بهطوریکه برای دکتر ارانی و هواخواهان او در یک چنین زندانی دیگر میدان فعالیتی وجود نداشته باشد، آیا بهتر نیست یک چنین زندانی به اسم زندان دکتر ارانی نامیده شود؟». چهبسا در چنین زندانی، قانون بتواند از در تو بیاید و موضع راستین خود یعنی برقراری عدالت را بازیابد.
منابع:
1. «پنجاهوسه نفر»، بزرگ علوی، انتشارات جاویدان، چاپ 1357
2. «مراقبت و تنبیه: تولد زندان»، میشل فوکو، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، نشر نی