خون تازه، فکر کهنه
معاون جوانِ تازه منصوبشده سیما، در میان تعجب ناظران، مدیران شبکههای تلویزیون را تغییر داد و خون تازهای در رگهای رسانه ملی ازسکهافتاده جاری کرد. همه جوان و تازهنفساند و البته در خط و مرام جریان تُند نواصولگرا. من شنیدم که پیمان جبلی، رتقوفتق غالبا اداری صداوسیما را عهدهدار است و فرمان سازمان به دست وحید جلیلی و پایداریچیها میچرخد. هرچه باشد، فرصتی نو فراهم شده و باید دید این تیم خواهد توانست نفسهای بهشمارهافتاده رسانه ملی را برگرداند یا روند ریزش مخاطب و اتلاف منابع تُندتر خواهد شد.
معاون جوانِ تازه منصوبشده سیما، در میان تعجب ناظران، مدیران شبکههای تلویزیون را تغییر داد و خون تازهای در رگهای رسانه ملی ازسکهافتاده جاری کرد. همه جوان و تازهنفساند و البته در خط و مرام جریان تُند نواصولگرا. من شنیدم که پیمان جبلی، رتقوفتق غالبا اداری صداوسیما را عهدهدار است و فرمان سازمان به دست وحید جلیلی و پایداریچیها میچرخد. هرچه باشد، فرصتی نو فراهم شده و باید دید این تیم خواهد توانست نفسهای بهشمارهافتاده رسانه ملی را برگرداند یا روند ریزش مخاطب و اتلاف منابع تُندتر خواهد شد.
معلوم است که سرنوشت رسانه ملی، بیشتر از عوامل داخلی و فنی، در گرو فشارهای بیرونی است. اگر در همه جای دنیا، مخاطب تعیینکننده راه و مسیر رسانه است، در صداوسیما مخاطب کمترین اثر را بر سیاستگذاری دارد. در چنین شرایطی، شاید صحبت از بهبود اوضاع رسانه گزافه باشد اما امید به این است که بدتر نشود و دستکم خلاقیتهایی در روال مرسوم و معهود صداوسیما حاصل شود.
مشکل عمدهای که رسانه ملی با آن دستبهگریبان است، تنگنظری است. اگر رسانه کار خود را انجام دهد و دخالتها صرفا در حیطه سیاستهای کلان متمرکز باشد، مشکل چندانی نخواهد بود اما چنین نیست و نظارت سیاسی و ایدئولوژیک، جایی برای عرضاندام در جهت جذب مخاطب باقی نمیگذارد. آنها توجه ندارند که رسانه با مخاطب معنا پیدا میکند و رسانه بیمخاطب، اگرچه 50 هزار پرسنل و چندهزار میلیارد بودجه و دهها ساختمان و استودیوی رنگارنگ داشته باشد، ارزشی ندارد.
در جهان رسانهای امروز، تلویزیون از برج عاج پایین کشیده شده و تلفن همراه هوشمند، جای آن را گرفته است. در این سقوط آزاد تأثیر تلویزیون، سختگیری و تنگنظری با فکر کهنه، دیگر مخاطبی باقی نمیگذارد که تحت تأثیر افکار و امیال گردانندگان واقع شود. البته معلوم است که اولیای امور متوجه این معنا شدهاند و گماردن جوانان جویای نام تازهنفس در مدیریت شبکههای پیر سیما، واجد همین منظور است؛ اما اگر بخواهد روال جریان پایداری در شبکهها جاری شود، آن تتمه مخاطب رسانه ملی هم دود هوا خواهد شد.
محدودیتهای نظارتی سازمان، همه ارکان تولید محتوا از نحوه پوشش تا داستان و درام و حتی نام پرسوناژها را فراگرفته و نتیجه آن تعدد مضامین تکراری و شعاری و نچسب شده است. تهیهکنندگان و نیز نویسندگان فیلمنامه محدودیتها را میدانند و لابد برای حفظ معیشتشان، به دایره تنگ نظارت تن دادهاند و چندان کاری به مخاطب ندارند. نتیجه محتوم آن رونقیافتن پلتفرمهای بیرونی و شبکههای فارسیزبان خارجی شده است.
شاید مأموریت شش جوان تازهمنصوبشده در شبکهها آن باشد که طرحی نو دراندازند و با کاهش محدودیتها در بعضی بخشها و افزایش جذابیت از طریق تولید برنامههای سرگرمی مفرح و توسعه نشاط حلال، دل مخاطب ناراضی را به دست آورند اما چنین کاری قبلا در شبکه سه و نسیم انجام شده و در مصاف رسانههای بیرونی، موفقیت چندانی رقم نزده؛ ضمن اینکه عدم تغییر مدیر شبکه سه، مؤید آن است که همان راه رفته فروغی، مورد انتظار از این مدیران جدید است و البته این راه، از پیش شکست خورده است و سازمان را بیش از گذشته نزد مخاطب منزوی خواهد کرد.
این یک واقعیت است که سازمان صداوسیما، هیچگاه و در هیچ شرایطی -حتی با حذف همه محدودیتها و نظارتها- نخواهد توانست به دوران اوج خود بازگردد. عصر تلویزیون سپری شده و قالبهای دیگر جای آن را گرفتهاند. موفقیت رسانه ملی در آن خواهد بود که روند ریزش مخاطب را قدری کاهش دهد و از سرعت آن بکاهد. برای نیل به این هدف، تنها راه، بازگشت به اصول حرفهای رسانهداری است. رسانه اصول و مختصاتی دارد که متخصصان امر به آن واقفاند. آنها باید کار خود را بکنند و سیاستپیشگان کنار بایستند و صرفا در تعیین مسیر سیاستهای کلی، فعال باشند. در چنین شرایطی است که امکان احیا در دسترس خواهد بود. البته خصوصیکردن شبکهها، سرعت نیل به موفقیت را دوچندان میکند که آن هم نیاز به رفع موانع قانونی دارد. اگر ارادهای برای جلوگیری از سقوط آزاد رسانه ملی موجود باشد، هنوز روزنههایی سوسو میزند.