آزادشدن خرمشهر معادلات جنگ ایران و عراق را تغییر داد
بعد از فتح
4 آبان 1359 که شهر به دست عراقیها افتاد، این عبارت حکشده بر گوشه و کنار خیابانهای آن، چون نیشتری بر دل ایرانیها نشست؛ «ما آمدهایم بمانیم»؛ میخواهیم پاره تن ایران را به خاکمان ضمیمه کنیم؛ میخواهیم «الماس خوزستان» را به نام خودمان کنیم؛
مهران موسویخوانساری: 4 آبان 1359 که شهر به دست عراقیها افتاد، این عبارت حکشده بر گوشه و کنار خیابانهای آن، چون نیشتری بر دل ایرانیها نشست؛ «ما آمدهایم بمانیم»؛ میخواهیم پاره تن ایران را به خاکمان ضمیمه کنیم؛ میخواهیم «الماس خوزستان» را به نام خودمان کنیم؛ میخواهیم اینجا بمانیم تا همیشه... اما نماندند. عراق بعد از 24 ساعت سکوت بالاخره واکنش نشان داد. رادیو بغداد صبح روز چهارم خرداد 1361 بیانیه سخنگوی نظامی آن کشور را پخش کرد که در آن به ازدستدادن «خرمشهر» اعتراف کرده بود.
از سوم خرداد که رزمندگان ایران ستون به ستون وارد خرمشهر شدند و دشمن را از شهر عقب راندند، تا یک روز بعد، سکوت سنگینی بر بغداد سایه انداخته بود. آنها انتظار نداشتند خرمشهر را به این زودی از دست بدهند. صدام حسین امنیت بصره را در گرو حفظ خرمشهر میدانست و این شهر را به دژی تسخیرناپذیر تبدیل کرده بود. اما حالا که این سنگر مهم بعد از 19 ماه اشغال از دست رفته بود، فرماندهان دشمن 24 ساعت زمان نیاز داشتند تا راهی برای اعلام آبرومندانه این شکست پیدا کنند.
بالاخره رادیو بغداد سکوت را شکست. سهشنبه، 4 خرداد 1361، گزارش سخنگوی نظامی عراق از رادیوی سراسری این کشور پخش شد: «روز یکشنبه [2 خرداد 1361] نیروهای عراقی تخلیه خرمشهر را آغاز و بامداد سهشنبه [4 خرداد 1361] به مرز بینالمللی میان دو کشور عقبنشینی کردند».
خونینشهر، شهر خون آزاد شد
«تخلیه»، «عقبنشینی»؛ کلماتی که معادلش روز قبل از آن و در جشن بزرگ مردم ایران، «شکست» و «فرار» تعبیر شده بود. در ساعات پیشازظهر سوم خرداد که مراکز فرماندهی بغداد را بهت و اندوه فرا گرفته بود، ایران به یکی از بزرگترین جشنهایش در تاریخ معاصر نزدیک میشد؛
«شنوندگان عزیز! توجه فرمایید!»
«امت شهیدپرور ایران! توجه فرمایید!»
«تا لحظاتی دیگر خبر بسیار مهمی از جبهههای نبرد به اطلاع شما خواهد رسید».
رادیو از ساعت 11 یکسره مارش نظامی پخش میکرد و مردمی که هنوز نمیدانستند چه اتفاقی افتاده است، از فاصله بین مارشها که کوتاهتر میشد میفهمیدند که باید حادثه مهمی اتفاق افتاده باشد؛ تا بالاخره خبر پخش شد:
«خونینشهر، شهر خون آزاد شد».
خرمشهر ساعت 14 روز سوم خرداد به طور کامل از دست عراق خارج شد. نتیجه برای دشمن فاجعهبار بود؛ 19 هزار اسیر و 16 هزار کشته و زخمی. ماشین جنگی عراق در سردرگمی کامل فرو رفت. هیچ مقام نظامی اظهارنظر صریح نمیکرد. از صدام حسین هم خبری نبود.
11 خرداد 1361 اولین جلسه صدام حسین با فرماندهان ارتش این کشور به منظور بررسی شکست قوای آن کشور در خرمشهر برگزار شد. تصاویری از این نشست در تلویزیون بصره به نمایش گذاشته شد و چنان که خبرگزاری جمهوری اسلامی در همان روز گزارش داد، آثار نگرانی و اضطراب ناشی از شکستهای مکرر ارتش عراق در چهره صدام و سایر فرماندهان مشهود بود.
ترس از بمباران عراق
ساعت 10 صبح روز بعد، ارتش عراق چند هواپیمای نظامی خود را به آسمان تهران فرستاد تا نشان دهد آسمان ایران را از غرب تا مرکز در اختیار خود دارد. سخنگوی نظامی عراق هم در اطلاعیهای که ساعت 12 از رادیو صوتالجماهیر عراق پخش شد، ایران را تهدید کرد اگر به بمباران عراق بپردازد، آن کشور از توانایی پاسخگویی حتی تا قلب پایتخت ایران برخوردار است.
این در واقع تاکتیک آشنای عراق از ابتدا تا انتهای هشت سال دفاع مقدس بود؛ اینکه هر زمان ارتش آن کشور در جبههها به سد محکم نیروهای نظامی ایران برخورد میکرد یا در مقابله با آنها با شکست مواجه میشد، راهکار «جنگ شهرها» را در پیش میگرفت. این بار هم شکست در خرمشهر، راه ورود جنگندههای عراقی به آسمان ایران و نیز گلولهباران و موشکباران شهرهای مرزی را باز کرده بود.
جنایت عراق در ایلام 11 روز بعد از آزادی خرمشهر
بر همین مبنا، ارتش صدام یکی از بدترین جنایتهای خود در چند دوره جنگ شهرها را روز 15 خرداد 1361 یعنی 12 روز بعد از آزادسازی خرمشهر در ایلام مرتکب شد. در این روز مردم ایلام هم مانند ساکنان سایر استانهای کشور در حال راهپیمایی به مناسبت سالروز قیام 15 خرداد بودند که ساعت 9:30 صبح پنج هواپیمای عراقی بر فراز آسمان این شهر ظاهر شدند و ضمن بمباران شش منطقه مسکونی و یک پایگاه پدافند هوایی، 11 منزل مسکونی را ویران و 39 نفر را شهید کردند. این بمباران، 207 نفر مجروح هم بر جای گذاشت.
خبرنگار کیهان از ایلام گزارش داد که هواپیماهای عراقی ابتدا قسمتی از یک خیابان را به گلوله بستند و سپس 20 راکت به چهار خیابان شهر شلیک کردند. این حمله سنگین، با محکومیت گسترده در داخل کشور مواجه شد.
سکوت صدام در برابر شکست عراق در خرمشهر
رئیسجمهور مغرور عراق تا 30 خرداد درباره «عقبنشینی» ارتش آن کشور از خرمشهر سکوت کرد. بعدازظهر این روز، صدام در یک نطق رادیو و تلویزیونی خطاب به مردم کشورش، وعده داد که ظرف 10 روز از سایر نقاط اشغالشده خاک ایران هم عقبنشینی خواهد کرد. او گفت که عراق با هیئتهای میانجی همکاری میکند تا جنگ به پایان برسد. صدام در این سخنرانی هیچ اشارهای به شکست در خرمشهر نکرد اما محتوای سخنرانی او نشان میداد که رهبر عراق این تصمیم را متأثر از شکست سنگین 27 روز قبلتر در خرمشهر گرفته است. بعدها حسین کامل، داماد صدام (که از در مخالفت با پدر همسرش درآمده بود) اعتراف کرد که در ۲۴ ساعت اول بعد از آزادشدن خرمشهر به دست رزمندگان ایران، فشار روحی روی صدام به قدری زیاد بود که یک پزشک را به طور دائم بالای سر او گذاشته بودند. شرایط بغرنج بهوجودآمده برای عراق کار را به جایی رسانده بود که 10 روز پیش از نطق اعتراف تلویحی صدام به شکست، شورای فرماندهی انقلاب عراق در روز بیستم خرداد با انتشار بیانیهای اعلام کرد آماده است «ضمن اجرای آتشبس فوری و پایاندادن به هرگونه درگیری با ایران، در مدت دو هفته همه نیروهایش را از خاک این کشور خارج کند». همزمان، ارتش عراق نیز اعلام کرد فعالیتهای نظامیاش را متوقف کرده است.
آتشبس یکطرفه و حیله صدام حسین
هاشمیرفسنجانی در یادداشت روز 20 خرداد 1361 خودش نوشته آتشبس یکطرفه اعلامشده در این روز احتمالا حیلهای از طرف صدامحسین بوده است. البته هاشمی معتقد بود چون این اطلاعیه نه با امضای رهبر عراق بلکه از طرف شورای فرماندهی انقلاب عراق صادر شده، احتمالا وضعیت مبهمی در آن کشور حاکم شده است که یا منجر به حذف صدام شده یا این اقدام توطئهای برای نجات رئیسجمهور عراق و حزب بعث از باتلاقی است که در آن گرفتار آمدهاند. هاشمی در خاطراتش این را هم مینویسد که بعضی منابع غربی همزمان با انتشار اطلاعیه آتشبس یکطرفه، خبر از قتل صدام حسین داده بودند اما این خبر بعدا تکذیب شد. 10 روز بعد هم محتوای سخنرانی صدام نشان داد آنچه توسط سرفرماندهی عراق اعلام شده، با تأیید صدام حسین بوده است.
تلاش نافرجام برای تأسیس شهرک صدام
به هر روی، گزارشهای رسیده از جبههها چندان با واقعیت آتشبس یکطرفه عراق سازگاری نداشت (ادامه گلولهباران آبادان، تجاوز به حریم هوایی شهرهای ایران ازجمله خرمشهر و...) و از سویی رئیسجمهور عراق بعد از شکست در خرمشهر در حالی ادعای صلحطلبی میکرد که قصرشیرین، مهران و سومار همچنان در دست ارتش او بود (اگرچه در روزهای بعد از بخشی از این مناطق عقب نشست) و در حالی شکستهایش در خاک ایران را تاکتیکی میدانست که در 19 ماه اشغال خرمشهر، عملا این شهر را ضمیمه خاک خود کرده بود؛ برای آن شهردار انتخاب کرد، قصد تأسیس شهرک صدام را در اراضی اشغالی داشت و از هیچ تلاشی برای ویرانکردن شهرها دریغ نکرد.
سوم خرداد از نگاه یک خبرنگار
این بخشی از مشاهدات خبرنگار روزنامه «کیهان» است که روز سوم خرداد همراه با نیروهای فاتح خرمشهر، وارد این شهر شد: «...ابتدا وارد اولین فلکه شهر یعنی میدان راهآهن شدیم ولی از میدان خبری نبود. از ساختمان بزرگ راهآهن و همچنین از بنای عظیم خانه جوانان شهر حتی خشتی بر جای نمانده بود... صدام و صدامیان به هیچچیز رحم نکردند؛ خانهها، خیابانها، بیمارستانها، مدارس، درختها و حتی آسفالت خیابانها را کنده بودند. حاشیه و امتداد خیابانها را کنده و نهرهای بزرگ ساختهاند. مغازهها ویران و غارت شدهاند و در خانههای مردم حتی شیر آب و یا یک تکه سیم برق وجود ندارد. وسایل مردم به یغما برده شده و خانههایشان سوزانده شده است. بعضی از خانهها هنوز میسوزد و از آنها دود بلند میشود و به دنبال آن صدای انفجار مهمات به گوش میرسد. گویا دشمن امروز قبل از ترک شهر و سنگرهای خود آخرین صحنههای رذالت و پستی را به نمایش گذاشته است. با ویرانکردن خانهها و مصالح آن برای خود سنگر و خاکریز ساختهاند. خیابانهای منتهی به کارون را به وسیله تلی از آجر و خاک چون کوهی بلند مسدود کردهاند...». این هم مشاهدات خبرنگار خبرگزاری رویترز که از خرمشهر آزادشده دیدن کرد و گزارشش روز 14 خرداد 1361 در آن خبرگزاری منتشر شد: «خرمشهر همچنان زیر آتش توپخانه عراقیها قرار دارد. در منطقه خرمشهر که زمانی یکی از پررفتوآمدترین بنادر ایران بود، اکنون تنها دریایی از اشیای بیمصرف همراه قطعات تانک و خودروهای زرهی به جای مانده است. در حومه این بندر، شبکهای از سنگرها در میان خرابههای مغازهها و کارخانهها امتداد یافته است. تمامی نواحی مسکونی توسط بولدوزر با خاک یکسان شده و در این زمینها تعداد زیادی میلههای آهنی برای جلوگیری از فرود چتربازان ایران نصب شده است». با این اوصاف حالا یک سؤال مهم در ایرانِ بعد آزادشدن خرمشهر برای مسئولان مطرح بود؛ آیا باید به قول و قرارهای صدام باور داشت و صلح را پذیرفت یا حالا که ورق برگشته و ایران دست بالا را دارد، باید از همان تاکتیک اولیه عراق علیه ایران استفاده کرد و بخشی از خاک آن کشور را در اختیار گرفت و آنگاه از صلح سخن گفت؟ این چالش بزرگ کشور بعد از فتح خرمشهر بود.
اعراب از عکسالعمل ایران پیروز در وحشت به سر میبردند
عقب راندهشدن ارتش عراق از خرمشهر، شوک بزرگی به کشورهای عرب حامی عراق وارد کرد. سران این کشورها نیز مثل همتای بغدادیشان باور نمیکردند عراق خرمشهر را با هزینهای به آن سنگینی به ایران واگذارد. تصور آنها این بود که «سردار قادسیه» در جنگ با ایران پیروز خواهد شد و این شاهان ضعیف، نفسی بهراحتی میکشند و از کابوس زندگی در کنار یک همسایه قدرتمند آسایش پیدا میکنند. اما شرایط تغییر کرده بود. اعراب حالا از عکسالعمل ایران پیروز در وحشت به سر میبردند. در روزی که خرمشهر از چنگ عراق خارج شد، تماسهای آشکار و پنهان بین سران منطقه به دلیل نگرانی از احتمال ورود نیروهای ایران به خاک عراق و سقوط حکومت صدام حسین به اوج خودش رسید. رئیس کمیته صلح سازمان کنفرانس اسلامی از پیشنهاد جدیدش در مورد گفتوگوهای صلح خبر داد. سعود الفیصل، وزیر امور خارجه عربستان سعودی، بهطور غیرمنتظره به دمشق رفت و به مدت شش ساعت با حافظ اسد، رئیسجمهوری سوریه (که در جنگ ایران و عراق از ایران حمایت میکرد) به گفتوگو نشست. ترکیه، پاکستان، الجزایر و مراکش هم خواهان پایان جنگ شدند. تا پیش از آن، مراکش مستقیما از حکومت صدام دفاع میکرد. سران و مسئولان چند کشور دیگر ازجمله آمریکا و شوروی نیز ضمن مخالفت با ادامه جنگ ایران و عراق، پایان آن را خواستار شدند. اما شاید جالبترین موضع را حسنی مبارک، رئیسجمهور مصر اتخاذ کرد که به دعوت صدام برای حضور سربازان مصری در ارتش این کشور پاسخ منفی داد. مصر تا پیش از آن از ارسال امکانات و تسلیحات برای حاکم بغداد دریغ نمیکرد، اما آزادشدن خرمشهر، ترس حاکم مصر از واکنش ایران را افزایش داد تا او هم به جرگه همتایانش که خواهان پایان جنگ شده بودند، بپیوندد؛ یعنی تقریبا همه کشورهای اطراف ایران و عراق و البته خود عراق. در قلب بغداد، نگرانی از پیشروی نیروهای ایران در خاک آن کشور به جایی رسید که رادیو صوتالجماهیر که بازگوکننده دیدگاه حاکمان عراق بود، در ساعت 16:30 روز ششم خرداد در گفتاری ضمن توجیه شکست ارتش عراق در خرمشهر و نادیدهگرفتن انگیزههای اصلی صدام برای تجاوز به ایران، اعلام کرد «عراق هیچگونه چشم طمعی به سرزمین ایران ندارد و خواستار تجزیه ایران نیست!». این گفتار همچنین از قول حکمرانان عراق خواستار «برطرفشدن اختلاف دو کشور و بهرسمیتشمردن حقوق دو کشور که از سوی پیمانهای بینالمللی تأیید شده است» شد. اما موضع ایران چیز دیگری بود.
فتح خرمشهر همه را بانشاط کرده است
در خاطرات سوم خرداد 1361 اکبر هاشمیرفسنجانی، رئیس وقت مجلس شورای اسلامی و از تصمیمگیران اصلی صحنه نبرد، آمده است: «اول شب خدمت امام(ره) رفتیم و راجع به آینده جنگ مشورت کردیم. ایشان خیلی خوشحالاند... فتح خرمشهر همه را بانشاط کرده است».
اما نتیجه این مشورت چه بود؟ هاشمی در خاطراتش اشارهای به این موضوع نکرده؛ ولی در گفتوگویی که روز چهارم خرداد 1361 در روزنامه جمهوری اسلامی منتشر شد، به نکتهای اشاره میکند که بعدها بارها و بارها بر آن تأکید کرد: «برای وادارکردن عراق به پرداخت غرامت که یکی از شرطهای ایران برای پایان جنگ است، باید حکومت عراق زیر فشار قرار گیرد. بالاخره برای اینکه بتوانیم خساراتمان را از متجاوزین بگیریم، باید بر گرده آنها فشار وارد کنیم و من فکر میکنم تا یک جایی به گرده آنها فشار نیاوریم، خسارتمان را نمیپردازند». در واقع هاشمی میگوید برای آنکه جنگ را از موضع قدرت پایان دهیم، باید بخشی از خاک عراق در اشغال ما باشد تا بعد، روند مذاکره را با قدرت پیش ببریم. این دیدگاه نماینده امام خمینی(ره) در شورای عالی دفاع، بعد از چند جلسه دیگر بین مسئولان عالیرتبه و با توجه به موافقت نظامیان با آن، بهعنوان سیاست رسمی جمهوری اسلامی در ادامه جنگ اعلام شد. اگرچه خود هاشمی روز چهارم خرداد در نطقی در مجلس در پاسخ به نگرانی حکام منطقه، اطمینان داد که ایران طمعی به خاک دیگران ندارد و تأکید کرد که بزرگترین حق ما سقوط صدام است، اما در همین حال ادامه جنگ در خاک عراق به تصویب کارگزاران نظام رسیده بود.
قرار شد در نقاط محدودی وارد خاک عراق شویم
هاشمیرفسنجانی در یادداشت روز ششم خرداد 1361 مینویسد: «شورای عالی دفاع در دفتر امام(ره) تشکیل شد. آقایان صیادشیرازی و رضایی گزارش جبههها را دادند. ... نسبت به آینده جنگ هم تصمیم اتخاذ شد. قرار شد در نقاط محدودی وارد خاک عراق شویم، برای تأمین شهرهای خودمان و گرفتن خسارت».
امام اجازه ورود به خاک عراق را داد
او در یک گفتوگو که سال 1378 منتشر شد، جزئیات بیشتری از این جلسه مهم را بازگو کرد: «فرماندهان ارتش و سپاه خدمت امام(ره) رفتند. من هم بودم. یک جلسه طولانی بود. فرماندهان گفتند اگر حاکمان بغداد مطلع شوند که ما وارد خاک این کشور نمیشویم، با خیال آسوده علیه ما شرارت خواهند کرد. منطق جنگ این نظر را نمیپسندد. امام(ره) مسائل انسانی را مطرح میکردند و میگفتند اگر به مردم عراق آسیب برسانیم، برای آنها مشکل خواهد شد. ... نتیجهاش این شد که امام(ره) اجازه دادند به صورت محدود در مناطقی که مردم عراق نیستند، ما وارد خاک عراق شویم. ... ایشان اجازه دادند که نیروهای ما خود را به دجله برسانند تا اگر روزی قرار شد کاری بکنیم، فاصله را کوتاه کرده باشیم». هفتم خرداد 1361 هم هاشمیرفسنجانی در خطبه دوم نماز جمعه تهران، تصمیم ایران به ادامه جنگ با عراق در خاک آن کشور را علنا به جهان اعلام کرد: «... هنوز خیلی جاها دست آنهاست. هنوز کار داریم. تازه وقتی که اینها را بیرون کنیم، هیچکس توی دنیا فکر نکند، خودتان را گول نزنید که حرکت دیپلماسی میکنید و ایران را پشت مرزش نگه میدارید. ما گفتیم نیازی به خاک نداریم، خاک خودمان هم وسیع است و هم غنی، اما از حقمان صرفنظر نمیکنیم، نمیتوانیم صرفنظر کنیم. اگر ما هم صرفنظر کنیم، خدا صرفنظر نمیکند...». 12 خرداد هیئتی دیپلماتیک از ایران عازم کشورهای قطر، امارات و یمن جنوبی شد تا تصمیم ایران به اطلاع رهبران این کشورها (و در واقع رهبران جهان عرب) رسانده شود. سفیر ایران در پاکستان هم با رئیسجمهور آن کشور گفتوگو کرد. همزمان، سفیر ایران در کویت در گفتوگویی اعلام کرد ایران ناگزیر به تعقیب دشمن است؛ دیدگاهی که به نظر، محتوای اصلی پیام ایران به کشورهای دیگر هم بود. هاشمیرفسنجانی در یادداشت 20 خرداد 1361 هم صراحتا از مشخصشدن تکلیف جنگ خبر میدهد. این همان روزی است که عراق ضمن اعلام آتشبس یکجانبه، تأکید کرد نیروهایش را ظرف چند روز از خاک ایران عقب خواهد برد. هاشمی مینویسد: «راجع به مسائل جنگ تصمیم گرفتیم ... امام(ره) در مورد ادامه جنگ قاطعاند و اجازه نمیدهند حتی به گونهای بحث شود که کوچکترین تردیدی در جامعه و نیروها بروز کند و اهداف جنگ را به گونهای اعلام میکنند که همگی خودشان را برای مدت طولانی آماده کنند و ضمنا توافقی برای ورود به خاک عراق هم نداشتند. ... فرماندهان نظامی در حضور ما با امام(ره) بحث کردند و کارشناسانه ثابت کردند که ادامه جنگ با منع ورود به خاک عراق سازگار نیست. دشمن در جاهای زیادی در خاک ما است و اگر مطمئن بشود که نظام ما به خاک او وارد نمیشود یا ورود جزئی خواهد داشت، نه امتیازی خواهد داد و نه از نقاط حساس بیرون خواهد رفت و هر وقت آمادگی پیدا کرد، در خاک ما پیشروی میکند و با این استدلال امام(ره) را قانع کردند که با ورود به خاک عراق در جاهایی که مردم نیستند یا کم هستند و آسیب نمیبینند، موافقت کنند».
تابلوهای جدید در خرمشهر نصب شد
از فردای آزادی خرمشهر هرچه سیاسیون در پشت جبهه مشغول بررسی اوضاع و تصمیمگیری برای آینده جنگ بودند، شرایط این شهر به سمت عادیشدن بیشتر پیش میرفت. این بخشی از مشاهدات خبرنگار روزنامه کیهان در خرمشهر در روز 5 خرداد 1361 است: «هر ساعت که میگذرد خرمشهر چهره آزادتر و راحتتری به دست میآورد؛ به طوری که اکنون کارهای سازندگی ضروری آغاز شده است. تخلیه اسرای عراقی و پاکسازی میدانهای مین بهسرعت ادامه دارد. تبادل آتش در دو قسمت اروندرود بهشدت ادامه دارد و نیروهای دلاور ما آشیانههای تیربار مزدوران را در آن سمت اروندرود زیر آتش شدید دارند. امروز، تابلوهای تازهای در خرمشهر نصب گردید که جالبترین آن «به خرمشهر خوش آمدید. جمعیت خرمشهر 36 میلیون نفر» است. گروهی از افراد همچنان مشغول جمعآوری سلاحها و غنائم جنگی در گوشهوکنار شهر هستند؛ ولی شاید هنوز 10 درصد هم از غنائم جمعآوری نشده باشد. بعثیها با آجر، خاک و تیرآهن دور شهر را خاکریز زدهاند. امروز، برای پیداکردن راهی که به پل خرمشهر منتهی شود، مدتها در میان ویرانهها سرگردان بودیم. عبور از شهر بهکندی و سختی انجام میگیرد؛ چون اغلب محلات مسکونی شهر به میدانهای مین تبدیل شده است...». این در حالی است که گزارشها از تمایل ساکنان خرمشهر برای بازگشت به شهرشان حکایت دارد؛ اما فرمانداری خرمشهر روز هشتم خرداد 1361 با صدور اطلاعیهای از ساکنان این شهر خواست «برای رفاه حال خود و رزمندگان اسلام که همچنان به نبرد با مزدوران ادامه میدهند» فعلا به محل سکونتشان در این شهر بازنگردند.
آزادی خرمشهر مسیر جنگ را تغییر داد
ساعت 21:30 روز ۲۳ تیرماه ۱۳۶۱ مصادف با ۲۲ رمضان ۱۴۰۲، نزدیک به دو ماه بعد از آزادسازی خرمشهر، اولین عملیات ایران در خاک عراق در پنج مرحله به مدت 15 روز در منطقهای به وسعت هزارو 600 کیلومتر در شرق بصره انجام شد. هدف عملیات رمضان، رسیدن به دروازههای بصره بود. آزادشدن خرمشهر مسیر جنگ را تغییر داده بود.