بررسی ادعای برخی نمایندگان مجلس از احتمال آغاز مذاکرات وین از نیمه خرداد
رفتارهایی که چندان مسئولانه نیست
بر اساس ادعای برخی نمایندگان مجلس یازدهم، احتمال ازسرگیری مذاکرات وین از نیمه خرداد و همچنین دیدار حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه ایران، با فیصل بنفرحان، همتای عربستانی او در چارچوب نشست بغداد مطرح شد. اگرچه از یک طرف این ادعاها میتوانند صرفا یک گمانهزنی سیاسی و رسانهای باشند، در آن سو این احتمال هم وجود دارد که موتور نشست بغداد و وین بهطور همزمان روشن شده باشد که دراین صورت شاهد تغییر معناداری در رفتار تهران، هم در منطقه و هم در سطح بینالملل خواهیم بود.
عبدالرحمن فتحالهی: بر اساس ادعای برخی نمایندگان مجلس یازدهم، احتمال ازسرگیری مذاکرات وین از نیمه خرداد و همچنین دیدار حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه ایران، با فیصل بنفرحان، همتای عربستانی او در چارچوب نشست بغداد مطرح شد. اگرچه از یک طرف این ادعاها میتوانند صرفا یک گمانهزنی سیاسی و رسانهای باشند، در آن سو این احتمال هم وجود دارد که موتور نشست بغداد و وین بهطور همزمان روشن شده باشد که دراین صورت شاهد تغییر معناداری در رفتار تهران، هم در منطقه و هم در سطح بینالملل خواهیم بود. «شرق» در بررسی این دو ادعا سعی کرده است از ابعاد و زوایای گوناگون نشست بغداد و نیز ازسرگیری مذاکرات وین را مورد ارزیابی قرار دهد؛ بنابراین به گفتوگو با جلال میرزایی، نماینده مجلس شورای اسلامی در دوره دهم، رئیس کمیته سیاسی فراکسیون امید و تحلیلگر ارشد مسائل سیاسی و بینالملل نشسته است تا تحلیل او را درباره همصنفانش جویا شویم.
در روزهای اخیر دو نماینده مجلس ادعاهایی را در حوزه سیاست خارجی مطرح کردهاند که به نظر میرسد جای تأمل و اماواگر فراوان دارد. اجازه دهید نخست به سخنان جواد کریمیقدوسی بپردازیم که در گفتوگویی عنوان کرد بهزودی حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه ایران، با فیصل بنفرحان، همتای عربستانی خود، در عراق ذیل نشست بغداد با هدف احیای روابط تهران – ریاض دیدار خواهد داشت؛ دیداری که به ادعای این عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس یازدهم بر سر مسائل دوجانبه، جنگ یمن و حتی افتتاح سفارتخانههای دو کشور خواهد بود. اگر این ادعا نزدیک به واقعیت باشد، اساسا نفس این دیدار احتمالی بین وزرای خارجه ایران و عربستان در عین اهمیت به دلیل بنبست در مذاکرات وین و نیز تداوم جنگ یمن میتواند در حد رایزنیهای دیپلماتیک دوجانبه باقی بماند و اتفاق ملموسی برای روابط ایران و عربستان سعودی رقم نزند. در این وضعیت پارادوکسیکال باید این دیدار احتمالی را جدی گرفت یا خیر؟
پیش از پاسخ به این سؤال جا دارد ملاحظاتی درخصوص موضعگیری کریمیقدوسی داشته باشم. ببینید قبل از آنکه سخنگوی دستگاه سیاست خارجی، سخنگوی دولت یا وزیر امور خارجه ایران که متصدی این امور هستند، بخواهند موضعگیری رسمی درباره دیدار احتمالی امیرعبداللهیان و بنفرحان داشته باشند یا اینکه شاهد موضعگیری از سوی مقامات وزارت امور خارجه عربستان یا عراق باشیم، نماینده مجلس ادعاهای شتابزدهای را مطرح میکند که فارغ از درستبودن یا درستنبودن آن میتواند تبعات خاص سیاسی و دیپلماتیکی برای منافع کشور داشته باشد؛ بنابراین سخنان آقای کریمیقدوسی را چندان مسئولانه نمیبینم.
از چه بابت؟
از این بابت که ما پیشتر شاهد بودیم گفتوگوها بین جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی تابعی از میزان پیشرفت یا عدم پیشرفت مذاکرات وین بوده است.
پس شما هم معتقدید به دلیل بنبست در مذاکرات وین و تداوم جنگ یمن دیدار احتمالی امیرعبداللهیان و بنفرحان چندان اهمیت ندارد و نمیتواند خروجی ملموسی برای احیای روابط دو طرف داشته باشد؟
این گفته من لزوما به این معنا نیست که بنبست در نشست وین با هدف احیای برجام که سایه جدی بر نشست بغداد برای احیای روابط ایران و عربستان دارد، میتواند دیدار احتمالی امیرعبداللهیان و بنفرحان را بیاثر کند؛ اما باید این واقعیت را هم در نظر داشت که به هر میزان شاهد حصول موفقیت در نشست وین باشیم، میتواند فضا و زمینه را برای اجرائیکردن خروجی نشست بغداد فراهم کند؛ یعنی پیشرفتهای مذاکرات وین است که به دستاوردهای نشست بغداد معنا میدهد. پس تا زمانی که احیای برجام اجرائی نشود، پیشرفتها و دستاوردهای مذاکرات بغداد معنا پیدا نخواهد کرد. حتی اگر نشست بغداد و دیدار احتمالی وزرای امور خارجه ایران و عربستان به قرارداد، توافق و حتی افتتاح مجدد سفارتخانهها منجر شود، اجرائیشدن آن به بعد از احیای برجام موکول خواهد شد.
اما این گزاره تحلیلی هم وجود دارد که نشست بغداد به صورت مستقل و مجزا از نشست وین درصدد احیای روابط ایران و عربستان است، بهویژه آنکه واشنگتن در سایه ناامیدی از حصول توافق برای احیای برجام نیمنگاهی به موفقیت نشست بغداد دارد تا به صورت غیرمستقیم از طریق ریاض بتواند تهران را کنترل کند؟
من این سناریو را نزدیک به واقعیت نمیدانم.
چرا؟
به دلیل آنکه اساسا عربستان سعودی در شرایط کنونی که در یک گسل و اختلاف معنادار با ایالات متحده آمریکا به سر میبرد، دلیلی ندارد که بخواهد در مسیر واشنگتن گام بردارد. به هر حال بعد از رسانهایشدن تلاشهای دولت بایدن برای خروج سپاه از لیست گروههای تروریستی و نیز امتیازات دیگری که قرار بود به تهران داده شود، شاهد شکلگیری یک جبهه واحد از بازیگران منطقهای ضدبرجامی با محوریت اسرائیل و عربستان سعودی بودیم که نشست سهجانبه شرمالشیخ، نشست ششجانبه نقب و نشست اردن را شکل داد. اتفاقا به دلیل همین اختلافات بود که عربستان سعودی حتی درخواست بایدن برای افزایش تولید نفت خام در بحبوحه جنگ اوکراین برای ناکارآمدکردن اهرم فشار روسیه در بازار انرژی جهانی را هم بیپاسخ گذاشت. پس در چنین شرایطی بسیار بعید است که ریاض بخواهد در سناریوی ایالات متحده آمریکا برای ازسرگیری مذاکرات وین در سایه نشست بغداد عمل کند.
در تحلیلتان یک تناقض جدی وجود دارد. اگر عربستان اکنون در یک اختلافنظر و گسل سیاسی و دیپلماتیک با دولت بایدن به سر میبرد و دلیل این سردی روابط واشنگتن – ریاض هم ناظر بر امتیازات مدنظر کاخ سفید برای ایران در مذاکرات وین است، پس چرا به موازات بنبست در وین موتور نشست بغداد روشن شده است؟
اتفاقا این سؤال مکمل تحلیل من است.
چطور؟
ببینید عربستان سعودی به دلیل نگرانی جدی ناشی از رفتارهای واشنگتن در مذاکرات وین و امتیازاتی که سعی داشت به ایران بدهد اکنون سعی دارد به طور مستقل با مذاکرات بغداد نگرانیهای خود را از طریق رایزنیهای رودررو با طرف ایرانی رفع کند. لذا تا زمانی که نگرانیهای عربستان سعودی درخصوص جنگ یمن، نفوذ منطقهای، توان دفاعی و پرونده فعالیتهای هستهای ایران رفع نشود، نشست بغداد حتی در صورت رسیدن به توافق نمیتواند به دستاورد اجرائی نائل آید.
آیا مطرحشدن احتمال دیدار بایدن و بنسلمان در ماه آتی میلادی (ژوئن) مؤید این تحلیل شماست؟
دقیقا؛ چون به هر حال اکنون مخالفتها و نگرانیهای عربستان سعودی، امارات متحده عربی، مصر، اسرائیل، بحرین و همچنین بخشی از جامعه سیاسی آمریکا با محوریت سنا به مراتب پررنگتر از دولت بایدن است. به همین دلیل همانگونه که سناتورها سعی دارند با تصویب طرحهای آییننامهای غیرالزامآور نوعی هشدار را به دولت بایدن در رفتار و مذاکرات خود با طرف ایرانی بدهند، عربستان سعودی هم با مذاکرات بغداد سعی میکند مستقل از کاخ سفید انتظارات و نگرانیهای خود را در سایه مذاکرات مستقیم با طرف ایرانی رفع کند و در عین حال اسرائیل هم با در پیش گرفتن سیاستی مستقل از دولت بایدن تلاش دارد مذاکرات وین را به شکست بکشاند. پس دیدار احتمالی بایدن و بنسلمان برای هماهنگی است.
به همین دلیل بوده است که شاهد لغو سفر جو بایدن به اسرائیل بودیم؟
دلایل لغو احتمالی سفر بایدن به اسرائیل بسیار زیاد است. بخشی از آن به وضعیت امنیتی سرزمینهای اشغالی، احتمال سقوط کابینه بنت و همچنین تحولات منطقه بازمیگردد. اما مهمتر از آن باید این واقعیت را هم در نظر گرفت که با آغاز به کار دولت بایدن روابط نسبتا سردی بین اسرائیل و ایالات متحده آمریکا حاکم بوده است که علیرغم تلاشهای دیپلماتیک دو طرف این روابط کماکان گرمی سابق مانند دوره دونالد ترامپ را ندارد. اگرچه پیش از جنگ اوکراین دولت بنت سعی داشت روسیه را جایگزین آمریکا به عنوان یک همپیمان راهبردی کند، اما به دلیل اختلافات کنونی بین مسکو و تلآویو در جنگ اوکراین، اسرائیل ناچار به احیای روابط با همپیمان دیرینه خود شده است. در این بین دولت جو بایدن با دیپلماسی تنبیهی به دنبال مدیریت اسرائیل در مخالفت با برنامههای کاخ سفید بهخصوص در مورد برجام است.
پس چرا طبق اخبار قرار است ایالات متحده آمریکا در روزهای پایانی ماه جاری میلادی (می) همراهی و همکاریای در شبیهسازی حمله هوایی ارتش اسرائیل به مراکز هستهای و نظامی ایران به عنوان بخشی از مانور ارابههای آتشین داشته باشد؟
اولا که هنوز شاهد موضعگیری رسمی آمریکا در این رابطه نیستیم. درثانی حتی اگر چنین همکاریای وجود داشته باشد، میتواند یک اقدام دوجانبه برای مدیریت همزمان تهران و تلآویو باشد.
چگونه؟
اگر شاهد حضور آمریکا در این رزمایش باشیم، دولت بایدن از یک طرف جمهوری اسلامی ایران را خطاب قرار میدهد که در صورت تداوم بنبست کنونی و شکست مذاکرات وین، کاخ سفید به سمت تغییر لحن و رفتار با اتخاذ طرحهای جایگزین یا همان پلن B خواهد رفت. از طرف دیگر واشنگتن با این اقدامات سعی میکند تا حدی نگرانی اسرائیل را هم رفع کند. بهویژه که در آستانه انتخابات میاندورهای کنگره شاهد فشار بیش از حد سنای آمریکا نیز هستیم.
در سایه گفتههایتان دستور کار دیدار احتمالی وزرای امور خارجه ایران و عربستان چه خواهد بود؟
آنگونه که از فضای رسانهای بر میآید، به دنبال دور آخر نشستها در بغداد به نظر میرسد مسائل امنیتی تا حدودی رفع شده و اکنون فضای گفتوگوها وارد یک فضای سیاسی و دیپلماتیک شده است. دیدار احتمالی وزیر امور خارجه ایران و عربستان میتواند مؤیدی بر این باشد که اکنون مذاکرات از حوزه امنیتی وارد حوزه سیاسی و دیپلماتیک شده است.
با چنین استدلالی میتوان گفت پارامتر جنگ یمن اکنون باعث خاموششدن موتور نشست بغداد نخواهد شد؟
اتفاقا جنگ یمن مهمترین یا یکی از مهمترین پارامترهای موفقیت یا عدم موفقیت نشست بغداد خواهد بود. تا زمانی که تعیین تکلیف جنگ یمن را شاهد نباشیم، نشست بغداد به احیای روابط ایران و عربستان نخواهد انجامید. لذا با توجه به مجموعه نکاتی که در طول مصاحبه گفتم، پارامترهای متعددی برای موفقیت نشست بغداد وجود دارد.
ولی بسیاری در داخل کشور معتقدند نباید جنگ یمن را به نشست بغداد گره زد؟
این دیگر از آن حرفها بود.
سخن من نیست. برخی از کارشناسان معتقدند برای موفقیت در نشست بغداد باید جنگ یمن را جدا و مستقل از نشست بغداد پیش برد.
ببینید باز هم تأکید میکنم تداوم جنگ یمن پارامتر مهمی در شکست یا موفقیت نشست بغداد است.
به چه دلیل چنین باوری دارید؟
اگرچه قطع روابط ایران و عربستان به اعدام شیخ نمر بازمیگردد، ولی تداوم قطع روابط و تشدید تخاصم بین تهران و ریاض به دلیل جنگ یمن است. اگر این جنگ شکل نمیگرفت مطمئن باشید سالها پیش شاهد ازسرگیری روابط ایران و عربستان سعودی بودیم. اما به دلیل آنکه جنگهای نیابتی بهخصوص با جنگ یمن ایران و عربستان به اوج رسید، عملا احیای روابط بین دو کشور تاکنون محقق نشده است.
با وجود آنکه مسئله از ابعاد و زوایای مختلف بررسی شد، هنوز گفته شما در پاسخ به سؤال نخست ذهن من را درگیر کرده است که به چه دلیل یا دلایلی مواضع آقای کریمیقدوسی را چندان مثبت ارزیابی نمیکنید و حتی آن را مسئولانه نمیدانید؟
آقای کریمیقدوسی نماینده مجلس شورای اسلامی و عضو کمیسیون امنیت ملی است. باید بداند در چه شرایطی چه موضعگیریای داشته باشد. من در مجلس دهم با ایشان همدوره بودم. نمیتوان هر سخنی را مطرح کرد.
ولی باز هم جواب سؤالم را نگرفتم. مشکل مطرحکردن خبر دیدار احتمالی وزیر امور خارجه ایران و عربستان سعودی چیست؟
برای درک بهتر موضوع باید شرایط را قدری کالبدشکافی کنم تا بفهمید که مشکل کار آقای کریمیقدوسی در بیان این موضعگیری اخیرشان کجاست. عربستان سعودی اکنون در یک اعتمادبهنفس کامل دیپلماتیک قرار گرفته است؛ چون با سیاست خارجی مستقل از ایالات متحده آمریکا سعی دارد نشست بغداد را برای برطرفکردن انتظارات و نگرانیهای خود با طرف ایرانی پیش ببرد. از طرف دیگر مناسبات منطقهای ریاض با کشورهای همسایه نوعی جبههبندی را در برابر تهران ایجاد کرده که نشست شرمالشیخ، اردن و نقب گویای آن است؛ اما از همه مهمتر به نتایج انتخابات پارلمانی عراق و انتخابات پارلمانی لبنان بازمیگردد. اکنون جریان وابسته به ایران در این دو کشور اکثریت پارلمانی را از دست دادهاند، بنابراین دست برتر در اختیار ایران نیست. طبیعی است که در چنین شرایطی باید نهایت دقت و هوشمندی در موضعگیری مقامات ایرانی برای گفتوگو با طرف عربستانی را در نظر داشت؛ چون عربستان اکنون این باور را دارد که در موضع ضعف در برابر ایران قرار ندارد.
پیرو نکات شما وضعیت اقتصادی و تجاری این روزهای عربستان بهخصوص بعد از جنگ اوکراین و شیب صعودی قیمت نفت هم مؤثر خواهد بود. دراینبین ۲۵ اردیبهشت آرامکو اعلام کرد سود سهماهه و فصلیاش با افزایش 82درصدی نسبت به سهماهه نخست سال 2022 به ۱۴۸ میلیارد ریال سعودی (۴۰ میلیارد دلار) رسیده است.
بیشک پارامتر اقتصادی تجاری و معیشتی میتواند در تقویت توان چانهزنی دیپلماتیک عربستان اثرگذار باشد. من پیرو یادداشتهایی که برای روزنامه «شرق» داشتم، همواره تأکید کردهام که ارتباط اقتصاد و دیپلماسی یک ارتباط دوسویه است. همانگونه که اقتصاد و معیشت میتواند روی قدرت دیپلماتیک کشورها اثر بگذارد، سیاست خارجی هم در ترسیم وضعیت اقتصادی کشورها مؤثر است. پس با توجه به مجموعه نکاتی که عنوان شد و همچنین با درنظرگرفتن وضعیت اقتصادی عربستان بعد از جنگ اوکراین، قطعا توان چانهزنی ریاض افزایش پیدا کرده است؛ بهخصوص آنکه متأسفانه در سالهای اخیر روزبهروز شاهد اوجگیری بحران معیشتی در ایران هستیم که قطعا میتواند سیاست خارجی ایران را گروگان بگیرد. البته من امیدوارم که با توجه به پارامترهای افزایش قدرت چانهزنی عربستان، این هوشمندی در سعودیها شکل بگیرد که تداوم این وضعیت صرفا در گرو مذاکره منطقی با ایران است، پس عربستان نباید دچار اعتمادبهنفس کاذب شود که کل مذاکرات را تحتالشعاع قرار دهد. بنابراین این خطر هم از جانب سعودیها وجود دارد که شرایط را وارونه ارزیابی کنند که اکنون در اوج قدرت هستند یا ایران هم در اوج ناتوانی.
پس شما معتقد به نوعی سوءمحاسبه هستید؟
بله؛ هم در طرف سعودی و هم در طرف ایرانی.
چرا طرف ایرانی؟
چون همین سوءمحاسبهها کشور را به اینجا کشانده است. نقد من به فلان نماینده مجلس، وزیر یا دولت نیست. متأسفانه در طول این چهار دهه از همین دولت رئیسی گرفته تا روحانی، احمدینژاد، خاتمی، رفسنجانی و... شاهد توالی سوءمحاسبهها بودیم که یک سیاست خارجی پرهزینه و کمفایده را برای کشور به دنبال داشت.
گمانهزنی رسانهای دوم به ادعای نماینده مجلس برای ازسرگیری مذاکرات وین از نیمه دوم خرداد بازمیگردد؛ ادعایی که از سوی محمدحسن آصفری مطرح شد. در صورت صحت این خبر و ازسرگیری دور جدید مذاکرات وین میتوان به حصول توافق امیدوار بود؟
برخلاف موضعگیری کریمیقدوسی که نادرست بود، این ادعای آقای آصفری، حداقل یک فضای روانی مثبت را به بازار تزریق میکند. من که این امید را دارم؛ اما با توجه به واقعیتهای جاری باید با دیده شک و تردید به این مسئله نگاه کرد. به هر حال خطوط قرمز کماکان به قوت خود باقی هستند و از طرف دیگر مخالفان برجام هم تمام تلاششان را برای عدم احیای برجام به کار گرفتهاند؛ بنابراین به همان اندازه که میتوان به احیای برجام امیدوار بود به همان اندازه هم موفقیت در مذاکرات وین در هالهای از ابهام قرار دارد.
ولی امیر قطر در دیدار با اولاف شولتس، صدراعظم آلمان، نسبت به آینده مذاکرات امیدوار بود؟
امیدواری و تلاش دیپلماتیک یک مسئله است و وجود برخی واقعیتهای میدانی در صحنه مذاکرات مسئله دیگری است. با امیدواری کاری از پیش نمیرود. باید شاهد تغییر رویه و تعدیل نگاه طرفین باشیم تا به حصول توافق امیدوار بود.
اتفاقا در راستای همین نکته شما در مصاحبه اخیر شیخ محمد بنعبدالرحمن آلثانی، وزیر امور خارجه قطر، با رسانه آلمانی عنوان شد در سفر امیر قطر به ایران، تهران چراغ سبز خود را برای ازسرگیری مذاکرات نشان داده است؟
باز هم تکرار میکنم گمانهزنی دیپلماتیک و امیدواری جای خود را دارد. تا زمانی که مذاکرات آغاز نشود و شاهد رفتار هرکدام از بازیگران نباشیم، نمیتوان به طور قطعی نسبت به خروجی مذاکرات امیدوار بود. به هر حال هم تهران روی خطوط قرمز خود اصرار دارد و هم آمریکا؛ از طرف دیگر بازیگری مخرب روسی هم کماکان به قوت خود ادامه دارد. درعینحال مخالفت سنا و مسائل دیگر هم نباید از نظر دور نگه داشته شود.