|

این توصیه را جدی بگیرید

خبرها درباره یوزپلنگ‌های آسیایی موجود در اسارت در توران، پرحاشیه و در بسیاری از موارد غیر‌واقعی، با بزرگ‌نمایی یا حتی کوچک جلوه‌دادن مطالبی مهم منتشر می‌شوند. به نظر می‌رسد چند جبهه در حال جنگیدن با دشمن فرضی برای داشتن سهم بیشتر در غنائم فرضی هستند. یک نماینده مجلس می‌گوید به او اطلاع داده‌اند توله‌ها نارس هستند

ایمان معماریان:خبرها درباره یوزپلنگ‌های آسیایی موجود در اسارت در توران، پرحاشیه و در بسیاری از موارد غیر‌واقعی، با بزرگ‌نمایی یا حتی کوچک جلوه‌دادن مطالبی مهم منتشر می‌شوند. به نظر می‌رسد چند جبهه در حال جنگیدن با دشمن فرضی برای داشتن سهم بیشتر در غنائم فرضی هستند. یک نماینده مجلس می‌گوید به او اطلاع داده‌اند توله‌ها نارس هستند! در‌حالی‌که داده‌های منتشرشده نشان می‌دهد زمان زایمان به صورت حدودی درست تخمین زده شده بوده است و احتمال اینکه توله‌ها نارس به دنیا آمده باشند، تقریبا وجود ندارد. برخی پا را فراتر گذاشته‌اند و می‌گویند توله‌های ماده را با نر تعویض کرده‌اند! گویا در بازار توله‌یوز آسیایی می‌فروشند که در یک شب بتوان توله جابه‌جا کرد! این شایعات و شایعاتی مثل اینها کمکی به داستان که نمی‌کند هیچ، باعث خواهند شد ذهن‌ها از مطالب مهم فاصله بگیرند و به نظر می‌رسد افرادی که به این شایعات دامن می‌زنند، چیزی جز بخشی از غنائم فرضی برایشان مهم نیست!

در آن سوی ماجرا اشتباهات عجیب و بعضا جبران‌ناپذیر در پروژه تکثیر در اسارت یوزها در توران، برخی با توجه به توصیه‌ها اصلاح شدند، برخی کماکان قابل اصلاح هستند و برخی دیگر جبران‌پذیر نیستند.

اینکه مسئولان این پروژه اشتباهات را بپذیرند یا خیر، در مورد اشتباهات جبران‌ناپذیر دردی را دوا نمی‌کند و فقط شاید باعث بشود اشتباه را تکرار نکنند.

از‌جمله اشتباهات جبران‌ناپذیر در این پروژه انتقال یوزهای موجود در اسارت (دلبر، کوشکی و ایران) به میانه تنها زیستگاه شناخته‌شده بارور از یوزهای آسیایی است. 

این انتقال می‌توانست باعث کاهش تمرکز بر حفاظت زیستگاه شود که گویا شد، می‌توانست باعث ایجاد Disturbance (شاید ناامنی زیستگاه ترجمه مناسبی برای این کلمه نباشد) در زیستگاه شود که شواهد در مورد رفتار غیر‌طبیعی فراز در فصل تولید‌مثل نشان داد که شد.

این جابه‌جایی مهم‌ترین دلیل انتقال یوزها به تهران را که چیزی جز دسترسی به بهترین امکانات و متخصصان موجود در کشور نبود، مخدوش می‌کرد که انجام‌نشدن معاینه روی یوزها از‌جمله ایران در مدت دو سالی که در توران بودند، انجام سزارین صحرایی بدون وجود متخصص و حتی در نبود کمترین امکانات از‌جمله شرایط لازم آسپسی جراحی و امکانات کمک‌تشخیصی از‌جمله رادیوگراف، سونوگرافی و... همچنین تغذیه غیر‌اصولی توله‌ها، مرگ و کالبدشکافی غیر‌اصولی یک توله، مرده‌انگاشتن دلبر و کوشکی (مرده‌هایی که فقط غذا می‌خورند) بود.

گرفتن فیروز، یوز نر غالب منطقه و جداکردنش از طبیعت، بدون‌شک ضربه‌ای به جمعیت شکننده یوز در تنها زیستگاه بارور بود که میزان تخریب آن می‌تواند متغیر باشد و شاید شدت و ضعف آن بعدها مشخص شود.

اینها از‌جمله اشتباهاتی است که شاید جبران‌پذیری و قابلیت اصلاح بسیار کمی داشته باشند. گرچه برخی از این اشتباهات اگر همین امروز هم اصلاح شوند یا اگر دیگر تکرار نشوند، شاید میزان تخریب آنها کمتر شود؛ ولی می‌توان گفت از این اشتباهات امروز بیشتر می‌توان درس گرفت و از تکرار آنها جلوگیری کرد و دلیل بازگو‌کردن آنها هم تأکید بر لزوم عدم تکرار است و بس.

برخی اشتباهات قابل اصلاح بودند و با توصیه‌های انجام‌شده کم‌کم اصلاح شدند، از آن جمله می‌توان به انتقال غیر‌اصولی و خطرناک یوزها با باکس غیر‌استاندارد و افراد غیر‌متخصص اشاره کرد که با تذکرهای داده‌شده تا حدودی در مراحل بعدی اشکالات کمتر شد.

نبود Enrichment لازم در جایگاه‌های توران که کم‌کم بهتر شد. اشاره به روش‌هایی خطرناک برای زنده‌گیری با مثلا قفس یا روش‌های غیر‌علمی مثل درهایی که باز می‌شوند و یوزها وارد می‌شوند که خوشبختانه با تذکرهای متعدد عملی نشدند. رعایت‌نکردن اصول بهداشتی در مدیریت توله‌ها در روزهای اول، لمس توله‌ها بدون دستکش، مواجهه با توله‌ها بدون ماسک و شیر‌دادن غیر‌اصولی توله‌ها مواردی بود که تصاویر منتشر‌شده از سوی خود مسئولان پروژه آنها را به‌وضوح نشان می‌داد و باعث تلف‌شدن یکی از توله‌ها شد. البته با وجود فرافکنی‌هایی که برخی از این افراد بعد از شنیدن تذکرها و توصیه‌ها نشان دادند، به نظر می‌رسد این اشتباهات یا اصلاح شدند یا در حال اصلاح هستند.

برخی از اشتباهات هستند که کماکان یا قابلیت اصلاح دارند یا می‌توان از اثرات مخرب آنها کم کرد. اولین و شاید مهم‌ترین آنها توضیح برای افکار عمومی در مورد لزوم انکارناپذیر حفاظت اصولی از زیستگاه و کریدورهای یوز برای کاهش احتمال انقراض است. باید برخلاف روند کنونی همه از‌جمله خود مسئولان بدانند که تکثیر یوز در اسارت اگر نگوییم تأثیری بر جلوگیری از انقراض ندارد، حداقل می‌توان گفت کمترین تأثیر ممکن را در مقایسه با حفاظت اصولی از زیستگاه خواهد داشت. 

باید این انتظار ایجاد‌شده در بین افکار عمومی که توله‌دار‌شدن ایران یا هر یوز آسیایی دیگری در اسارت روند انقراض را مختل کرده است، اصلاح شود. باید قبول کنیم توله‌ها چه از سوی ایران پذیرفته می‌شدند (دلایل بسیار متعددی برای نپذیرفتن توله‌ها از سوی مادر وجود دارد که از آن جمله می‌توان به تجربه پایین مادر، استرس، کمبودهای متابولیک، مداخلات جراحی، دستکاری‌های انسان و علائم شناخته‌شده و ناشناخته دیگر اشاره کرد) چه حالا که نشدند، می‌توان گفت کمترین شانسی برای بقا در طبیعت ایران نداشته و ندارند و در بهترین حالت می‌توانند با درون‌آمیزی در اسارت تولیدمثل کنند.

این پروژه به صورت مخفی و بدون ارائه کوچک‌ترین برنامه مدون شروع به کار کرد؛ ولی با گذشت زمان به صورت کاملا واضح مشخص شد گویا کلا برنامه‌ای وجود نداشته که قابل ارائه باشد! از‌جمله مصداق‌های آن می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

انجام سزارین صحرایی؛ این را که چرا تصمیم بر سزارین گرفته شد، نمی‌دانیم و اینکه آیا لازم بود یا نه هم مشخص نیست، اما چیزی که کاملا مشخص است، نبود کوچک‌ترین برنامه و پیش‌بینی برای احتمال لزوم آن است.

 برخی می‌گویند باید تشکر کرد که با کمترین امکانات کار شده است! برخی نگران چهره بین‌المللی ایران هستند و می‌گویند باید متخصصان ایرانی را بزرگ کرد و ایرادات را نگفت! ولی ایران ما کشوری است که هر روز در آن هزاران هزار سگ و گربه در کلینیک‌ها و بیمارستان‌های مجهز دامپزشکی به دست متخصصان جراحی و با شرایط کاملا آسپسی جراحی می‌شوند، واقعا عجیب و باورنکردنی است که در این کشور نه در مثلا سومالی، مهم‌ترین حیوان کشور بدون رعایت کوچک‌ترین اصول بهداشتی جراحی صحرایی شود! این مهم نشان می‌دهد هیچ‌گونه برنامه یا پیش‌بینی‌ای برای آن متأسفانه وجود نداشته است.

امروز شنیدیم که گفتند دنبال شیر و واکسن از خارج از ایران هستند؛ جدای از اینکه آیا در ایران شیر و واکسن مناسب در دسترس است یا خیر، حالا که بیش از ۱۰ روز از عمر توله‌ها می‌گذرد به یاد واردات شیر و واکسن برای آنها باشیم، باز هم مصداق بی‌برنامگی و عدم پیش‌بینی شرایط پیش‌رو است. نباید ماه‌ها قبل از تولد این اولین امکانات لازم فراهم می‌بود!؟

استفاده از افرادی که حتی اصول اولیه در تغذیه توله‌ها را نمی‌دانستند و باعث مرگ یکی از آنها با تغذیه غلط شدند، نشان دیگری از این بی‌برنامگی‌هاست. انتشار تصاویر از اشتباهات متعدد هم نشان می‌دهد بدون‌شک اشتباهات غیر‌عمدی بوده و حتی نسبت به اشتباه خود آگاه نبوده‌اند. تغییر یک فرد از افراد ناآگاه که مسئولیت توله‌ها را مشخص نیست چه کسی به او داده بود، به جای بازخواست از مدیر پروژه هم گویا کل مسئله را حل کرد.

ولی با تمام این تفاسیر امروز باید چه کنیم؟ باید با کمک همه افرادی که امکان کمک دارند، چه ایرانی و چه غیر‌ایرانی از همین امروز برنامه‌ای مدون برای آینده این پروژه داشته باشیم.

ایران باید به دقت تحت نظر بهترین افراد ممکن باشد؛ چون جراحی صحرایی انجام‌شده می‌تواند مخاطرات جدی برای سلامت او به همراه داشته باشد.

توله‌ها باید به دست افراد با‌تجربه و با بهترین امکانات موجود در دنیا تحت مراقبت قرار گیرند و بهترین امکانات در اختیار آنها باشد (پیشنهاد بنده انتقال آنها به تهران است، البته به نظر شخص من همه یوزهای در اسارت ما با توجه به همه موارد بهتر است تهران باشند). در آینده این توله‌ها در هر طرحی از‌جمله نگهداری در اسارت با فضای محدود یا فضای گسترده و تحت مدیریت می‌توانند مورد استفاده قرار گیرند.

فیروز... به نظر نمی‌رسد چاره‌ای جز ماندن در اسارت برای این یوز مانده باشد. اگر تصمیم متخصصان بر ماندن او در اسارت شد، باید حداکثر استفاده را از این یوز باارزش که متأسفانه شانس زندگی طبیعی را از آن گرفتیم، ببریم.

 اگر تحت هر شرایطی تصمیم به رهاسازی مجدد آن داشتند، باید دقت کنند میزان ریسک از‌دست‌دادن کامل آن حتی با پیش‌مطالعات کامل بسیار بالا است و بدون‌شک Tracking فراموش نخواهد شد.

دلبر و کوشکی زنده هستند (زندگانی که مرده پنداشته شده‌اند!) و آخرین معاینه که دو سال پیش بر روی آنها صورت گرفت، آنها را کماکان با شانس باروری نشان داد و حتی در غیر ‌این ‌صورت هم می‌توان استفاده‌های متعددی از آنها داشت (بهترین حالت بازگرداندن آنها به تهران است).

تذکر: از ابتدا مشاوران این پروژه از آفریقای جنوبی و گروهی با نام (‌Endangered Wildlife Trust (EWT معرفی می‌شدند، در مورد این گروه توضیحاتی داده شد که کسی به آنها تا امروز توجه نکرده است.  این گروه در کل آفریقا بسیار بدنام است. بنده بشخصه به‌جز یک بار در ایران با افراد این گروه برخوردی نداشتم؛ ولی در هیچ کشور آفریقایی مطلبی جز مطالب منفی از آنها نشنیده‌ام. این گروه به ترویج قاچاق یوزپلنگ در آفریقا معروف است. از نظر دامپزشکی در مورد یوزپلنگ‌ها ضعیف‌تر از این گروه در دنیا وجود ندارد. گزارش‌ها نشان داده در کار با یوزپلنگ‌ها ۲۰ درصد تلفات در این گروه طبیعی به نظر می‌رسد (۲۳ مورد مرگ از ۱۱۴ مورد). انتخاب این گروه به‌عنوان مشاور اصلی از اول جای سؤال داشته و با وجود مؤسسات علمی و بسیار مشتاق برای کمک و مشارکت برای پیشبرد این پروژه کماکان این گروه در پشت پرده‌های تصمیمات نقش فعال دارند. امروز اعلام شده یک دامپزشک از آفریقای جنوبی! قرار است به پروژه سری بزند! 

من نتوانستم رزومه‌ای از ایشان در سرچی که انجام دادم، پیدا کنم؛ ولی بدون‌شک می‌توان گفت صدها فرد با دانش و تجربه‌ای بسیار بالاتر در دنیا هستند که مثل قبل بدون کوچک‌ترین چشمداشتی آماده برای کمک هستند. استفاده از بدترین‌ها کمک نخواهد کرد و این از‌جمله اشتباهاتی است که قابلیت جبران و حتی پیشگیری دارد. اگر قرار است فردی بیاید و بگوید و برود و ما هم بگوییم بفرمایید این هم استفاده از ظرفیت‌های خارجی بحث دیگری است، در غیر ‌این ‌صورت به نظر نمی‌رسد این افراد و این گروه گزینه‌های مناسبی از نظر علم دامپزشکی باشند.