|

در نکوداشت 2 دهه فعالیت‌های انجمن علوم سیاسی ایران (4)

آیا برای توسعه امیدی هست؟

علم روابط بین‌الملل، همانند فیزیک و شیمی، قاعده و قانون دارد. کشف این قواعد و قوانین، همانند کشف قواعد ترمودینامیک، گرهی را باز می‌کند یا مسئله‌ای را حل می‌کند. کشف قواعد توسعه‌یافتگی از طریق مشاهده، مقایسه، بررسی‌های تاریخی و تمرکز متدلوژیک قابل حصول است.

‌‌علم روابط بین‌الملل، همانند فیزیک و شیمی، قاعده و قانون دارد. کشف این قواعد و قوانین، همانند کشف قواعد ترمودینامیک، گرهی را باز می‌کند یا مسئله‌ای را حل می‌کند. کشف قواعد توسعه‌یافتگی از طریق مشاهده، مقایسه، بررسی‌های تاریخی و تمرکز متدلوژیک قابل حصول است. توسعه‌یافتگی کشورها امری تصادفی نیست؛ بلکه تقارن مجموعه‌ای از متغیرها، آن را تحقق می‌بخشد. میان طیفی متنوع از کشورهایی که تا حد درخور‌توجهی به توسعه دست یافته‌اند، این متغیرها قابل مشاهده و شناسایی هستند. کشورهایی مانند آلمان، کانادا، کره جنوبی، سنگاپور و نروژ از این متغیر مشترک برخوردار هستند. لیست‌کردن این متغیرها خیلی فایده‌ای ندارد. اینکه بگوییم صنعتی‌شدن، بهره‌برداری از علم و فناوری، شایسته‌سالاری، شفافیت، جواب‌گویی، بوروکراسی کارآمد و بسیاری عوامل دیگر مهم هستند و باید به‌ کار گرفته شوند، تنها در سطح دوم و سوم تحلیل و علیت توسعه‌یافتگی قرار می‌گیرند. کشف قواعد و قوانین توسعه‌یافتگی در سطح اول، زمینه را برای تحقق سطوح دوم و سوم فراهم می‌کند. انجام و پیشرفت در هر کاری نیز اولویت‌بندی و رهیافت هرمی نیاز دارد. برخورد سیستماتیک و سیستمیک ایجاب می‌کند که به عوامل اصلی و کلیدی و اولیه پرداخته شود.‌ مطالعه مقایسه‌ای طیفی از کشورهای توسعه‌یافته، اولویت دو عامل اولیه و کلیدی را در رأس هرم علیت و در سطح اول قرار می‌دهد. اگر این دو عامل وجود نداشته باشند، سرزمین، منابع طبیعی، هوش، دانشگاه‌های کارآمد، جمعیت مناسب، دسترسی به آب‌های بین‌المللی، منابع انسانی و امکانات و سرمایه‌های بالقوه دیگر، به‌درستی و با خروجی‌های توسعه‌یافتگی به کار گرفته نخواهند شد. این دو عامل عبارت‌اند از: 1- عموم جریان‌های مؤثر فکری و سیاسی در یک کشور باید به امر توسعه‌یافتگی عرف جهانی اعتقاد داشته باشند و 2- فرهنگ عمومی شهروندان، آمادگی پذیرش کار و فرهنگ همکاری سازمانی را داشته باشد. هیچ کشور شمال یا جنوبی پیدا نمی‌شود که بدون این دو عامل، توسعه پیدا کرده باشد. کارآفرینان نروژی، صنعتگران کانادایی، سیاسیون سنگاپوری، نظامیان کره جنوبی و قانون‌گذاران آلمانی عموما به توسعه‌یافتگی در چارچوب فرهنگ رایج جهانی که نشئت‌گرفته از تمدن خطی و تکاملی بشری است، اعتقاد دارند و در پی تعریف خود در آن چارچوب و کسب سهم از این زمینه جهانی هستند. از سویی دیگر، نظام اجتماعی همه این کشورها به‌شدت سازمان‌یافته، هرمی، قاعده‌مند، غیرفردی و بوروکراتیک است. دموکراسی ضرورتا پیش‌شرط این دو عامل نیست؛ اما وجود آن به‌شدت تسهیل‌کننده است. ضمن اینکه تصمیم‌گیری جمعی و عقلایی و مشارکت عامه از نتایج طبیعی و درازمدت توسعه‌یافتگی اقتصادی، افزایش طبقه متوسط و ثروت ملی است.‌ در شرایطی که دو عامل وجود نداشته یا ضعیف باشند، هر میزانی از منابع طبیعی، منابع انسانی، هوش و استعداد شهروندان و سرزمین و جمعیت به‌ طور کارآمدی جواب نخواهند داد. شایسته‌سالاری، شفافیت و جواب‌گویی در سایه اجماع فکری و کار سازمانی نتیجه می‌دهد. فرازونشیب‌های سیاسی و اجتماعی یک‌ونیم قرن گذشته ایران حاکی از فقدان اجماع فکری-فلسفی از یک طرف و ضعف در کار سازمانی و فرهنگ همکاری از طرف دیگر به منحنی‌های سینوسی انجامیده است. در هر دوره‌ای یک جهت‌گیری نهادینه شده و اندیشه‌های دیگر به حاشیه رانده شده‌اند. نتیجه این فرازونشیب، بحران‌های تسلسلی بوده است و تا در اندیشه اجماع نباشد، عمل حالت انباشتی و تکاملی به خود نخواهد گرفت. انرژی این اجماع فکری-فلسفی، عموم جریان‌های مؤثر سیاسی-اجتماعی به تشکیلات، سازمان‌دهی، تحزب و علاقه به همکاری و روح ساختن و بناکردن منجر می‌شود. هرچند ایران و ایرانیان، تاکنون مسیر پرمشقتی را طی کرده‌اند؛ ولی با فرازونشیب و بحران، شاید مجبور شوند به واقعیت‌های منظومه جهانی پی ببرند.