فوریت احیای برجام
زخم کاری جراحی بر پیکره اقتصاد کشور هنوز آنچنان سرگشاده است که صدور قطعنامه اخیر آژانس و احتمال بازگشت مجدد تنش به میز مذاکرات چونان ریختن نمک بر آن میماند. برخلاف آنچه شاید در اذهان جراحان میگذشت، نهتنها این طرح، آلترناتیوی برای برجام نشد؛ بلکه اینک باید ورای ضرورت، از فوریت احیای توافق هستهای سخن بگوییم، باشد که مرهمی بر این زخمها شود.
آرمان فرهادی - کارشناس ارشد روابط بینالملل
زخم کاری جراحی بر پیکره اقتصاد کشور هنوز آنچنان سرگشاده است که صدور قطعنامه اخیر آژانس و احتمال بازگشت مجدد تنش به میز مذاکرات چونان ریختن نمک بر آن میماند. برخلاف آنچه شاید در اذهان جراحان میگذشت، نهتنها این طرح، آلترناتیوی برای برجام نشد؛ بلکه اینک باید ورای ضرورت، از فوریت احیای توافق هستهای سخن بگوییم، باشد که مرهمی بر این زخمها شود. به بیان دیگر جراحی اقتصادی دولت نهتنها ما را از تمنای رفع تحریمها بینیاز نکرد؛ بلکه آن را دوچندان کرد. با یک نگاه کلیتر، در عرصه سیاستورزی، همچنان که شتابزدگی میتواند موجب ناکامی یا نارضایتی شود، تأخیر نیز دارای پیامدی مشابه است و دفع آفات هر دو نیازمند تدبیر است. آنگاه که این تعجیل و تأخیر دارای همپوشانی و وابستگی متقابل برای رسیدن به اهداف مشترک باشند، شرایط حصول آنها پیچیدهتر هم میشود. نمونه نخست طرح جراحی اقتصادی دولت و نمونه دوم بازگشت به برجام برای رفع تحریمهاست که در شرایط کنونی هدف ارجح هر دو ترفیع رشد اقتصادی کشور و بهبود رفاه و رضایت اقتصادی و اجتماعی است. اکنون در نتیجه شرایط اقتصادی ناشی از برنامه اصلاحات اقتصادی دولت، نهتنها واقعیات میدانی حاکی از تورم فزاینده، افزایش تدریجی نرخ ارز و سقوط ارزش پول ملی، تقلیل سطح معیشت مردم و اوضاع آشفته و ناپایدار اقتصادی و اجتماعی است؛ بلکه هشدار بسیاری از اقتصاددانان نیز مؤید آن و مؤکد بر وخیمترشدن این شاخصها در ماههای آینده است؛ بنابراین مدبرانهتر آن بود که اجرای آن به بعد از احیای توافق هستهای در یک شرایط باثبات اقتصادی و اجتماعی موکول میشد که متأسفانه به هشدارها توجهی نشان داده نشد. فیالحال که پس از واقعه به تحلیل میپردازیم صدور قطعنامه اخیر شورای حکام آژانس و اقدامات متقابل ایران مجددا موجب تبادل تنش میان طرفین مذاکرات شده است که در صورت تداوم با ایجاد تأخیر در حصول توافق، میتواند شرایط اقتصادی را از این هم آشفتهتر کند. بهاینتربیب فوریت احیای مذاکرات یک ضرورت و تأخیر در آن دارای عواقب جدی است. در این باب ذکر چند نکته ضروری است. نکته اول آنکه با یک تحلیل منطقی، واضح و مبرهن است که آمریکا به رهبری ترامپ و همراهی تندروها مقصر اصلی بر هم خوردن توافق هستهای است و ایران در چند سال گذشته در دولت سابق، با دیپلماسی فعال و صبر راهبردی خود ضمن دفع خطرات از بر هم خوردن برجام و خطر جنگ جلوگیری کرد که نتیجه آن شکست فشار حداکثری آمریکا بود؛ اما پس از عبور از آن، با وجود این حجم از فشارهای اقتصادی و کاهش شدید تابآوری اجتماعی، نیاز امروز ما به حصول توافق بیش از طرف مقابل و تأخیر در احیای برجام بیشازاین دیگر قابل دفاع و پذیرش نیست. دوم آنکه از همان ابتدا عواقب فرسایش در مذاکرات از سوی رهبر انقلاب گوشزد شد که با وجود درخواست ایشان مذاکرات به شکل فرسایشی ادامه پیدا کرد. علاوهبراین دستگاه دیپلماسی و شخص دکتر ظریف نیز درخصوص اینکه زمان به ضرر برجام در گذر است، هشدار دادند که امروز شاهد اثبات مدعای ایشان هستیم. در همین راستا شرایط کنونی طلب میکند در کنار تجمیع قوا در داخل، از تجربیات تیم مذاکرهکننده قبلی استفاده شود تا بتوانیم از به بنبست رسیدن مذاکرات جلوگیری کنیم. ثالثا جنگ و مذاکره دو نقطه مقابل و جایگزین در روابط بینالملل هستند؛ پس هیچ راهحلی جز احیای توافق هستهای و رفع تحریمها وجود ندارد و مراد از مفهوم مقاومت مدنظر رهبر انقلاب نیز مقاومت فعال به معنای استفاده از ظرفیتهای داخل در کنار پیشبرد مذاکرات برای رفع تحریمهاست. چهارمین نکتهای که باید مدنظر قرار داد، پذیرفتن این واقعیت است که در عرصه آنارشیک نظام بینالملل، روابط بازیگران بر مبنای بیاعتمادی است و در معنای عام هیچ تضمینی جز همین قواعد پذیرفتهشده یا غیررسمی بازی و حقوق و سازمانهای بینالملل در شکل رسمیتر آن وجود ندارد؛ پس هنر دیپلماسی آن است که با تأکید بر منافع مشترک طرفین، رفع سوءتفاهمات، گوشزدکردن خطرات و آسیبهای شکست و القای این موارد به طرفهای مقابل با یک منطق قوی، موجد تضمین و اعتماد نسبی شود. به طور خاص درخصوص توافق هستهای بازینکردن در زمین تندروها و خنثیسازی توطئه مخالفان ازجمله رژیم صهیونیستی، اعتمادسازی و بهبود روابط با کشورهای عرب حوزه خلیج فارس و موازنهسازی با ایجاد اتحادهای منطقهای و فرامنطقهای بادوام ازجمله تضامین جدی است که حین و پس از احیای برجام، خود باید پیشگام و زمینهساز آنها باشیم. در همین زمینه باید این نکته را نیز در نظر گرفت که ترامپ و ترامپیسم یک عارضه در نظم نوین جهانی بود که احتمال تکرار آن بسیار دور از ذهن مینماید؛ اما با احیای برجام از فرصت بهدستآمده پس از پیروزی بایدن میتوان در راستای تقویت تضامین پیشگفته برای جلوگیری از احتمال کارشکنی تندروها در آینده نیز بهره جست. و نکته آخر آنکه متن برجام نه یک کلمه بیشتر و نه کمتر باید مورد مذاکره قرار گیرد و خواستههای حداکثری هر دو طرف اگر منجر به ایجاد تنش و شکست مذاکرات شود، باید تا سطح معقول که منافی متن برجام نباشد، تقلیل یابد و از آن بهعنوان پیشزمینهای برای گفتوگوهای بعدی درخصوص حل سایر اختلافات فرابرجامی استفاده شود.