حیات چیست؟
تعریف چندوجهی از زیست انسان و دیگر جانداران ریز و درشت
بررسی مسئله حیات از جهات متنوعی مهم است. سؤالاتی مانند چیستی منشأ حیات، معنی حیات و وجود حیات در سیارات دیگر کیهان، ذهن دانشمندان را به خود مشغول کرده است.
مهدی محمدی-دانشجوی دکترای فلسفه علم: بررسی مسئله حیات از جهات متنوعی مهم است. سؤالاتی مانند چیستی منشأ حیات، معنی حیات و وجود حیات در سیارات دیگر کیهان، ذهن دانشمندان را به خود مشغول کرده است. در این میان شاید پاسخ به این سؤال که حیات چیست؟ بسیار مهم است. جواب این سؤال از منظر فلسفی، فیزیک و زیستشناسی و علوم دینی حائز اهمیت است. البته با توجه به گسترش علم شاخههایی مانند ژنتیک و نوروساینس نیز به این موضوع میپردازند. در این نوشتار سعی میشود جواب کوتاهی برای این سؤال از چندین منظر ارائه شود. کاوش فلسفی در پرسش از چیستی زندگی اهمیت دارد. اما از دیدگاه علمی یکی از دلایل آن این است که علم را به عنوان فرایندی مبتنی بر مشاهده بیان میکند. کاوش در شناسایی ماهیت زندگی، از بسیاری از حقایق علوم زیستی ازجمله زمینههای جدیدی مانند حیات در سیارات دیگر و زیست مصنوعی و منشأ حیات استفاده میکند. پاسخ به سؤال زندگی چیست، بسیار مهم است زیرا میتواند پیامدهای عملی برای تحقیقات زیستشناختی داشته باشد. بررسی خود حیات که شامل منشأ و گسترش آن در جهان و احتمال ایجاد حیات در شرایط دیگر است، به درک صحیح معنی زندگی بستگی دارد. اما دانشمندان و فیلسوفان تعاریف متفاوتی از زندگی ارائه کردهاند. فیلسوفان بیشتر به مفاهیم ایدئال علاقهمند هستند و با تحلیل مفاهیم، تعاریف ایدئال را ارائه میدهند. اما دانشمندان به دانشی که مبتنی بر تجربه باشد تکیه میکنند، مانند آنچه با کاوش در طبیعت به دست میآید.
مفاهیم حیات از فلسفه تا علم
در طول تاریخ، حیات را به اشکال گوناگون تعریف کردهاند. افلاطون زندگی را شامل سه بخش گیاهی، حیوانی و عقلانی میدانست. «ارسطو» حیات را شکلی از خودحرکتی، تداوم یا تغییر میدانست. در دیدگاه او توانایی مقاومت در برابر آشفتگیهای درونی و بیرونی، تمایز اساسی بین موجودات زنده و اشیا بود. «دکارت» تمایز دقیقی بین حیات انسانی و حیوانی قائل بود. از نظر «دکارت» حیوانات مانند ساعتهای پیچیدهای هستند که فاقد حیات درونی و معنوی هستند. اما این مسائل در تجربه انسانی امری محوری است. او مسئله دوگانگی روح و بدن را ارائه میکند، اما در کنار این تفکر دیدگاه مکانیکی در مورد زندگی را گسترش میدهد که تا حدودی با تفکر علمی امروزی همخوانی دارد. بااینحال، دیدگاه جدایی حیات حیوانی و زندگی عقلانی، امروزه چندان مورد پذیرش نیست.
بحث اصالت حیات تا سه قرن بعد از «دکارت» ادامه داشت که مواضع مختلف فلسفی را ایجاد کرد و در این میان بحث دیدگاه مکانیکی از حیات مورد تردید و سؤالات فلسفی واقع شد. در این میان عدهای تحت عنوان حیاتگرایان پاسخهای متعددی به «دکارت» دادند. آنها به علل غیرمادی و نحوه تنظیم عالم در بهوجودآمدن حیات معتقد بودند و حیات را سیالی ویژه میدانستند و هدف زندگی برای آنها مهم بود و به نیروهای ذهنی نیز معتقد بودند. در تاریخ زیستشناسی یک اتفاق باعث رد حیاتگرایی شد. «فردریش وهلر» آزمایش سنتز اوره را انجام داد و پیشنهاد کرد اگر بتوان مواد شیمیایی زیستشناختی را از علم شیمی تولید کرد، پس زیستشناسی بخشی از شیمی است. این مسئله به نحوی حیاتگرایی را رد میکرد. در قرن بیستم شکاف میان دو گروه مکانیکگرایی و حیاتگرایی از بین رفت. در تعارف جدید سیستم زنده به شکل دیگری بیان میشود. سیستم زنده، شامل محیطهای کوچک محدود در تعادل ترمودینامیکی با محیط اطراف است که علاوه بر این قادر به تبدیل انرژی برای حفظ حالتهای آنتروپی کمتر است. یعنی به سمت نظم بیشتر در حرکت است و قادر به تکرارکردن ساختارهای خود، از یک کد نامحدود است که در طول زمان با وجود ازبینرفتن فردی که ناقل آن است، این سیستم تداوم دارد. اما هنوز اختلافنظر در مورد حیات وجود دارد. برخی از دانشمندان ویروسها و موجوداتی مانند آنها را که در منشأ حیات وجود داشتهاند، در تعریف حیات لحاظ میکنند ولی عدهای آنها را جزء منشأ حیات نمیدانند.
علاوه بر این مشکل بزرگ در تعریف حیات آن است که عدهای موجودات دیجیتالی را نیز دارای حیات میدانند و گروهی این موضوع را رد میکنند. این ابهامی که در مسئله حیات وجود دارد، مشکلات بزرگی را در تحقیقات ایجاد میکند و با توجه به تنوعی که بیان شد یک کثرتگرایی ایجاد میشود. اما همه میدانیم که بین مرگ و زندگی تفاوت وجود دارد. تقریبا همه قبول داریم که زندگی یک امر طبیعی است و کمتر آن را به عنوان یک مفهوم ذهنی میشماریم. اما برخی دیگر از دانشمندان به دنبال یک مبنای مادی برای زندگی هستند و بستر حیات را به ساختار بیوشیمی زمین محدود میکنند، درحالیکه عدهای دیگر از دانشمندان به کاربردهای آن بیشتر اهمیت میدهند. عدهای نیز بیوشیمی انسان را به صورت فراگیر بیان میکنند. برخی نیز معتقد هستند که مفاهیم عامیانه نیاز به تطبیق با مفاهیم علمی ندارند لذا بیان میکنند که هیچ تعریفی عمل علمی را تغییر نمیدهد و در نهایت تمایز بین زندگی و مرگ را انکار میکنند. بدون شک زندگی وجود دارد و اگر هریک از این تعاریف را بپذیریم، اشاره به زندگی متابولیکی و تکاملی راه درستی است.
اما مسئله این است که جورچین منشأ حیات هنوز حل نشده و این یکی از سؤالات حلنشده علم است.