|

واشکافی ریشه اصلی انشقاق در میان اصولگرایان

رؤیایی که در راه ماند

ماه عسل اصولگرایان شیرین اما کوتاه بود. جاده کفی و مسیر یکنواخت، حوصله سیاسی آنها را سر برده و گویی پیچ‌وخم‌هایی را دست‌و‌پا می‌کنند که منظره‌های جدیدتری از آینده قدرت ببینند. بعد از رفتن دولت روحانی، همین‌هایی که نفس راحتی کشیده بودند، امروز فضای بیشتری برای تنفس و رقابت درونی می‌طلبند و مجلس یکدست، دولت همفکر و بالادستی‌های هم‌جهت دیگر حلاوت گذشته را ندارد.رؤیای یکدست‌بودن اصولگرایان که در زمان احمدی‌نژاد به کابوس تبدیل شده بود، امروز پس از یک دهه شاید سرابی از یک رؤیا باشد که آنها را به رجعت سیاسی و تغییر ادبیات وادار کند. اصولگرایان و انقلابی‌هایی که تا پایان دولت احمدی‌نژاد و روحانی با مخالفت‌های سرسختانه و تندروی‌های غیرمتعارف اعلام حضور می‌کردند، امروز ادبیات مترقی‌تری در تناسب با یکدیگر ندارند تا خود را انقلابی‌تر و تندروتر بنمایانند.

رؤیایی که در راه ماند

‌‌نیهاد نیوان: ماه عسل اصولگرایان شیرین اما کوتاه بود. جاده کفی و مسیر یکنواخت، حوصله سیاسی آنها را سر برده و گویی پیچ‌وخم‌هایی را دست‌و‌پا می‌کنند که منظره‌های جدیدتری از آینده قدرت ببینند. بعد از رفتن دولت روحانی، همین‌هایی که نفس راحتی کشیده بودند، امروز فضای بیشتری برای تنفس و رقابت درونی می‌طلبند و مجلس یکدست، دولت همفکر و بالادستی‌های هم‌جهت دیگر حلاوت گذشته را ندارد.رؤیای یکدست‌بودن اصولگرایان که در زمان احمدی‌نژاد به کابوس تبدیل شده بود، امروز پس از یک دهه شاید سرابی از یک رؤیا باشد که آنها را به رجعت سیاسی و تغییر ادبیات وادار کند. اصولگرایان و انقلابی‌هایی که تا پایان دولت احمدی‌نژاد و روحانی با مخالفت‌های سرسختانه و تندروی‌های غیرمتعارف اعلام حضور می‌کردند، امروز ادبیات مترقی‌تری در تناسب با یکدیگر ندارند تا خود را انقلابی‌تر و تندروتر بنمایانند.

 

‌وقایع یک سال اخیر

نیچه می‌گوید: «کسی که جنگجو است، باید همواره در حال جنگ باشد؛ چون در زمان صلح با خودش درگیر خواهد شد». شاید وضعیت آنها که در دوران به‌اصطلاح اعتدال فریاد انقلابی‌گری را مصداق تمایز می‌دانستند همین‌گونه باشد که این روزها برای تمییز سیاسی از سایرین به جدال درون‌گروهی روی آورده‌اند و جبهه‌های جدیدی برای خود می‌گشایند.

می‌گویند سیاست سیال است و معلوم نیست در درون خود چه دارد و تصور رفتاری ساکن و جامد از سیاست‌مداران در طول زمان غلطی فاحش است. بی‌تردید این فرمول با نشانه‌هایی که تندروها امروز از خود بروز می‌دهند، مصداق دارد و چه بسا آنها از همان آغاز دولت رئیسی در مرداد 1400 نیز جمع ضدین بودند که برای یک هدف گرد آمده بودند. چنان‌که سهم‌خواهی برای حضور در کابینه تا همین ماجرای سیسمونی‌گیت و جنجال بر سر انتخاب رئیس مجلس؛ همه نشانه‌هایی از اختلاف در دورن اردوگاه اصولگرایان در10 ماه اخیر بوده است.

توپخانه مجلس بعد از حضور رئیسی فعال‌تر از گذشته و حتی دوران ریاست‌جمهوری شیخ اعتدال‌گرا شلیک می‌کند. همه چیز از اقتصاد و برنامه‌های دولت به‌عنوان پاشنه آشیل دولتی‌ها آغاز شد.

سال گذشته، هنوز عرق مبارزات انتخاباتی دولت سیزدهم خشک نشده بود که برخی نمایندگان نزدیک به قالیباف تریبون‌های مجلس را قرق کردند که: این دولت در انتخاب مدیران و وزرا آن‌گونه که باید و وعده داده عمل نمی‌کند. قصه بی‌برنامگی دولت در عرصه‌های اقتصادی به رسانه‌ها کشیده شد. تیتر اول روزنامه‎‌ها درباره بلاتکلیفی اقتصاد کشور و تعلل دولتی که حرارت اجرای فوری و آنی مکانیسم عدالت‌محورش را به رخ می‌کشید، فضا را کمی عوض کرد. رسانه‌هایی که تا قبل از این گمان می‌کردند آرامش بهت‌آوری پس از یکدست‌شدن فضای سیاسی کشور حاکم خواهد شد، متعجب می‌دیدند حتی خبرگزاری‌های اصولگرا و نزدیک به دولت از آنها پیشی گرفته‌اند و نقد روزانه تیم اقتصادی دولت جناح‌بندی‌ها را بازتعریف می‌کند.

گرچه نمایندگان مجلس تا پایان سال 1400 بر محور مدارا و نقد توأمان حرکت کردند اما کج‌ دار و مریز در برهه‌هایی برای مصون‌ماندن از پرتگاه اپوزیسیونی به بیانیه‌هایی تشویقی روی آوردند. بیانیه اصولگرایان انقلابی درباره مهار کرونا توسط دولت سیزدهم و مانور رسانه‌های نزدیک به آنها درباره تعلل دولت روحانی و منوط‌کردن واکسیناسیون به FATF شاید یکی از مواردی بود که اصولگرایان را به همسویی تلویحی با دولت واداشت. تبلیغات پرطمطراق و شادی غیرقابل وصف دولت از کاهش آمار مرگ‌ومیر در کشور بیش از آنکه مبحثی اجتماعی و توفیقی بهداشتی تلقی شود، پرچم سیاسی دولت را به اهتزاز درآورد.

‌برجام نافرجام و پرستیژ سیاسی دولت

دولت سیزدهم را با مواضعش درباره برجام می‌شناسند. دولت سیزدهم با تبلیغات تندروانه‌ای به انتخابات راه یافت و با شعار حفظ عزت ملی و تکیه بر اقتصاد درون‌گرا و تأکید بر دستاوردهای هسته‌ای، خود را در قامت دولتی انقلابی معرفی کرد. رگه‌های حکومتی این نگاه و نگرش سوخت اصلی دولت سیزدهم برای ابراز تبختر سیاسی به شمار می‌رفت. دولت رئیسی و وزیر خارجه‌اش از ابتدای حضور این واگویه را مکرر گفته‌اند که اقتصاد کشور را براساس برجام و رفع تحریم‌ها هدایت نمی‌کنند. رئیسی که روزی در قامت قاضی‌القضات می‌گفت مذاکرات برجامی سودی برای ملت ایران ندارد، پس از حضور در مسند ریاست‌جمهوری در نخستین نشست خبری گفت که حاضر به ملاقات با رئیس‌جمهوری آمریکا نیست و از واشنگتن خواست که به برجام برگردد.

وی تأکید کرد: «دنیا باید بداند وضعیت با این حضور مردم در انتخابات تغییر کرده است. باید دنیا بداند که در سیاست خارجی تا امروز، فشار حداکثری کارساز نشده است و باید روی این موضوع تجدید نظر کند. باید بداند سیاست خارجی دولت ما از برجام شروع نمی‌شود و به برجام هم منتهی نخواهد شد».

وی در عین حال گفت که دولت وی «تعامل با همه کشورهای دنیا را به عنوان یک اصل تعاملی گسترده و متوازن در سیاست خارجی دنبال خواهد کرد» و همچنین گفت: «هر مذاکره‌ای که منافع ملی در آن تضمین شود، این مذاکره حتما مورد حمایت خواهد بود اما ما وضعیت اقتصادی و شرایط مردم را به این مذاکرات گره نخواهیم زد».

این مواضع رئیس دولت سیزدهم مورد حمایت اصولگرایان و نمایندگان انقلابی قرار گرفت و تاکنون با چند بیانیه مهر تأیید خورد. با این حال امروز پس از هشت ماه که از مذاکرات برجامی گذشته برجام معلق و اقتصاد در تعلیق برنامه‌های متعدد تیم اقتصادی کابینه مجلس را به اعتراض بی‌وقفه واداشته است.

‌‌واشکافی ریشه اصلی انشقاق در میان اصولگرایان

‌پرده اول؛ توهم

چین‌و‌چروک سهم‌خواهی سیاسی و اختلاف بر سر عزل و نصب‌ها زیر پوست اصولگرایان قدیمی دویده و جوان‌ترها مناصب میانه را از آن خود کرد‌ه‌اند. جوان‌گرایی از جنس انقلابی‌گری دولت سیزدهم، کسانی را به معاونت‌ها و مشاورت‌ها آورد که شاید نسبت کمتری با اصولگرایان در میدان داشتند. ماجرا به اینجا ختم نشد و انتصاب بذرپاش به ریاست دیوان محاسبات و علیرضا زاکانی به شهرداری تهران نیز اصطکاک‌های درون‌جناحی را افزایش داد. کنار‌گذاشتن حجت‌الله عبدالملکی از وزارت کار شاید گل‌درشت‌ترین نشانه از اختلافات درون‌گروهی باشد که خود را نمایان کرد.

واکاوی موضوع اصلی استعفای وزیر کار دولت سیزدهم که نماد جوان‌گرایی انقلابی در میان وزرا بود، شاید مهم‌ترین فاکتورهای اختلاف اصولگرایان را قبل یک‌سالگی دولت به رخ کشید. نگاه عدالت‌محور و حامی طبقه کارگری عبدالملکی در مقابل نگاه کلان‌تری در دولت در حوزه‌های اقتصادی، چالش بزرگی است که شاید در آینده دولت را بیش از اینها بیازارد و چاقوی تیز جراحی نزدیکان رئیسی را تیزتر کند. شعار عدالت‌محور رئیسی در انتخابات و پس از آن که او را به‌عنوان سید محرومان معرفی می‌کرد، قرابت عجیب‌و‌غریبی با شعارهای احمدی‌نژاد داشت. برخی اصولگرایان با اینکه تن زخمی خود از سیاست‌های کج‌و‌معوج اقتصادی و سیاسی احمدی‌نژاد را پنهان می‌کنند، اما سمپات معجزه هزاره هستند و هنوز احمدی‌نژاد بدون مشایی و دکتر بدون دستیارانش را می‌پسندند. گو‌ اینکه از این منظر و به ظن خود، علاقه‌مند به شعارهای رئیسی و دولت محرومان و ناجی ایران شده‌اند.

اظهارنظرهای نمایندگان پس از حضور دولت رئیسی و قبل از آن، گواه است که اشتیاق انقلابی‌ها زایدالوصف و چشم‌اندازشان روشن‌تر از حالا بود. از نامه 220 نماینده مجلس به رئیسی برای حضور در انتخابات گرفته تا شادمانی پس از پیروزی‌اش، همه نمایانگر شاید یک نکته بود که اصولگرایان رئیسی را بدل از احمدی‌نژادی می‌خواستند که به رمل و اسطرلاب و توهمات خود‌بزرگ‌بینی و ناجی‌پنداری دچار نیست و حتما مواضع اقتصادی‌اش با دولت احمدی‌نژاد اگر منطبق نباشد، در یک راستاست.

بیراه نیست اگر تصور کنیم اشتیاق همراه با اعتراض نمایندگان مجلس از یک سو و مطالبات رسانه‌ای قدیمی‌های جناح همسو برای ابراز مواضع اقتصادی دولت از سوی دیگر از همین هیجان نشئت می‌گرفت؛ هیجانی که به مرور و در چند ماه گذشته به یأس و سرخوردگی بدل شد.

آنها احمدی‌نژادی را می‌پسندیدند که در مانیفست اقتصادی‌اش، پول‌پاشی برای محرومان و اقتصاد دولتی و دستوری را برای کنترل و مهار بازار انتخاب کرده بود، در اجرای اصل 44 تعلل می‌کرد و مخالف واگذاری بود، با هاشمی‌رفسنجانی بر سر اجرای اصل 44 هیچ‌گاه به اشتراک نظر نرسید، اصلاح اقتصادی کشور را از مسیر جراحی نظام بانکی می‌دید و نه جراحی شکم گرسنگان.

اما دولت رئیسی امروز بعد از یک سال مدیریت سیاسی و اقتصادی کشور، نشان داد شاید لیبرالیزه‌کردن اقتصاد را می‌پسندد و جراحی اقتصاد را با چهار قلم کالای اساسی به 400 قلم کالا تعمیم داده است.

دست‌های پنهان دولت سیزدهم در مخالفت با افزایش حقوق 57‌درصدی بازنشستگان و کارگران، وزیر جوانش را قربانی کرد تا بتواند از اعتراض‌ها جلوگیری کند؛ اما نمایندگان می‌گویند دولت رئیسی جراحی را از تفکر نئولیبرالیستی اعضای تیم اقتصادی‌اش آغاز کند.

اگر چندی پیش قالیباف سعی می‌کرد مجلس یازدهم را به‌گونه‌ای اداره کند تا جریان رقیب نتواند انتقاد صریحی به آنها داشته باشد، گسترش اعتراضات مردمی برای معیشت و همچنین نمایندگان مجلس و البته اتخاذ تصمیمات نسنجیده دولت سیزدهم باعث شد تا دوگانگی عیان شود و حتی قالیباف به‌عنوان منتقد، این تصمیمات دولت را مؤاخذه کند. کسی که خود نیز از سوی رقبای درون‌حزبی به تجمل‌گرایی بابت افشای سیسمونی‌گیت متهم شده بود.

‌ پرده دوم؛ رنگ‌باختن شعارها تا اغتشاش هویتی

به قول معروف، انشقاق بار دیگر گریبان اردوگاه اصولگرایی را گرفته است. اصولگرایان دچار اغتشاش هویتی و سیاسی شده‌اند. حالا وقایع در حالی به سوی دو‌گانگی پیش می‌رود که برخی از جریان‌ها، اصولگرایان دولت سیزدهم را مورد انتقاد قرار داده و از هرگونه افشاگری ابایی نداشته باشند.

نشان به آن نشان که سردار سعید قاسمی در اجتماع مردمی هسته‌های جهاد و پیشرفت در حسینیه جماران با حضور سیدحسن خمینی و رئیس‌جمهور خطاب به رئیس‌جمهور گفته: شما گفتید باید خانه‌های لاستیکی در چابهار جمع شود؛ چرا نشد؟ شما شش ماه پیش در اندیکا گفتید باید بشود؛ چرا نشد؟ چرا دروغ می‌گویند؟ چه کنیم؟ اندوه دل نگوییم الا یک از هزاران. چطور باید صحبت کنیم؟ در این نهضت یک میلیون مسکن که گفتید، ما می‌توانیم در بخشی از نهضتی که شما علمش را بلند کردید، بخشی از دغدغه شما را حل کنیم. چرا وزیر محترم می‌گوید ما باید از ترکیه و چین آدم بیاوریم که بتوانیم؟ چطور ما جهادگران ثابت کنیم می‌توانیم؟ چرا جهادی‌ها را حساب نمی‌کنند؟ استاندار محترم می‌گوید ما برای شما ردیف بودجه نداریم بنابراین برو. جناب رئیسی هشت ماه از زلزله گذشته و یک ریال نه از دولت و نه از عزیزان طلب نکردیم. مردم خوب و شریف ۱۵ میلیارد کمک کردند. پولی که مردم جمع کرده بودند برای زلزله را آقاجان گفتند برو سعید قاسمی دیوانه را پیدا کن و این پول را به او بده.

‌پرده سوم؛ روایت تاریخی

اصولگرایان از سال 84 دچار اختلافات سیاسی فاحشی شدند. این اختلافات البته در آن زمان هر‌چند با مداخله‌هایی آشکار نشد، اما به تدریج بیشتر شد. به نظر می‌رسد که تجربه تلخ دوران احمدی‌نژاد‌، مایه عبرت اصولگرایان نشده است؛ اگر از این تجربه ناکارآمد درس می‌گرفتند، متوجه می‌شدند که در حاکمیت یکدست نه‌تنها هم‌گرایی ایجاد نمی‌شود؛ بلکه واگرایی برای سهم‌خواهی بیشتر در قدرت به وجود می‌آید.

انگار اصولگرایان همواره باید در حال جنگ و جدل باشند، این خاصیت آنهاست. تاریخچه آنها این را می‌گوید.

همین یک سال پیش بود که آنها دوستان سنتی و میانه‌رو خود را از قطار انتخابات ریاست‌جمهوری پیاده کردند. بدون‌تردید دوری و کناره‌گیری افراد مؤثری مانند علی‌اکبر ناطق‌نوری و علی لاریجانی از لیدری در جریان اصولگرایی، ضربات سختی را بر پیکره آنان وارد کرده است.

پیدایش طیف‌های تندرو مثل جبهه پایداری عملا باعث شد که در دوره‌های بعدی انتخابات مجلس و ریاست‌جمهوری از سال 4 به بعد نه‌تنها وحدتی بین طیف‌های مختلف اصولگرایان شکل نگیرد؛ بلکه نیروهای سنتی و میانه‌رو مثل جمعیت مؤتلفه اسلامی به حاشیه رانده شود.

در مجلس هشتم نیز بر سر انتخاب رئیس مجلس از بین دو گزینه غلامعلی حدادعادل و علی لاریجانی کشمکش به وجود آمد و در نهایت این لاریجانی بود که به مسند ریاست قوه مقننه رسید و آنجا بود که نشان داد فاصله گروه‌های اصولگرا افزایش یافته است.

البته آنها در مجلس هفتم که اکثریت را داشتند، نیز نتوانستند همدیگر را تحمل کنند و تنها یک سال آن هم فقط سال آخر ریاست‌جمهوری خاتمی یکدست و تک‌صدا بودند و به محض روی کار آمدن دولت احمدی‌نژاد عملا انشقاق در درون این جریان به وجود آمد. آنها حتی نتوانستند که یک فراکسیون واحد تشکیل دهند.

‌پرده چهارم؛ نقطه جوش اختلاف

نقطه اوج این اختلاف را می‌توان در انتخابات مجلس نهم و ریاست‌جمهوری مجلس یازدهم و دوازدهم مشاهده کرد. جایی که پدر‌خوانده وقت اصولگرا از دستشان خسته و به‌شدت به آنها انتقاد کرده بود.

شاید مرحوم آیت‌الله مهدوی‌کنی در پایان این دو انتخابات فهمیده بود که طیف‌های متعدد جریان اصولگرایی دیگر پدر‌خوانده واحدی ندارند و هر‌کدام دارای پدر‌خوانده‌های مجزا و مستقلی هستند. ظهور پدر‌خوانده‌های جدید مثل مصباح‌یزدی نمونه‌ای از این دست بود.

در ماه‌های ابتدایی سال 90، محمود احمدی‌نژاد نخستین جرقه جداسازی‌ها و انشقاق را با خانه‌نشینی 11‌روزه خود در اردوگاه اصولگراها زد. در آن هنگام و پیش از خانه‌نشینی احمدی‌نژاد، او برای رسیدن به اجماع و هم‌گرایی اصولگرایان در انتخابات مجلس نهم، از علی‌اکبر ولایتی، غلامعلی حدادعادل و مرحوم عسگر‌اولادی دعوت کرده بود که آنها پیش‌قدم این وحدت شوند که با خانه‌نشینی خودش عملا ناکام ماند.

به پیشنهاد مرحوم آیت‌الله مهدوی‌کنی، ریش‌سفید وقت اصولگرایان و در‌واقع پدرخوانده آنها، دو تشکل عمده این جریان یعنی جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم تحت عنوان جامعتین به کمیته سه نفر یاد‌شده تعدادی دیگر اضافه کردند تا در قالب یک کمیته هفت‌نفره با گروه هشت که مرکب بود از دو نفر از اعضای هریک از سه ضلع جبهه متحد اصولگرایان (حامیان دولت، جبهه پیروان و جمعیت رهپویان با جمعیت ایثارگران) و دو نفر هم به نمایندگی از علی لاریجانی و محمدباقر قالیباف کمیته 8+7 نفر در قالب حکمیت و برای وحدت در بین اصولگرایان تشکیل دادند.

اما سهم‌خواهی‌ها و سرپیچی از دستورات این کمیته باعث شد که نه‌تنها اصولگرایان به اجماع نرسند؛ بلکه کمترین استقبال از آن به میان آمد و جبهه پایداری که آن روزها داعیه‌دار اصلی انتقاد از احمدی‌نژاد بود، با استفاده از امکاناتی که دولت احمدی‌نژاد در اختیار آنها قرار داده بود، بیشترین پیروزی را در‌این‌میان کسب کرد. انتخابات مجلس نهم در نتیجه نخستین شکست اصولگرایان در وحدت بود.

‌پرده پنجم؛ معضلی به نام جبهه پایداری

در بین طیف‌های مختلف اصولگرایی جریانی تندرو در سال 1390 و از دل اختلافات درون‌جناحی ایجاد شد. جریانی که پدرخوانده آنها مرحوم آیت‌الله مصباح‌یزدی بود. جبهه پایداری از یک دهه پیش که به وجود آمده، همواره منشأ اختلاف بوده است.

در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری سال 92، اعضای جبهه پایداری از مدت‌ها پیش شروع به برنامه‌ریزی برای انتخابات ریاست‌جمهوری کرده بودند. از همان ابتدا راه‌شان را از سایر اصولگرایان جدا کرده بودند و بر‌اساس گفته‌های آیت‌الله مصباح با شتاب زیادی به سمت ریاست‌جمهوری حرکت می‌کردند؛ اما این بار پیش‌بینی‌های اعضای جبهه پایداری تحقق نیافت و کاندیدای اصلی آنها فرصت تأیید صلاحیت پیدا نکرد. حالا آنها به سراغ نزدیک‌ترین کاندیدا به آیت‌الله مصباح رفتند. ‌از هر طیف جریان‌های اصولگرا یک کاندیدا بیرون آمده بود: کاندیداهایی که تحت هیچ شرایطی حاضر نبودند به نفع یکدیگر کنار بکشند. تعداد بالای کاندیداهای اصولگرا به هر بیننده بیرونی نشان می‌داد که شرایط برای اصولگرایان مطلوب نیست.

‌پرده ششم؛ آشکارشدن اختلافات

به اعتقاد کارشناسان سیاسی همواره چندصدایی‌بودن و چند‌دستگی در این جناح به دلایل مختلفی مانند تشتت در دیدگاه‌های سیاسی و جنگ قدرت بزرگان این جریان را برای نزدیکی طیف‌های مختلف زیر لوای اصولگرایی و دستیابی به اجماع در بین آنها در سر بزنگاه از بین برده‌ است.

نبود هم‌گرایی در بین اعضای کابینه دولت سیزدهم در جزئی‌ترین مسائل و اظهار‌نظرهای متفاوت آنها گویای این مسئله است که اصولگرایان بیشتر از این نمی‌توانند اختلافات‌شان را پنهان کنند.

حالا به نظر می‌رسد که انشقاق درون اصولگرایان این بار به فروپاشی کامل این جناح منجر شود؛ چرا‌که به گفته کارشناسان سیاسی نبود جریان اعتدال‌گرا در درون این جناح آنها را به سمت سقوط نزدیک‌تر کرده است.