|

چشم‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید

چرا کار خانه، وظیفه مرد شاغل نیست در‌حالی‌که در نگاه عموم جامعه، باید اولویت اول یک زن شاغل، رسیدگی به امورات خانه و فرزندان باشد؟ این علامت سؤال جلوی نگاه‌های خسته اما همواره پرامید خیلی از زنان شاغلی است که هم‌زمان مسئولیت خانه و فرزند/فرزندان را نیز بر عهده دارند. این علامت سؤال هر روز با بیشترشدن مسائل و چالش‌های اقتصادی در کشور و به تبع آن در خانواده‌ها، بزرگ و بزرگ‌تر اما بی‌صداتر می‌شود؛ چراکه به موازات این چالش‌ها فشارهای کاری و اقتصادی بر زنان و مردان بیشتر شده و دیگر نه فرصتی برای مطرح‌کردن سؤال از طرف زنان پیش می‌آید و نه حقی برای خود قائل می‌شوند که نسبت به حضور کم‌رنگ مردان در خانه و خانواده اعتراضی داشته باشند.

چشم‌ها  را  باید شست، جور  دیگر  باید  دید

حسام زندحسامی، آزیتا تقوایی: چرا کار خانه، وظیفه مرد شاغل نیست در‌حالی‌که در نگاه عموم جامعه، باید اولویت اول یک زن شاغل، رسیدگی به امورات خانه و فرزندان باشد؟ این علامت سؤال جلوی نگاه‌های خسته اما همواره پرامید خیلی از زنان شاغلی است که هم‌زمان مسئولیت خانه و فرزند/فرزندان را نیز بر عهده دارند. این علامت سؤال هر روز با بیشترشدن مسائل و چالش‌های اقتصادی در کشور و به تبع آن در خانواده‌ها، بزرگ و بزرگ‌تر اما بی‌صداتر می‌شود؛ چراکه به موازات این چالش‌ها فشارهای کاری و اقتصادی بر زنان و مردان بیشتر شده و دیگر نه فرصتی برای مطرح‌کردن سؤال از طرف زنان پیش می‌آید و نه حقی برای خود قائل می‌شوند که نسبت به حضور کم‌رنگ مردان در خانه و خانواده اعتراضی داشته باشند. از این‌رو در بسیاری از موارد، هم‌زمانی و تداخل کار خانه و امورات خانواده با مشغله‌های محیط کار برای یک زن شاغل، آن‌قدر عرصه را برای او تنگ می‌کند که در‌نهایت تصمیم به ترک شغل و کار خود می‌گیرد اما اینکه چقدر این تصمیم ناشی از فشار و نگاه جامعه به نقش زنان است و چقدر مبتنی بر علاقه و انتخاب قلبی اوست، سؤالی است که بر اساس میزان خوشحالی و سرزندگی یک مادر تحصیل‌کرده و آماده به کار که بنا بر شرایط باید صرفا به امورات خانه و فرزندان رسیدگی کند و از نقش‌های اجتماعی خود فاصله بگیرد، می‌توان به آن پاسخ داد. آمار منتشرشده از سوی مرکز آمار ایران نشان می‌دهد که نرخ بی‌کاری در سال ۱۴۰۰ با کاهش ۰.۴ واحد درصدی در مقایسه با مدت مشابه سال قبل به ۹.۲ درصد رسیده است( جدول پایین). نرخ بی‌کاری زنان در مدت مذکور در مقایسه با سال ۱۳۹۹ با افزایش ۰.۴ واحد درصدی به ۱۶ درصد رسیده؛ این در حالی است که نرخ بی‌کاری مردان کاهش ۰.۵ واحد درصدی را تجربه کرده و به ۷.۹ درصد رسیده است. در‌ واقع، کاهش نرخ بی‌کاری مردان منجر به کاهش نرخ بی‌کاری کل کشور شده است. شایان ذکر است هم‌زمان با کاهش ۹۰ هزار نفری تعداد مردان بی‌کار در کشور، تعداد شاغلان مرد تقریبا ۳۲۷ هزار نفر افزایش داشته است. اختلاف نرخ بی‌کاری زنان و مردان نیز در سال ۱۴۰۰ حدود هشت واحد درصد بوده که نشان‌دهنده نرخ بی‌کاری به‌مراتب بالاتر زنان نسبت به مردان است. اگر بتوان آمار رسمی ارائه‌شده را ملاک قضاوت قرار داد، می‌توان دریافت نرخ بی‌کاری هم در جامعه زنان و هم در جامعه مردان افزایش یافته است. برخی از دلایل این نرخ بی‌کاری به دلیل تنگناهای اقتصادی، کوچک‌شدن کیک اقتصاد کشور و سهم بخش خصوصی در توسعه، تحریم‌ها، عدم تناسب دستمزدها با سطح انتظار معیشتی و کیفیت زندگی، بیم و ناامیدی از تأمین پایدار شرایط زندگی و مواردی از این قبیل برای هر دو جامعه رنگ‌و‌بوی یکسانی دارد اما برای جامعه زنان می‌توان موارد ویژه‌ای را نیز برشمرد. برای مثال کماکان در جامعه سنتی در بسیاری از خانواده‌ها اعتقادی به کارکردن زن در خانواده وجود ندارد و وظیفه تأمین منابع مالی را نقش مرد می‌‎پندارند که گویی کارکردن فقط جنبه اقتصادی داشته و توسعه فرهنگی و اجتماعی را در بر نخواهد داشت. ازاین‌رو در بسیاری از خانواده‌ها شاهد حضور زنان با تحصیلات عالی هستیم که شغلشان خانه‌داری است. این‌ نوع از تفکر معمولا در تمام سطوح از خانواده‌های کمتربرخوردار تا خانواده‌های مرفه دیده می‌شود. دسته دیگر، خانواده‌هایی هستند که حتی اعتقادی به تحصیل و ارتقای و تعالی زن ندارند و حضور زن در اجتماع را خلاف عرف، شرع و قواعد قوم و عشیره می‌دانند؛ در چنین فرهنگی، طبیعتا زن در هر جایگاه، سطح یا مقامی، نقش مادری و خانه‌داری را ایفا می‌کند و از چرخه خلق ارزش اقتصادی در جامعه خارج می‌شود. آنچه مسلم است، به موازات روندها و تغییرات پیش‌آمده در نقش‌‌های زنان در جامعه، تغییر قابل‌توجهی در نقش‌‌های سنتی و مسئولیت‌‌های خانوادگی آنان صورت نپذیرفته است. در‌واقع شرایط حاکم بر زندگانی زنان شاغل در اکثر نقاط دنیا حاکی از آن است که نه‌تنها از مسئولیت‌‌های دیگر زنان کاسته نشده است بلکه اشتغال آنان بار مضاعفی را بر دوششان افزوده است. واقعیت آن است که تغییرات نقش‌‌های زنان بیشتر و بسیار پرشتاب‌تر از تغییرات نقش‌‌های مردان بوده است و اینکه دنیای قدیم بر گسست میان دو عرصه خصوصی و عمومی و در نتیجه دو نقش متفاوت بوده که یکی را بر عهده زن و دیگری را بر عهده‌ مرد می‌‌گذاشت ولی با ورود مدرنیته، این نظم سابق به هم خورد و موجب اختلال در وظیفه زنان شد اما وظیفه مرد همان‌طوری که بود، دست‌نخورده باقی مانده است. چه بخواهیم و چه نخواهیم تا زمانی که وظایف و مسئولیت‌‌های زنان به اندازه کافی با مردان تقسیم نشود، ترکیب کار با مزد و مسئولیت‌‌های خانوادگی منجر به تداوم سنگینی این بار نامتناسب بر دوش زنان در مقایسه با مردان می‌‌شود. نباید حوزه خصوصی (خانه و خانواده) به زنان منحصر شود. تصور کنید اگر مردی نیمی از مسئولیت‌‌های خانوادگی را بر عهده گیرد، چه تأثیری بر روابط او با همسرش خواهد داشت و چه تأثیری در نگرش او به زن‌‌های دیگر دارد و نیز بر دیدگاه او نسبت به فعالیت سیاسی زنان و ورود آنان به عرصه اجتماع...؟! نکته قابل‌توجه دیگر این است که بخشی از آماری که درباره میزان اشتغال زنان در کشور داریم، مربوط به اشتغال زنان سرپرست خانوار است؛ این نرخ وابسته به ناهنجاری اجتماعی و خانوادگی است. در سال‌های اخیر نرخ طلاق افزایش ‌یافته، بر تعداد معتادان و مردان کم‌مسئولیت یا بی‌کار افزوده شده است که لاجرم زنان خانه‌دار، مجبور به‌ حضور در بازار کار شده‌اند. اغلب این‌گونه زنان در مشاغل با ارزش افزوده پایین و به‌صورت خوداشتغالی مشغول هستند. متأسفانه به غلط واژه‌ای درخصوص چنین زنانی به کار برده می‌شود که شأنیت زن و جایگاه او را تحقیر می‌کند و آن واژه «زنان بدسرپرست یا بی‌سرپرست» است. گویی زن همواره محتاج مردی است که باید او را سرپرستی کند. درصورتی‌که باید به زن به‌عنوان یک موجود مستقل در جامعه نگریسته شود که در صورت تشکیل خانواده، یکی از ارکان و رکن اصلی خانواده خواهد بود؛ بنابراین تجدیدنظر در واژه‌های نادرست «بی‌سرپرست» یا «بدسرپرست» امری ضروری و اجتناب‌ناپذیر است. در پایان می‌توان گفت که اشتغال مؤثر و باکیفیت زنان مستلزم تلاش فرهنگی سیاست‌گذاران و متولیان در جهت رفع نگرش‌های جنسیتی در خانواده و در اجتماع است. اقدامات حمایتی دولت در این زمینه برای تسهیل و شتاب مشارکت زنان و ازمیان‌برداشتن موانع جنسیتی در کسب شغل و ارتقای شغلی ضروری است. آنچه مسلم است، ضرورت حمایت‌های دولت‌ها در جهت استقرار اصل شایسته‌سالاری در انتصاب‌ها، برابری حقوق و مزایا برای همه شاغلان (بدون درنظرگرفتن جنسیت)، ایجاد و گسترش مهدکودک‌های قابل‌اعتماد در محل کار و همراهی سیستم آموزشی در جهت هماهنگ‌کردن ساعات کار مدارس با ساعات کار ادارات، همچنین تفهیم اصل برابری مسئولیت زن و مرد در حفظ و بقای کانون خانواده است که از مهم‌ترین تدابیر برای حضور شایسته زنان در عرصه‌های اقتصادی و اجتماعی محسوب می‌شود.

 

 

 

                                                                                                     04-6