گزارشی از دومین نشست شعر سپندارمذ
طلسمی که ابدی شد
جلسه تیرماه «نشست شعر سپندارمذ» که دومین جلسه از این سلسله نشستها بود، به بررسی مجموعهشعر «در ارتفاع شانههایت برف میبارد» سروده پروین سلاجقه اختصاص داشت که در خانه هنر سپندارمذ برگزار شد.
شرق: جلسه تیرماه «نشست شعر سپندارمذ» که دومین جلسه از این سلسله نشستها بود، به بررسی مجموعهشعر «در ارتفاع شانههایت برف میبارد» سروده پروین سلاجقه اختصاص داشت که در خانه هنر سپندارمذ برگزار شد.
پشتوانه اندیشگانی با رویکرد آرکاییک
آرش نصرتاللهی، دبیر نشستهای شعر سپندارمذ، میل به وضعیت آرکاییک زبان را از خصوصیات زبانی شعر سلاجقه در این مجموعه دانست و گفت: «این شعرها، ادامه جریان شعر سپید که شاملو در آن از زبان آرکاییک بهره عمدهای میبرد، میتواند باشد با این تفاوت که در شعرهای سلاجقه با عبارات و سطرهای محدودی که مانند یک گزاره آرکاییک عمل میکنند، روبهرو هستیم که در بدهوبستان با سایر سطرها قرار دارند و جهان زبانی شعر را شکل میدهند که خود این امر، نوعی فراروی در شعر سپید به حساب میآید اما با توجه به فاصلهگرفتن از زبان طبیعی مدنظر نیما، میتواند منجر به نارسایی زبانی و ایجاد فاصله با خواننده شعر هم بشود! درهرصورت استفاده از پشتوانه اندیشگانی و همینطور استفاده از عناصری چون تعلیق و تصویرسازی، شعر سلاجقه را در ایجاد یک رابطه مؤثر با کاربر متن، یاری میرسانند. نصرتاللهی سپس نمونههایی را برای این امر عنوان کرد از جمله شعر «طلسم»: «.../ تو را پیش از من / مادرانم/ در خواب دیده بودند/ پس در گوشم/ تفسیری خیالی از شمایل تو/ خواندند/ آموختم/ ابتدای بودنم را/ به دنبال پروانهها که میدَوَم/ از زیبایی تو/ برایشان بگویم/ از وردی که نیاکانم در کتیبهها نوشته بودند/ از طلسمی که ابدی شد/...». این منتقد، با بررسی ساختاری این شعر، اشاره کرد به تعمیم امر شخصی با انسانینمودن آن در شعرهای مجموعه و از این بابت نیز این شعرها را در مسیر اجراهای شعری شاملو دانست و به توجه سلاجقه به وقایعنگاری اجتماعی و درواقع زیستگاه خود اشاره کرد و از اهمیت توجه شاعر به زمانه خود و جریانات آن گفت و شعر «هجوم» را به عنوان نمونه مورد بررسی قرار داد که وجه هنری امر نیز بهخوبی اجرا شده است: «.../ چقدر میگذرد/ از بارگیری کشتیها/ بر موج مویههایت/...». نمونههایی هم از رویکرد شاعر به امر عظیم آورد و با اشاره به آسیب کلانروایت گفت که تجربهگرایی و خصوصیسازی در این نوع رویکرد شعری، مهم است. نصرتاللهی ضمن اینکه نیاز به درونیترشدن ارتباطات ساختاری در شعر سلاجقه و جلوگیری از عارضه شرحشدگی در برخی شعرها از جمله «عبور» و «غیاب» را عنوان کرد، این مجموعه شعر را دارای قابلیتهای زبانی با پشتوانه اندیشگانی مناسب دانست که در اغلب شعرهایش با جهانی قابلتوجه مواجه هستیم.
کارکرد بینافردی زبان
در ادامه جلسه، علیرضا بهنام شاعر و منتقد، با اشاره به تعلقداشتن اشعار سلاجقه به جریان مدرنیسم گفت: «برای فهم بهتر این شعرها، درک خاستگاه آنها ضرورت زیادی پیدا میکند. چنانکه میدانیم مدرنیسم در شعر ایران دو شاخه اصلی دارد، یکی نیما که با ارجاع به سنت عروضی شعر فارسی نظریه خود را ارائه میکند و دیگری شاملو که سرچشمه سنت شعری خودش را در نثر کهن فارسی جستوجو میکند. شعر سلاجقه در ادامه سنت شاملویی قرار میگیرد». بهنام در ادامه درباره خصوصیت شعر سلاجقه تأکید کرد: «خانم سلاجقه در دو مجموعه پیشین خود مانند شاملو نثر قرنهای سوم و چهارم را بهعنوان زمینهای برای ساختن زبان شعری به خدمت گرفت اما در این مجموعه در دل سنت شعری شاملو دست به فراروی میزند و به متون مقدس غنایی که در منطقه ما هزاران سال قدمت دارند ارجاع میدهد. یکی از مشهورترین متنهای مورد اشاره غزل غزلهای سلیمان از عهد عتیق است که به باور بسیاری از پژوهشگران ریشه در زبانهای باستانی منطقه دارد و با توجه به ویژگیهای زبانشناسی و سبکشناسی احتمالا در تاریخی بسیار قدیمیتر از بقیه بخشهای کتاب مقدس نوشته شده است. نمونههای دیگری نیز از این نوع رویکرد به زبان در قالب متون خطایی و غنایی در اکثر زبانهای باستانی منطقه وجود دارد که قدیمیترین آن نیایشهای اینانا در تمدن سومر باستان است. اگرچه هماکنون در زبان فارسی نمونهای از این اشعار به دست ما نرسیده اما شمس قیس رازی در قرن سوم اشاره مبهمی به وجود آنها میکند و به نظر میرسد در زمانهی او دستکم بخشهایی از چنین متنهایی به زبان فارسی وجود داشته است. به هر روی این نوع متون در حافظه جمعی مردم منطقه وجود دارد و در جوهره زبان خودش را نشان میدهد. سلاجقه در این کتاب خاستگاه زبانش را بر این نوع متون بنا میکند و در ادامه با معاصرکردن این نگرش به زبان به آن شکلی امروزین میبخشد». بهنام همچنین معتقد است «در این کتاب سلاجقه توانسته است سبک زبانی مشخصی با ارجاع به زبان کتاب مقدس ایجاد کند که بار اسطورهای و غنایی را در کنار هم ایجاد میکند. این مسئله در شعرهای بلندتر این کتاب مشهودتر است اما در شعرهای کوتاه نیز با کمی دقت میشود آن را دید. همین جسارت پیمودن راهی جدا از جریان غالب شعر معاصر به کار سلاجقه اهمیت و برجستگی خاصی میبخشد».
فرزاد کریمی، این مجموعه را از زاویه کارکردهای زبانی مورد بررسی قرار داد و عنوان کرد: هلیدی چهار کارکرد معناساز یا بهعبارتی چهار معنای حاصل از کارکردهای مختلف زبان را چنین تبیین کرده است: معنای تجربی، معنای بینافردی، معنای منطقی و معنای متنی. فرزاد کریمی این کارکردها را در بند اول از شعر «هجوم» نشان داده است: «تمام شب/ در سرم/ هجوم بادهاست/ و آسمان/ در غلیظترین حرارت خونین/ غرق میشود/ زنی خاک را/ زیر و رو میکند». کریمی ادامه داد: «این بند از شعر «هجوم» حاوی سه جمله است؛ یک توصیف، یک روایت و یک کنش. رسیدن از توصیف به روایت با استفاده از دو تصور ناهمگون و جمعبندی نهایی با یک کنش، منطق شاعر برای همپایهسازی سه جمله در کمال تناقض است: «تمام شب در سرم هجوم بادهاست» یک توصیف ذهنی است. «آسمان در غلیظترین حرارت خونین غرق میشود» یک بازنمایی ذهنی از واقعیتی بیرونی است. «زنی خاک را زیر و رو میکند» یک کنش عینی است. آنچه منطق این بند را تقویت کرده، عینیت است. همپایگی میان دو جمله اول با واو عطف انجام شده و جمله سوم بدون هیچ اداتی از پیوند به دو جمله پیشین معطوف شده است. این، نوعی فاصلهگذاری و نوعی اعلام نتیجهگیری در همپایگی دوم است. منطق حاکم بر این بند، منطق اسطورهای است. هر چهار آخشیجان در این بند حاضرند: باد، آتش (حرارت)، آب (غرقشدن) و خاک. نهایت تضاد در جزئیات این تصویر روایی حضور دارد. اگر نوشتهای بتواند معناهای تجربی و بینافردی را بهواسطه معنایی منطقی به هم پیوند بزند، میتوان در آن معنایی کلیتر بهنام معنای متنی را جستوجو کرد. این اتفاق در این بند از شعر «هجوم» افتاده اما این بدین معنا نیست که شاعر در تمامی بندها چنین عملکردی داشته باشد. کارکرد بینافردی آنقدر در تمام مجموعه بر دیگر کارکردهای زبان ترجیح داده شده که میتوان نوع شعر پروین سلاجقه را در این مجموعه، رمانتیک دانست. این کتاب نسبت به دو مجموعهشعر پیشین شاعر، «به مردن عادت نمیکنم» و «زنی دور از خاورمیانهای نزدیک» جهشی کاملا چشمگیر در زبان، ریتم کلام و مضمون دارد.