|

چرا علیه طالبان می‌جنگیم؟

کوشش می‌کنم سخن به درازا نکشد. زمان زیاد در اختیار ندارم. تازه از یک رویارویی با طالبان برگشته‌ام. محل بود و باش من و هم‌سنگران فاش‌شده، باید جای عوض کنیم. هندوکش کوه پهلوان است. هرچه پیش برویم آغوشش باز است. به اصل قصه برمی‌گردم

چرا علیه طالبان می‌جنگیم؟

اسفندیار اندرابی:‌‌ کوشش می‌کنم سخن به درازا نکشد. زمان زیاد در اختیار ندارم. تازه از یک رویارویی با طالبان برگشته‌ام. محل بود و باش من و هم‌سنگران فاش‌شده، باید جای عوض کنیم. هندوکش کوه پهلوان است. هرچه پیش برویم آغوشش باز است. به اصل قصه برمی‌گردم. ایستاد‌گی مسلحانه اندرابی‌ها علیه طالبان یک‌ساله شده است. دقیقا یک روز پس از فرار اشرف غنی احمدزی، رئیس‌جمهوری پیشین کشور، مقاومت مسلحانه در دره اندراب ولایت بغلان علیه گروه طالبان آغاز شد. جوانان و پیرمردان زیادی در اندراب به حاکمیت تک‌قومی و تک‌زبانی و ستمگر طالبان نه گفته و به مقاومت پرداختند. طالبان در این یک سال به هدف در هم کوبیدن مقاومت پنج بار به اندراب لشکرکشی کردند. در این پنج بار هزاران جنگجوی طالب از زمین و هوا به اندراب شتافتند. افزون بر لشکرکشی‌ها، ۲۴ حمله بزرگ و متوسطه دیگر را در نقاط مختلف اندراب با هدف نابودی مقاومت راه‌اندازی کردند. در ۲۴ حمله یاد‌شده در کنار جنگجویان مستقر آنها در اندراب، صدها نیروی کمکی و تازه‌نفس از جنوب و شرق کشور شرکت داشتند. نا‌آشنایی طالبان از جغرافیای پیچیده اندراب سبب شد در همه حملات‌شان شکست بخورند و با دادن تلفات سنگین خط نبرد را رها کرده و عقب‌نشینی کنند. بر‌اساس یاداشت‌های من در مدت یک سال ۴۱۱ جنگجوی طالب در اندراب کشته، ۲۲۳ تن دیگرشان زخمی شدند. در همان روزهای ابتدایی سقوط افغانستان در دره قاسان اندراب پس از یک نبرد نفس‌گیر ۲۰ طالب مسلح به اسارت نیروهای مقاومت درآمد. مایان (مقاومت‌گران) با اسیران طالب مطابق آموزه‌های دینی، قوانین پذیرفته‌شده بین‌المللی و روش‌های استاد ربانی و احمدشاه مسعود رفتار کردیم. طالبان پس از هر شکست در خط جنگ در اندراب به کشتار غیرنظامی‌ها روی آوردند. ۶۲ تن غیرنظامی را طالبان به رگبار بستند. در فهرست شهدای غیرنظامی زنان، کودکان و پزشکان محلی دیده می‌شوند. ما هم هم‌سنگران نازنین خود را از دست دادیم. تا این دم ۳۵ مقاومت‌گر شهید شدند. سه زخمی داشتیم که اکنون لله‌الحمد وضعیت سلامت‌شان رو به بهبود است. دو مقاومتی دیگر نزد طالبان اسیر است. به گونه‌ای غیرمستقیم گاه و ناگاه از حال و احوال او می‌پرسیم. طالبان به هیچ ارزش و قانونی پایبند نیستند. قرار اطلاع هیچ جای بدن دو اسیر مقاومتی آباد نیست و آثار شکنجه روشن معلوم می‌شود. بر‌اساس گزارش‌های نهاد‌های حقوق‌بشری طالبان روزانه اسیران را در زندان‌ها چندین مرتبه شکنجه می‌کنند. نزدیک به دوصد خانواده را طالبان به اتهام همکاری با جبهه‌ مقاومت کوچ اجباری دادند. بازداشت افراد ملکی، توهین و تحقیر، شکنجه و بدرفتاری همه‌روزه جریان دارد. به قول معروف «از حساب بیرون شده» به بهانه‌های مختلف طالبان غیرنظامی‌ها را توهین و شکنجه می‌کند. روزی نیست که جنگجوبان طالب چند اندرابی را بازداشت و شکنجه نکنند. از یک سو در عصر انفجار اطلاعات قرار داریم و از سویی هم کمترین رویداد را می‌شود از دید رسانه‌های دیداری، شنیداری و نوشتاری به دور نگه داشت. با آن هم هیچ رسانه‌ای به سراغ مقاومت‌گران نیامد و از آنها نپرسید که چرا می‌جنگید؟ چه می‌خواهید؟ برنامه آینده‌تان چیست؟ اگر خیال همین باشد که مقاومت‌گران نمی‌دانند برای چه می‌رزمند؟ خیال باطل و نادرست است. امروزه هرکسی در برابر طالب سلاح گرفته آگاهانه است، نه از سر نفهمی و بی‌خبری! شاید تعدادی از رسانه‌ها دلیل بیاورند که با شماری از مقاومت‌گران از طریق تلفن مصاحبه‌ای داشتند. اگر توجه شود در همان مصاحبه‌ها درمورد رویداد اتفاق‌افتاده همان روز پرسیده شده است نه موارد دیگر.

چرا با طالب می‌جنگم؟

در قدم اول، از خانه، کاشانه و ننگ و ناموسم دفاع می‌کنم. در قدم دوم در دفاع از ارزش‌های هویتی، زبانی، فرهنگی، قومی و تمدن خراسانی فارسی علیه طالبان بلند شدم. با حاکمیت طالبان در کشور ارزش‌های هویتی و زبانی اقوام غیر‌افغان به‌ویژه فارسی‌زبانان در خطر نابودی قرار دارد. از پارسال به این سو چه ستمی بر مردم ما روا داشته نمی‌شود؟ بی‌عدالتی بیداد می‌کند! زمان تغییر کرده است. دیگر هیچ کسی در برابر هیچ ستمگری سکوت نمی‌کند. آموزه‌های دینی ما به همان اندازه‌ای که ظالم را نکوهش کرده، به همان اندازه ظلم‌پذیری را نیز نکوهش کرده است. به‌همین‌دلیل دفاع از خود و خانه و کاشانه را ستوده است و کشته‌شدن در این راه را شهادت خوانده است. دغدغه دیگرم این است که کرامت انسانی شهروندان حفظ شود. فزون‌خواهی قومی و برترطلبی زبانی باید پایان پیدا کند. تا زمانی باید جنگید و خون ریخت که خیال قوم درجه اول، دوم و سوم از کله‌ها بیرون شود. از انتقام‌گیری‌های قومی و اهانت به زبان و هویت نمونه می‌آورم تا خواننده‌‌های این متن بر من خرده نگیرند. حذف زبان فارسی از لوحه دانشگاه‌های کشور مگر در‌خطر‌افتادن زبان فارسی نیست؟ پایکوبی افراد طالبان بر مزار احمدشاه مسعود قهرمان ملی کشور اهانت به نماد قومی حساب نمی‌شود؟ عکس امان‌الله خان حرمت‌ اما به روی عکس شهید استاد برهان‌الدین ربانی رئیس‌جمهوری پیشین کشور رنگ پاشیده شد. سیلی‌زدن طالبان به روی مجسمه فرمانده مسعود و شکستن سنگ مقبره او را می‌شود انتقام‌جویی قومی ندانست؟ تلاشی خانه‌به‌خانه ساحات تاجیک‌نشین و فارسی‌زبانان از یادمان نرفته است. باز‌کردن بوقچه زنانه را می‌شود نادیده گرفت؟ تعرض به حریم خصوصی و محرمات شهروندان همه‌روزه ادامه دارد. حتما کلیپ تصویری دخترخانم فارسی‌زبان را که با لت و کوب به حوزه ۱۱ امینی شهر کابل برده شده بود و طالبان از آن تقاضای جنسی کرده بودند، به یاد داریم و فراموش نشده است. آن ویدئو را همه در رسانه‌های اجتماعی دیدم که یک عضو گروه طالبان جسد یک تن را در‌حالی‌که از پایش گرفته و از بلندی کوه به پایان می‌کشاند، شخص فیلم‌بردار خطاب به جسد بی‌روح پنجشیری و کولابی عنوان کرده و دشنام می‌دهد. قابل توجیه است؟ اعدام‌های صحرایی تاجیک‌ها از حساب بیرون است. روزنامه انگلسی‌زبان آمریکایی در گزارشی نوشت که طالبان صدها تاجیک را پس از حاکمیت‌شان به گونه‌ای دسته‌جمعی تیرباران کردند. تک‌تیرانداز طالب به خاطر سرگرمی زنی را در پنجشیر به گلوله بست. خبرش را رسانه‌ها نشر کردند. جرم آن زن چه بود؟ هان! جرمش زبان و قومش است. طالبان از عبدالحکیم نورزی، معاون شورای امنیت دوره حکومت اشرف غنی و دولت وزیری سخنگوی پیشن وزارت دفاع که هر دو افغان/ پشتون‌اند، در فرودگاه کابل استقبال می‌کنند؛ اما دگروال قاسم قایم تاجیک‌تبار با وجودی که حاکمیت طالبان را پذیرفته بود و زیر پرچم طالب در وزارت داخله کار می‌کرد، با چه سرنوشتی روبه‌رو شد؟ زیر شکنجه طالبان استخوان‌های بدنش شکست و سرانجام جان داد. اگر این برخورد‌های دوگانه قومی نیست پس چیست؟ از غصب زمین‌های اقوام غیر‌افغان/ پشتون به دست طالبان در شماری از ولایات، زیر نام مالچر و ساحه سبز و ملکیت دولتی هیچ انسان باوجدان نمی‌تواند چشم‌پوشی کند. دلیل دیگر جنگ من، آزادی و استقلال کشورم و تبدیل‌نشدن سرزمینم به لانه امن تروریستان داخلی و خارجی است. به یاد داریم که مادر بمب‌ها در این سرزمین استعمال شد. مسبب کی بود؟ مگر طالبان سبب نشدند که آمریکایی‌ها ۲۲ سال پیش به کشور ما حمله نظامی را راه‌اندازی کردند؟ می‌شود با این همه دلایل که یادآور شدم و ده‌ها دلیل دیگر ناگفته، علیه طالبان جنگ نکنیم؟ ممکن است باور شماری این باشد که این خواست‌ها از راه مدنی مطرح شود. طالب به مدنیت باور ندارد و زبان گفت‌وگو را بلد نیست. تنها زبان زور را می‌داند و بس.

چه می‌خواهم؟

کنترل کشور از توان طالبان بیرون است. افغانستان لقمه‌ای خاردار است که بلعیدن آن برای طالبان ممکن نیست. ضعف و ناتوانانی طالبان دارد هر روز به مردم روشن می‌شود. دروغ‌هایی که به مردم کشور و دنیا گفته بودند، یکی پی دیگر فاش شد. تأمین امنیت را که به روی همه می‌کشیدند، غلط ثابت شد. از قتل و دزدی گرفته تا اختطاف و انفجار و انتحار سیر صعودی را می‌پیماید. به دنیا گفته بودند که از خاک افغانستان امنیت و ثبات هیچ کشور تهدید نمی‌شود. آنچه در عمل دیده شد، از خاک افغانستان سه بار به خاک اوزبیکستان و یک بار به خاک تاجیکستان موشک پرتاپ شد. درگیری‌های مرزی با ایران و پاکستان را هر‌ازگاهی از طریق رسانه‌ها می‌شنویم. با این حال نیروهای ضد‌طالبی پیروز میدان مبارزه‌اند. چه آنهایی که با روش نرم علیه طالب ایستادند و چه آنهایی که با روش سخت مثل ما در برابر طالب سنگر گرفته‌اند. صف مخالفان طالبان هر روز گسترده‌تر می‌شود. مخالفان طالبان با گذشت هر روز قوی‌تر و منسجم‌تر به صحنه می‌آیند. از جایگاه یک سرگروپ نیروهای مسلح ضد‌طالبی نه بلکه از عینک یک تحلیلگر مسائل روز هم به کارنامه یک‌ساله طالبان نگاه کنم، شمارش معکوس برای ختم حاکمیت طالبان آغاز شده است. با این پیش‌بینی، برای آینده سیاسی کشور گپ دارم. در کنار میل کلاشینکوف و سر گلوله‌ای هاوان، طرح سیاسی هم دارم. اگر از عوامل بیرونی بگذریم، به باور من نزاع چهار دهه اخیر در کشور از یک سو ریشه در فزون‌خواهی قومی داشته و از طرفی هم غصب قدرت و ثروت دولتی و نادیده‌گرفتن دیگران باعث شده است که کشمکش‌ها تا زمانه ما ادامه یابد. نوع نظام‌های سیاسی در چند دهه گذشته به‌شدت متمرکز بوده که این تمرکزگرایی قدرت و ثروت بر عمر بحران افزوده است. امارت طالبانی مانند نظام‌های گذشته سیاسی به‌شدت متمرکز است. هیچ شریک را نمی‌پذیرد. راه‌های حساب‌دهی به مردم نیز مسدود است. رهبری طالب قدرت و ثروت دولتی را غصب کرده و می‌خواهند با زور و قهر حکومت‌شان را بر مردم ادامه دهند. تاریخ شاهد است؛ در هر جای دنیا حکومت‌کردن از راه زور نتیجه داده باشد، در افغانستان نتیجه نمی‌دهد. راه‌حل این است؛ به هر قیمت که می‌شود باید نظام سیاسی پساطالبانی غیر‌متمرکز شود. در نظام‌های متمرکز ما به ثبات و امنیت نمی‌رسیم. اگر ثبات و امنیت می‌خواهیم باید همه اقوام به‌صورت عادلانه در قدرت و ثروت دولتی سهیم باشند. شعار‌های دروغین و میان‌تهی «وحدت ملی» دیگر شنونده ندارد. هیچ قومی خود را در حاشیه فکر نکند، همه باید در متن باشند. طرح ما بابت حل مشکلات قومی و توزیع قدرت به مردم تحقق نظام فدرالی در کشور است. مردم در محلات حاکم‌شان را خود انتخاب کنند، نه علایق یکی یا دو تن در مرکز. نظام سیاسی آینده ما باید فدرالی باشد. اینکه کدام نسخه‌‌ای از فدرال با وضعیت جغرافیایی و قومی سرزمین ما همخوانی دارد، نیاز به مشورت با روشنفکران و نخبه‌های کشور دارد. ما مانند طالبان گفت‌وگو روی نظام سیاسی آینده را نفی نمی‌کنیم. اگر با طرح‌های مدرن نتوانیم جلوی هژمونی قومی را بر قومی در کشور بگیریم، درنهایت تمامیت ارضی کشور با خطر جدی روبه‌رو است. از طرف دیگران حرف‌زدن خوب نیست. چون هر انسان زبان دارد. آنچه را که اینجا مِن‌حیث دلیل جنگ با طالب و راه‌حل مطرح کردم، تعداد زیادی فرمانده‌های جبهه‌ای مقاومت در اندراب به همین باورند.

* از فرماندهان مقاومت علیه طالبان در اندراب