راه چارهای برای نسل بیپروا
نمیدانم شما هم مواجه شدید یا نه، چند وقتی است من در محیطهای عمومی شهر، صحنههای نامعمولی از روابط دخترکان و پسران در انظار عمومی میبینم؛ حرکاتی اروتیک که مختص خلوت و پستو است و آنها بیاعتنا به رهگذران، عاشق و معشوق به کارشان مشغولاند.
نمیدانم شما هم مواجه شدید یا نه، چند وقتی است من در محیطهای عمومی شهر، صحنههای نامعمولی از روابط دخترکان و پسران در انظار عمومی میبینم؛ حرکاتی اروتیک که مختص خلوت و پستو است و آنها بیاعتنا به رهگذران، عاشق و معشوق به کارشان مشغولاند. شاید دلیل این پدیده اجتماعی، در بیعملی و فقدان راهحل دولت -به مفهوم عام- برای نیازهای فطری و طبیعی جوانان و تأکید بر ممنوعیت و لاجرم فراهمسازی بستر عصیان تدریجی نسل جدید باشد.
گسترش ارتباطات زمینه را برای تغییر در دامنه روابط انسانها ازجمله روابط خصوصی مهیا کرده است. در گذشته، فاصله میان سن بلوغ با وقت ازدواج چندان طولانی نبود و خانوادهها از طریق کنترل اجتماعی، این روابط پیش از ازدواج را تنظیم میکردند. با پیشرفت صنعتی و تغییرات بزرگ در زیست انسانی، همه چیز دگرگون شده است. فاصله بلوغ تا ازدواج خیلی بالا رفته و روابط دختران و پسران دچار تغییرات عمده شده است. در ایران، این تغییرات با الگوی دولتی تضاد جدی دارد و همین امر خانوادهها، جوانان و متولیان امر را با چالشهای انکارناپذیر مواجه کرده که هرچه میگذرد، بیشتر اسباب زحمت و دردسر میشود.
در کشورهای دیگر، عموما دولتها کاری با زندگی شخصی مردم ندارند و به رتق و فتق امور حاکمیتی میپردازند. ما الگویی خاص از زیست انسانی عرضه کردهایم تا جامعه با این الگو سعادتمند شود. فقه خود را پویا میدانیم و آن را پاسخگو به هر نیاز بشری -در هر شرایط و هر زمان- میپنداریم. اکنون راهحل ما برای پاسخگویی به نیاز جوانان چیست؟ بهطور معمول ازدواج را بهعنوان راهحل پیش پای جوانان میگذاریم، اما خود نیک میدانیم که شرایط مهیا نیست و غالب جوانان امکان انتظار برای ارضای نیاز تا وقت ازدواج را ندارند. برابر آمارهای رسمی، متوسط سن ازدواج پسران، حدود 30 سال و برای دختران 25 سال است. یک پسر و دختر، دستکم 15 سال فاصله از نیاز تا ازدواج دارند. ما چه تمهیدی برای این دوره اندیشیدیم؟
توصیه عمومی ما به جوانان، تقواپیشهکردن و ازدواج بود، اما به مرور زمان این توصیهها برای نوجوانان و جوانانی که زندگی در جامعه جدید را تجربه میکردند، جوابگو نبود. برای همین متفکران دینی ما راهحل ازدواج موقت را ارائه دادند. همچنین شهید مطهری، هاشمیرفسنجانی و شهید بهشتی، طرحهایی برای ساماندهی این موضوع پیشنهاد کردند، اما ازدواج موقت و طرحهای دیگر، با این دلیل که آسیبهایشان بیشتر از فوایدشان است، با مخالفت تند و شدیدی روبهرو شد؛ به همین دلیل هم در ردیف طرحهای ناکارآمد و مسکوت باقی ماند.
برخی این دگرگونی را حاصل تقلید از غرب میدانند، اما انتساب این تحولات به توطئه غربیها، فرافکنی و نادیدهگرفتن صورتمسئله و عوامل آن است. راهحل ما برای جوانان چه بوده؟ واقعا ما نتوانستیم راهکاری ارائه دهیم. خودمان هم میدانیم که توصیه به پرهیزگاری، روزهگرفتن، دوری از تحریکات، ازدواج موقت و نظایر آن، راهحل مقبول نیست. رویکردهای جوانان نسل جدید تغییر کرده و آنها نگرش متفاوتی به زندگی و روابط انسانی دارند. شاید اگر دخالت حوزه عمومی در زندگی خصوصی مردم نبود، شاهد چنین بیپرواییها و پردهدریهایی نبودیم یا اینکه این معضلات به پای دولت نوشته نمیشد. نمونه آن ممنوعیت استفاده از اقامتگاهها و هتلها بدون داشتن مدارک محرمیت است.
در ایران امروز، تحولات درونزا باعث شده دختران و پسران در سخنگفتن از امیال و روابط خود شرمنده نباشند و بهصراحت به انتقاد از سنتها بپردازند. تأخیر و کاهش میزان زاد و ولد هم تا حد زیادی ناشی از این نگرش است که افراد میخواهند برای بهرهگیری خود از زندگی تلاش کنند و نه فداکاری برای فرزندان.
از نگاه جامعهشناختی، مسئله نسل جدید را باید از زاویه تغییرات فرهنگی نگریست. شاید مسئله اصلی، شکست سیاستگذاری فرهنگی در حوزه جوانان است. آنجایی که عملکرد دولت در حوزههای سیاستگذاری عمومی، مقارن با ناکارآمدی است. از طرف دیگر، در ایران ما، همواره اخلاق فردی و اجتماعی، با آموزههای دینی انطباق داشته است. در چنین شرایطی، با فروریزش و ناکارآمدی سیاستگذاری عمومی در حوزههای مختلف اقتصادی، اجتماعی و... خودبهخود آموزههای اخلاقی نیز از حوزههای فردی و اجتماعی رخت برمیبندد. این همه در حالی است که جامعه هم در معرض محصولات فرهنگی جهانی است و تلاش میکند با مصرف این محصولات، خود را بهروز و جهانیشده نشان دهد.
در این میان، عملکرد ناکارآمد و نامقبول دولت در حوزههای سیاستگذاری عمومی، همزمان که زمینه کنارنهادن اخلاق فردی و اجتماعی را -که در ایران دینی است- فراهم میکند، در نقش تسهیلگر پذیرش فرهنگ جهانی –غربی- توسط نسل جدید ظاهر میشود و به تغییرات فرهنگی بهویژه در نسل جدید شتاب میبخشد و میشود آنچه پیش از این در قاموس فرهنگی ایران و اسلام جایی نداشته است. به نظر من، این بستری است که در آن شکست سیاستگذاری فرهنگی اتفاق افتاده است.
مخلص کلام اینکه متولیان امر اجازه دهند جامعهشناسان و متخصصان اجتماعی وارد شوند و تا دیر نشده، با خرد جمعی راهحلی ارائه کنند. همه ما در یک کشتی نشستهایم و بیتوجهی به پدیدههای اجتماعی، گریز از واقعیت، خودفریبی و توهمات بیهوده، شرایط را برای همهمان بغرنجتر خواهد کرد. آنها آیندهساز کشور ما هستند و رویگردانی از مسائل و مشکلاتشان و پافشاری بر اشتباهات گذشته و تأکید بر نگاه تعصبآمیز، حاصلی جز رشد تقابل روزافزون نخواهد داشت. به فکر آینده این ملک و ملت باشیم.