از ظرفیت سازمانهای بینالمللی برای ساخت مدرسه استفاده کنیم
شرایط ثبتنام مدرسه برای کودکان افغانستانی در سالهای قبل به این شکل بود که اگر مدرک داشتند، مستقیم به مدرسه میرفتند و ثبتنام میشدند، اگر مدرک نداشتند هم برگه حمایت تحصیلی میگرفتند و در مدرسه ثبتنام میشدند
پیمان حقیقتطلب-مدیر پژوهش انجمن دیاران: شرایط ثبتنام مدرسه برای کودکان افغانستانی در سالهای قبل به این شکل بود که اگر مدرک داشتند، مستقیم به مدرسه میرفتند و ثبتنام میشدند، اگر مدرک نداشتند هم برگه حمایت تحصیلی میگرفتند و در مدرسه ثبتنام میشدند. اما امسال مسئلهای که داشتیم ماجرای کودکان جدیدالورود بود، یعنی بچههایی که به تازگی وارد ایران شدند و اینها علاوه بر کسانی هستند که سالهای پیش در مدرسه ثبتنام میشوند. از همین رو اداره اتباع شیوهنامهای صادر کرده که دانشآموزانی که سالها پیش ثبتنام شدند، امسال برای ثبتنام در مدارس اقدام کنند ولی بچههای جدیدالورود منتظر اطلاعیه بمانند که تا امروز هیچ اطلاعیهای برای این بچهها صادر نشده است.
الان هم اگر اداره اتباع اعلام کند تا بچهها برای ثبتنام مدرسه اقدام کنند، این بچهها هیچ مدرکی ندارند، باید اول به اداره کفالت بروند، آنجا یک برگه حمایت تحصیلی به آنها داده میشود، وقتی آن برگه صادر شد، برای ثبتنام به مدرسه میروند. اما قابل ذکر است که مدارس هم قرار بوده تا آخر مرداد لیست ثبتنامها را ببندند. الان نزدیک مهر است و اگر واقعا این جمعیت چند صد هزار نفری در مدرسه ثبتنام کنند، با چالش جدید کتاب درسی مواجه خواهیم شد.
این مشکلات پیشبینیپذیر بود. یعنی از همان آبان ماه یا آذر ماه پارسال پیشبینی میشد امسال تعداد کودکان مهاجر بیشتر از سال قبل خواهد بود ولی هیچ تدبیری برای آن در نظر نگرفتند. حتی در اول تابستان که اداره اتباع طرح سرشماری را مطرح کرد، دو میلیون و 300 هزار نفر مهاجر غیرقانونی شناسایی کرد و همان زمان میدانست که باید حدود ۳۰۰ هزار نفر بیشتر از سالهای قبل در مدارس ثبتنام کند، اما به آن توجه نشد که بسیار عجیب است. در سالهای قبل خود آموزش و پرورش اعلام کرده بود که متولی این امر معاونت و سازمان امور بینالملل و مدارس خارج از کشور وزارت آموزش و پرورش هستند. آماری که آنها برای سال تحصیلی ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۱ اعلام کردند، حدود ۵۶۰ هزار نفر دانشآموز واجد شرایط برای ثبتنام بودند که امسال برآوردها باید بالای ۷۰۰ هزار نفر باشد. اما بعید میدانم که هنوز ۵۰۰ هزار نفر هم توانسته باشند ثبتنام کنند، یعنی از پارسال هم تعداد ثبتنامها کمتر بوده است.
الان یک جمعیت نیممیلیون نفری هستند که برای حضور آنها به تدابیر ویژهای در آموزش و پرورش نیاز داریم. به کارگروههای ویژه، محتوای آموزشی و نحوه تعامل با دانشآموزان نیاز داریم، اما آموزش و پرورش تا به حال چنین کارگروهی را تشکیل نداده و حتی خیلی از مدیران سؤال دارند در مواجهه با این کودکان باید چه کار کنیم و چگونه برخورد کنیم. در واقع هیچ رویه استانداردی برای این بچهها در نظر گرفته نشده است.
الان شش سال از فرمان رهبری میگذرد و هنوز مدیران مدارس این چالش را دارند که چگونه با این کودکان و خانواده آنها برخورد کنند، اصطکاک بین کودکان ایرانی و غیرایرانی را چطور رفع کنند، اصلا از این کودکان باید شهریه بگیرند یا نه. در این سالها برای این موضوع کارگروهی در نظر گرفته نشده است و هیچ استانداردی در این زمینه دیده نمیشود، بنابراین همین باعث وجود برخوردهای سلیقهای با این موضوع خواهد شد.
حتی اگر همهچیز به خوبی پیش برود، سؤال قابل پرسش این است که این بچهها بعد از تحصیل در مدارس چه خواهند شد؟ هنوز کسی نمیتواند به آن پاسخ دهد. اصلا اینها میتوانند در ایران ادامه تحصیل بدهند یا نه؟ تا چه زمان میتوانند درس بخوانند؟ چه برنامهای برای آنها خواهیم داشت؟ ما دانشآموزی داریم که درسش خوب است ولی محدودیتهایی دارد. در سطح المپیاد استانی شرکت میکند ولی در سطح کشوری نمیتواند شرکت کند، در واقع این استعدادی است که شناسایی شده، اما برای آن هیچ برنامهای نداریم.
در رابطه با مهاجرتها به مناطق حاشیه شهرها هم باید اشاره کرد که در مسئله تمرکز مهاجران در هیچجای دنیا نباید شاهد این اتفاق باشیم. از طرفی ما تعداد زیادی استان داریم که اصلا مهاجر افغانستانی در آنها نیست، یکی از مسائل قابل اهمیت در بخششدن این تعداد این است که دیگر با کمبود مدرسه مواجه نمیشدیم. الان بحث کمبود مدرسه را در یکی از ثروتمندترین استانهای ایران یعنی تهران داریم.
این سیاست نادرستی که متولی امور مهاجران در پیش گرفته در حقیقت ضررش را آموزش و پرورش دید که یکدفعه با این بار عظیم مواجه شد. راهحل این مشکل در کوتاهمدت دوشیفتکردن مدارس است. در کنارش میتوانند از ظرفیت مدارس خودگردان و نیروی انسانی خود مهاجران هم استفاده کنند، چون در این یک سال حضور طالبان، تعداد زیادی استاد دانشگاه، معلم و افراد با سابقه تحصیل به ایران مهاجرت کردند که کاملا هم آموزشدیده هستند و با استانداردهای آموزش ایران هم آشنا هستند. در کنارش میتوان از ظرفیت سازمانهای بینالمللی هم استفاده کرد چون آنها مشتاق هستند تا در ایران مدرسه بسازند، آنها راغب هستند طبق استانداردها طبق یک زمان مشخص و در یک مکان مشخص پروژهای را شروع کنند و طبق تاریخ مشخصشده تمام کنند، اما میتوان گفت به نوعی فرهنگ کار ما ایرانیها شاید مانع از آن شود ولی در کل بسیار مشتاق هستند تا برای بچههای مهاجر در ایران مدرسه بسازند و میتوانیم با آنها همکاری داشته باشیم.