به بهانه حوادث اخیر، سیر تاریخی ساخت فیلمهای سیاسی در گفتوگو با کیوان کثیریان و محمدتقی فهیم بررسی شد
قابی با هزار اما و اگر
«چنانچه فیلمسازی دغدغه موضوع روز و حوادث اخیر را داشته باشد و مایل به کار درباره موضوع یادشده باشد، طبیعتا میتواند مثل هر پروژه سینمایی دیگری پس از آمادهشدن متن، جهت اخذ پروانه ساخت اقدام کند. طبق روال، شورای پروانه ساخت بهطور مستقل درخصوص تولید یا عدم تولید هر اثر تصمیمگیری میکند و اگر متن ارائهشده قابلیت لازم برای تولید داشته باشد حتما مورد تأیید واقع میشود.
«چنانچه فیلمسازی دغدغه موضوع روز و حوادث اخیر را داشته باشد و مایل به کار درباره موضوع یادشده باشد، طبیعتا میتواند مثل هر پروژه سینمایی دیگری پس از آمادهشدن متن، جهت اخذ پروانه ساخت اقدام کند. طبق روال، شورای پروانه ساخت بهطور مستقل درخصوص تولید یا عدم تولید هر اثر تصمیمگیری میکند و اگر متن ارائهشده قابلیت لازم برای تولید داشته باشد حتما مورد تأیید واقع میشود. نکته مهم در این خصوص آمادگی سازمان سینمایی برای حمایت از تولیداتی است که در ژانر سینمای سیاسی و مضامین انتقادی و اصلاحی نوشته شده باشد. البته ناگفته نماند لازمه پرداختن به موضوعاتی از این دست که بالذات دارای حساسیت و تحلیل و قرائت چندسویه هستند، نگاه منصفانه، جامع و برخوردار از چاره و راهکار است»؛ این بخشی از صحبتهای روحالله سهرابی، مدیرکل دفتر نظارت بر عرضه و نمایش فیلم وزارت ارشاد در پاسخ به پرسش خبرگزاری مهر است که اگر فیلمسازی بخواهد ناظر بر حوادث اخیر فیلمی بسازد، برای صدور پروانه ساخت آن، چه ملاحظاتی خواهید داشت؟ هرچند تاریخ سینمای ایران انگشتشمار فیلمهای سیاسی به خود دیده، اما سالهاست عناوین بسیاری از فیلمهای سینمای ایران به سیاست گره خورده و همین مرز باریک گاهی سببساز تعبیرهای مختلفی از فیلمهای سینمای ایران شده است. بیراه نیست که زندهیاد حمیدرضا صدر در کتاب «تاریخ سیاسی سینمای ایران» سیاست را تنیده در زندگی هر ایرانی تعریف کرده است: «سیاست یعنی زندگی، زندگی روزمره، سیاست یعنی هر فیلم ایرانی». شاید همین دیدگاه و نزدیکی زندگی مردمان این دیار به سیاست باعث شده تا در ادوار مختلف، شاهد رویکردهای مختلف سینماگران به بازگوکردن موضوعات سیاسی در آثارشان باشیم. صحبتهای اخیر روحالله سهرابی بهانهای شد تا مروری بر چگونگی ساخت فیلمهای سیاسی در سینمای ایرانی داشته باشیم. دو منتقد فیلم از دیدگاههای متفاوتی پرداختن به موضوعات سیاسی در سینمای ایران را بررسی کردند. کیوان کثیریان از زاویه دیگری به این موضوع نگاه کرده و دست فیلمساز را در ورود به این سبک از فیلمسازی بسته میداند و محمدتقی فهیم از دریچهای دیگر لزوم ساخت فیلم سیاسی را بررسی کرده است.
باید فیلمنامههایی که باب میل نگاه رسمی است نوشته شود
کیوان کثیریان، منتقد باسابقه سینمای ایران، در پاسخ به این پرسش «شرق» که نگاهش به ساخت فیلم سیاسی در ادوار مختلف سینمای ایران چیست؟ گفت: «به هر حال ما یک سیستم نظارتی چندبعدی داریم. به این معنی که اصولا وقتی سراغ ساخت فیلمی در مورد مسائل تاریخی، سیاسی و اجتماعی میروید، نظارت چندبعدی مواضع شما را هم نظارت میکند. یعنی سیستم توقع و اصرار دارد که شما قرائت او را از تاریخ و از چهرههای تاریخی و از سیاست و از وقایع تاریخ معاصر روایت کنید. یعنی به هر قرائتی غیر از قرائت رسمی، اجازه بروز داده نمیشود. بنابراین فیلمساز یا باید از سیستم سفارش بگیرد و مثلا فیلمی مثل «استرداد» بسازد که اصولا واقعه تاریخی را به نوعی روایت کند که از نظر من خلاف منافع ملی است. یعنی رویدادی تحریف شود به نحوی که به سود کشوری دیگر باشد. یا اینکه اصلا فیلم نسازید». او در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: «مثلا گفته میشود اجازه ندارید تصویر خوبی از شخصیتی تاریخی تصویر کنید؛ چراکه قرائت رسمی از او چیز دیگری است. مثلا درباره چهرهای مانند مصدق، گفته میشود قرائت رسمی از یک رویداد تاریخی این است که تأثیر فرد دیگری بیشتر در آن واقعه عیان بوده تا مصدق. در این صورت فیلمساز یا تصمیم میگیرد به سراغ مصدق نرود یا اگر رفت، قرائت رسمی را در ساخت فیلم مراعات کند. بسیاری از آثار، با روایت تاریخی مستند که اتفاقا اسنادش هم موجود است، منطبق نیست. بنابراین به عنوان فیلمساز باید تاریخسازی کنید. از طرف دیگر در تصویر وقایع تاریخ معاصر هم دست فیلمساز بسته است؛ چراکه اصولا باز باید قرائت رسمی را رعایت کرد. مثلا از واقعه 88 به هر حال یکی، دو فیلم ساخته شده است، ولی با قرائت رسمی. به عنوان مخاطب، نگاه دیگری را به این واقعه در سینمای ما نمیبینید و اصولا همان چیزی که قرار بوده منتقل شود، روایت شده است. از طرف دیگر اگر مسئولان سینمایی ما اعلام میکنند که ما مشکلی با ساخت فیلم سیاسی نداریم و میتوانید درباره وقایع مختلف سیاسی فیلم بسازید، اساسا بر اساس همان پیشینه صحبت میکنند. یعنی چیزی را که ما دوست داریم، بسازید. از واقعه کوی دانشگاه مگر فیلمی ساخته شده که بدانیم وجوه مختلف این واقعه بدون سوگیری سیاسی چه بوده؟ واقعهای که بسیار هم دراماتیک است».
کثیریان ادامه داد: «تصویرکردن وقایع و چهرههای تاریخ معاصر به سادگی امکانپذیر نیست. نشاندادن چهرههایی که به هر حال در زمان حیات ما حضور داشتند نیز ساده نیست. منظورم چهرههای سیاسی بعد از انقلاب مثل مهدی بازرگان، بنیصدر یا اکبر هاشمیرفسنجانی و... است. حتی نشاندادن این چهرهها به گونهای است که نگاه رسمی را لازم دارد. اصولا با چهرهها، رویدادها و تحلیلهای مختلف در سینما نمیتوان آزادانه برخورد کرد. شاید در حوزههای دیگر مثلا در نگارش کتاب این شرایط تعدیل شده باشد، اما در سینما اینطور نیست. ضمن اینکه ساخت اثر تاریخی نمیتواند عموما سرمایهگذار شخصی داشته باشد؛ چراکه هزینه بالای اثر امکان ساخت چنین اثری را به سرمایهگذار شخصی نمیدهد. فیلمساز مستقل، بدون سفارشگرفتن معمولا نمیتواند سراغ چنین سوژههایی برود؛ چراکه اجازه ساخت و نمایش به او داده نمیشود. فکر نمیکنم در بخش خصوصی فردی حاضر باشد سرمایهگذاری کند تا درباره دولت موقت فیلمی ساخته شود. در مورد وقایع اخیر یا سالهای گذشته به نظرم باز هم همین نگاه وجود دارد. اصولا اگر نگاه فیلمساز با نگاه رسمی زاویه داشته باشد، اجازه ساخت داده نمیشود. واردشدن به این حوزه به زعم من به این شکل است که باید فیلمنامههایی که باب میل نگاه رسمی است نوشته شود».
«قلادههای طلا» را یک فیلم سیاسی موفق در ژانر میبینم
محمدتقی فهیم، منتقد و کارشناس سینما نیز از زاویه دیگری به ساخت فیلمهای سیاسی در دهههای مختلف سینمای ایران نگاه میکند. او دراینباره به «شرق» میگوید: «با شناختی که در این سالها به دست آوردم که ممکن است به زعم برخی خوشبینانه هم باشد، باور دارم میشود در این سینما به همه نوع موضوعی پرداخت و میتوان به هر سوژه یا هر پدیده تاریخی نگاه کرد. کمااینکه دیدیم سال گذشته فیلمی در مورد شهرنو در رژیم گذشته ساخته شد. گرچه بعد حاشیههایی برای فیلم ایجاد شد، اما من به این باور دارم که ظرفیت فرهنگی کشور ما که به نظرم با پشتیبانی قانون اساسی تقویت میشود، این اجازه را به مدیران میدهد که این سعه صدر را داشته باشند تا فیلمسازان وارد تمامی حوزهها شوند و درباره آنها اثر تولید کنند».
او در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: «بااینحال درباره ساخت آثار سیاسی در سینمای ایران دو نکته وجود دارد. ابتدا موضوعی است که به نظرم به مدیران مربوط میشود که قوانین به مفهوم کامل و مطلقش نیست. سلیقهای برخوردکردن مدیران با پدیدههای مختلف نکتهای است که باید به آن توجه شود. خطوط قرمزی که برای توجه به آثار، کمکردن یا زیادکردن یا تصویبشدن یا تصویبنشدن فیلمنامه اتفاق میافتد، به نظرم اساسا متأثر از سلیقه فردی مدیران است. خصوصا در یک دایره جناحی که مثلا به دولت تازه رسیدند یا در دولت قبل بودند یا مسائلی ازایندست در این موارد مطرح میشود. توجه یا نگاه سلیقهای، اعمال سلیقه در برخورد با آثار یا تعیین خط قرمزها، آفت اصلی بوده که به نظرم مانع از تولید فیلمهای سیاسی شده است. نکته دوم به فیلمسازان ما برمیگردد؛ رویکردی که فیلمسازان ما باید به آن ورود میکردند و این کار را انجام نداند یا کمتر به آن توجه کردند نیز نکته مهمی است».
فهیم ادامه داد: «متأسفانه ما اساسا سینمای ژانر نداریم. وقتی از پدیدههای سیاسی صحبت میکنیم و این نکته مطرح میشود که میتوان درباره همه اتفاقات ازجمله اتفاقات اخیر فیلم ساخت، بیش از هر چیزی جای خالی سینمای ژانر در سینمای ما پررنگ میشود. در اینجا جای خالی فیلمسازانی که ژانر و گونه را میشناسند و میتوانند در ژانر مشخص به پدیده مدنظرشان نزدیک شوند و واقعهای را دراماتیک کنند، توجهبرانگیز میشود. وقتی ما ژانر نداریم، آثار فیلمسازان ما تبدیل میشود به آثار شبهسیاسی یا چیزی که این روزها به سینمای روشنفکری معروف است؛ سینمایی که فقط غر میزند و هیچ شباهتی به سینمای سیاسی ندارد. سینمایی که آثار لاغر و نحیف اجتماعی و غیراجتماعی تولید میکند که شباهتی به سینمای سیاسی هم ندارند و از سویی دیگر باعث دفع مخاطب کلی یا مخاطب عام هم میشوند».
او افزود: «سینمای سیاسی یک گونه شناختهشده در دنیاست و عموما مورد توجه مخاطب عام قرار میگیرد که در رأس آنها سینمای آمریکا قرار دارد. در هالیوود درباره هر رویداد سیاسی از موضوعات مرتبط با ریاستجمهوری گرفته تا اعضای کنگره و پروندههای جاسوسی فیلم ساخته میشود. اما نبود ژانر یا عدم تبحر و تسلط بر ژانر در کشور ما باعث شده تا فیلمهای اجتماعی ما تلخ و بیمعنا شود و در برخی از مواقع برای آنها معناتراشی انجام شود و بسیاری از آنها بهعنوان فیلمهای سیاسی مطرح شوند. مثلا به آثار جعفر پناهی، فیلمهای سیاسی گفته میشود. حتی فیلمهای اصغر فرهادی که اساسا ربطی به سیاست ندارد نیز تحت عنوان فیلمهای سیاسی شناخته میشود؛ چراکه در آن از مهاجرت حرف زده میشود یا در نقد فضای داخل است. به نظرم اگر فیلمسازان با مؤلفههای ژانر به پدیدههای سیاسی نزدیک شوند، هیچ اتفاقی نخواهد افتاد و میتوانند درباره هر رویدادی فیلم بسازند».
این منتقد سینما در پاسخ به این پرسش که اساسا به چه فیلمی میتوان عنوان سیاسی اطلاق کرد، گفت: «اساسا سینمای سیاسی باید با ژانر درآمیخته شود که بتوان روی آن عنوان فیلم سیاسی را زد. وقتی میتوان به فیلمی عنوان سیاسی را داد که درباره یک رویداد سیاسی حرف بزند نه درباره خانوادهای که تصمیم به مهاجرت دارند و بعد مضامینی را اطراف آن بگذاریم که شمایل دیگری پیدا کند یا آثاری در نقد قصاص و مسائل دینی را نمیتوان فیلم سیاسی دانست. به نظر من این مضامین سیاسی نیست. اتفاقا فیلمهایی از این دست کم به سینمای ما آسیب نزدند. همچنان تأکید میکنم که به لحاظ ظرفیت نظام با حمایت قانون اساسی میتوان دست به تولید آثار سیاسی ارزشمندی زد. هرچند در بحث نظارتی خیلی از قوانین ما نقص دارند اما با همه این موارد، هیچ محدودیتی برای ساختهشدن فیلم وجود ندارد. فکر میکنم صحبتهای اخیر روحالله سهرابی هم معطوف به این موجودیت است. از طرف دیگر معتقدم مدیران در بخش فرهنگی نگاه کلانتری به موضوعات و مسائل داشته باشند و با سعه صدر بیشتری به خطوط قرمز نزدیک شوند. بااینحال، در جایی که اثری وارد میدان براندازی شود، قطعا خطوط قرمز به کار میآید. اما آثاری که زیر چتر نظام هستند و نقدی دارند، باید به آنها توجه شود. کشور ما در این سالها با پدیدههای سیاسی مختلفی روبهرو بوده؛ هم به شکل نیروهای خودسری که قتل و وقایع دیگری را رقم زدند مثل سعید امامی و... هم پروندههایی که الان به نوعی جامعه را ملتهب کرده است. به نظرم همه این موارد باید دستمایههای ساخت فیلم شود. باید پذیرفت تنها سینماست که میتواند این مضامین را ماندگار کند و اتفاقا روایتهای درستی را منتقل کند. اگر از فیلمسازان بخواهیم به این پدیدهها نزدیک نشوند، دیگر چیزی در سینما باقی نمیماند».
او در بخش دیگری از صحبتهایش به فیلمهای موفق سیاسی در سالهای اخیر اشاره کرد و گفت: «بدون اینکه موضع مثبت و منفی بگیرم و ارزشگذاری کنم، «قلادههای طلا» فیلم ابوالقاسم طالبی را یک فیلم سیاسی موفق در ژانر میبینم. بنابراین میتوان مثل فیلم «قلادههای طلا» سالی حداقل پنج فیلم داشته باشیم. بسیاری از فیلمهایی را که در سالهای اخیر بهعنوان فیلم سیاسی تولید شده است، خیلی موفق نمیدانم و اساسا آنها را فیلم سیاسی نمیبینم. بیشتر فیلمهای اجتماعی گاهی به دلیل تعدد ساختشان تبدیل به موج ضدتماشاگر هم میشوند. مثلا سالی صد فیلم تولید میکنیم که وقتی 80 فیلم اجتماعی است و همه آنها در فضاهای واقعگرایانه فیلترشده درامایتک میشوند، طبیعی است که میتوان انتظار داشت با بازخورد منفی روبهرو شوند و گارد مدیران یا دستگاههای ممیزی را نسبت به خودشان بستهتر کنند. اما اگر فیلم در ژانر ساخته شود، بیتردید نتایج بهتری حاصل میشود».
او ادامه داد: «باید این را هم مدنظر قرار داد که در هیچ کشوری اجازه داده نمیشود روایتها منتج به ایجاد گرههای بیشتر درباره پرونده مدنظر شود. مثلا سینمای آمریکا اگرچه به همه موضوعات میپردازد، اما حتما به ارزشهای آمریکایی وفادار است و طرف دیگر بیتردید نسبت به پرچم کشور آمریکا هم التفات دارد. برخی موارد در هر کشوری اصول محسوب میشود. من ازجمله کسانی هستم که فکر میکنم همین قانون اساسی و قوانین فعلی شوراهای ممیزی و شورای انقلاب فرهنگی این ظرفیت را دارد که بتوان درباره رئیسجمهور یا نمایندگان مجلس فیلم ساخت. مگر ما در این سالها کم نماینده مجلس داشتیم که موضوعات درباره آنها مثل اختلاس و مسائل سیاسی مفسدهانگیزی که رسانهای شده، توجهبرانگیز شده است؟ این موارد را کجا و با چه مدیومی باید نشان داد و کجا بهتر از سینما که میتواند راوی ماندگاری از آنها باشد. از طرف دیگر، در پدیدههای فرامرزی کشور، موضوعات مهم فراوانی وجود دارد که اگر هرکدام از این موضوعات دست هر کشوری بود، سالی چند فیلم ساخته میشد ولی ما بهجای اینکه سالی پنج فیلم سیاسی داشته باشیم، 80 فیلم اجتماعی میسازیم و جز اینکه مخاطب را از سینما فراری بدهیم، دستاورد دیگری نداریم؛ فیلمهایی که غالبا برای حضور در جشنوارههای خارجی در نظر گرفته میشوند و از برخی فیلمها بهرهبرداری دیگری شود».