|

مخاطب در جست‌وجوی رسانه منبع‌

«گزینشگری رسانه» یکی از نکات تأمل‌برانگیز در حوزه رسانه و چینش مخاطبان در دایره افکار عمومی است. مخاطب نه لزوما اما عمدتا یک رسانه خاص را ابتدا به‌عنوان منبع اصلی دریافت اطلاعات انتخاب و دریافت‌های رسانه‌اش‌ را از آن اخذ می‌کند، پس این همان فرایند گزینشگری هم محسوب می‌شود.

  «گزینشگری رسانه» یکی از نکات تأمل‌برانگیز در حوزه رسانه و چینش مخاطبان در دایره افکار عمومی است. مخاطب نه لزوما اما عمدتا یک رسانه خاص را ابتدا به‌عنوان منبع اصلی دریافت اطلاعات انتخاب و دریافت‌های رسانه‌اش‌ را از آن اخذ می‌کند، پس این همان فرایند گزینشگری هم محسوب می‌شود. با‌این‌حال از مهم‌ترین آفت‌های گزینشگری، «الینه‌شدن» فرد در برابر رسانه است؛ یعنی به‌تدریج این رسانه است که به جای فرد می‌اندیشد، سخن می‌گوید و در‌ نهایت به اقتباس از آن رفتار می‌کند. بنابراین هرچه میزان تعصب کور فرد نسبت به رسانه منتخبش غلظت یابد، به آن میزان درک و تحلیلش نیز همانی خواهد بود که رسانه در او رخنه کرده است.

دلایل مختلفی برای چرایی و چگونگی گزینشگری اعلام می‌شود که هرکدام در جای خود محل گفت‌وگو است؛ از باورها و پیش‌فرض‌های ذهنی و تقسیم‌بندی رسانه به خوب و بد گرفته تا میزان سواد و دانش عمومی و البته امروزه سواد دیجیتال و نیز امکان دسترسی فرد به رسانه به علل گزینشگری رسانه اضافه شده است؛ ضمن اینکه این مسیر گاه جبر است و گاه از سر اختیار. در جهانی که افراد به دنبال کسب آگاهی‌های متنوع یا دریافت آموزش و سرگرمی هستند و هم‌عرض آن انبوهی از رسانه‌های مختلف را پیش‌رو می‌بینند، بدیهی است که مخاطب چاره را در گزینش رسانه ببیند. این انتخابگری هم برای این است که به شکل مطلوب و البته دلخواه به اهدافش دست یابد. اینجاست که نظریه «استفاده و رضامندی» در علم و عالم رسانه به نقل از «الیهو کاتز» مطرح می‌شود.

«استفاده و رضامندی» ادعا دارد که مخاطب در فرایند تعامل با رسانه و استفاده از آن منفعل نیست، بلکه بر اساس دریافت‌هایش که منجر به خشنودی و رضایت‌مندی می‌شود، دست به گزینشگری رسانه می‌زند. این نظریه به این سؤال می‌پردازد که چرا و چگونه مردم به‌طور فعال برای برآوردن نیازها در پی رسانه‌های خاص می‌گردند؟ موازنه رسانه و مخاطب نیز در همین نقطه برقرار است؛ جایی ‌که رسانه برای حفظ مخاطب نیازمند، دست به واکنش‌هایی هرچند نمایشی‌ یا حداقلی می‌زند. مخاطب اگر بتواند مطالبه‌گر دانش و آگاهی درست از رسانه باشد، رسانه نیز به سمت چنین مخاطبی متمایل می‌شود.

اصولا افراد خواسته یا نخواسته خود را در معرض رسانه‌ها قرار می‌دهند تا اطلاعات مطلوب‌شان را از آنها بگیرند و این به‌نوعی اعمال سلیقه در انتخاب رسانه است. این اطلاعات حتی اگر دروغ ‌یا دستکاری‌شده باشند، باز مخاطب است که به‌ واسطه مفروضات ذهنی، شخصیت فردی و اجتماعی و نیز نوع جهان‌بینی‌اش ممکن است همچنان آن رسانه را به دیگر رسانه‌ها ترجیح دهد. البته نه اینکه مخاطب از دروغ و نادرستی داده‌های آن رسانه آگاه باشد، بلکه ساختار ذهنی او چنان شکل گرفته که آن اطلاعات را عین حقیقت و پیروی از آن معلومات را عین صواب می‌پندارد و جالب آنکه معمولا دیگر افراد را نادان، بی‌منطق و فکر و نظر آنان را نادرست قلمداد می‌کند. بنابراین فرد دچار آفت تک‌منبعی‌بودن شده و چنین شیوه دریافت اطلاعات، در خوشبینانه‌ترین حالت تنها می‌تواند بخشی از واقعیت دستکاری‌شده را در اختیار وی بگذارد.

باید دقت کرد که در مواجهه با افراد، پیش از هر بحث و گفت‌وگویی باید آبشخور فکری آنها را دریافت کرد؛ چرا‌که در سطح عموم جامعه، این افراد دارای تحلیل و درک وقایع روز نیستند که با هم گفت‌وگو‌ یا مناظره داشته باشند، بلکه افراد مسخ‌شده در فرایند رسانه هستند که پیش‌تر رسانه به‌جای آنان اندیشیده و اینک بازتکرار همان تلقینات از دهان آنان خارج می‌شود. مهم‌ترین مسئله اما در دانش سواد رسانه‌ای دوری از سوگیری و پیش‌داوری نسبت به رسانه است؛ چون فقط از این طریق است که می‌توان عیار یک روایت را در سنجش با روایت‌های مختلف سنجید و سنجه ترازوی معرفت را بر میزان انصاف‌ و قرار ذهن ناآرام را بر مدار حقیقت نهاد. مدار و میزانی که به‌واسطه سواد رسانه‌ای و درک درست از رسانه برای مخاطب حاصل می‌شود.