خلبانی که جان هیئت میانجیگری بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان را نجات داد
در سال ۱۳۷۱ دو کشور نوپای جمهوری آذربایجان و ارمنستان برآمده از خاکستر اتحاد جماهیر شوروی با درگیری نظامی مواجه شدند؛ با این تفاوت که ارمنستان دست بالا را داشت و قرهباغ و بخشهایی از جمهوری آذربایجان را به تصرف خود درآورد و آذریها از بعضی مناطق قرهباغ عقبنشینی کردند.
محمدحسین بنیاسدی*: در سال ۱۳۷۱ دو کشور نوپای جمهوری آذربایجان و ارمنستان برآمده از خاکستر اتحاد جماهیر شوروی با درگیری نظامی مواجه شدند؛ با این تفاوت که ارمنستان دست بالا را داشت و قرهباغ و بخشهایی از جمهوری آذربایجان را به تصرف خود درآورد و آذریها از بعضی مناطق قرهباغ عقبنشینی کردند. در این میان جمهوری اسلامی تصمیم به ایفای نقش میانجیگری بین آذربایجان و ارمنستان گرفته و بر این اساس هیئتی به ریاست معاون وقت وزارت خارجه، آقای محمود واعظی، بهمنظور یادشده شکل گرفت. طرفه اینکه در بین اعضای هیئت میانجیگری یا به قول آقای بهزاد مظاهری که عضو هیئت بود «میونجیگری»، حتی یک آذریزبان هم حضور نداشت. بهمنظور انجام این مأموریت یک فروند هواپیمای فالکن نیز در اختیار هیئت قرار گرفت تا به سهولت بین تهران، باکو و ایروان سفر انجام شود. در این مأموریت چند مورد سفر علاوه بر باکو و ایروان به مرکز قرهباغ که ارمنیها آن را استپاناکرت مینامیدند، انجام شد. در یک مقطع بعد از ملاقاتهای متعدد ازجمله با مسئولان جمهوری آذربایجان و ارمنستان و جمهوری خودخوانده قرهباغ، هیئت قصد بازگشت به ایران را گرفت که در فرودگاه باکو اتفاق غیرمنتظرهای روی داد؛ از این قرار که به محض بلندشدن هواپیما از فرودگاه باکو، در همان لحظات ابتدایی، من در ناحیه گوش دچار وزوز و دردی شدم و پیوسته این درد در حال افزایش بود، بهطوریکه احساس میکردم در حال انفجار هستم و این درد مرا به ابراز ناآرامی و کوبیدن سر به هواپیما کرد که موجب تعجب و حتی تمسخر آقای واعظی و دیگر همکاران شد. در این بین تکنیسین هواپیما با مشاهده ناآرامی من با شتاب دریچه عقب هواپیما را باز کرد و خلبان بدون مجوز در فرودگاه نظامی روسها در جوار فرودگاه باکو به صورت اضطراری بر زمین نشست و بلافاصله هواپیما به روش فیلمهای روسی توسط نیروهای روس محاصره شد و همگی از هواپیما پیاده شدیم. با پیادهشدن از هواپیما، خلبان اظهار کرد در فرودگاه باکو سیستم تنظیم فشار هواپیما دچار خرابکاری شده بود، به این نیت که هواپیما در مسیر باکو-تهران سقوط کند. به گفته خلبان اگر چند دقیقه دیرتر متوجه این خرابکاری شده بودیم، ابتدا پرده گوش همگی پاره میشد، بعد چشمها از حدقه بیرون میزد و سپس مغزها متلاشی میشد. بااینحال، تکنیسین هواپیما از ناآرامی یکی از سرنشینها با اشاره به راقم سطور به این مهم پی برد و بلافاصله بدون مجوز و حتی با بهجانخریدن خطر تیراندازی روسها، در فرودگاه نظامی روس بر زمین نشستیم. بیگمان ادامه حیات اعضای هیئت میانجیگری مدیون درک هوشمند و بهموقع تکنیسین هواپیما و همزمان شجاعت خلبان در نشاندن هواپیما در فرودگاه نظامی ارتش روسیه با همه احتمالات و خطرات است. درک بهموقع توأم با شجاعت تکنیسین و خلبان به یک هماهنگی هوشمند منجر شد که هواپیما و سرنشینان را به ساحل نجات رهنمون کرد و از داغدارشدن چندین خانواده جلوگیری شد.اکنون با گذشت سه دهه، دوباره گوش من دچار وزوز توأم با شنیدن صدای خردشدن و شکستهشدن استخوانهایی شده است. بیگمان درک بهموقع و شجاعت تصمیمگیری از اهمیت زیادی برخوردار است، وگرنه ازدسترفتن فرصت، حاصلی جز پشیمانی و ویرانی باقی نمیگذارد که نمونههای زیادی از آن در تاریخ ایران ثبت شده است.تاریخ، ما را قهرمان ازدستدادن فرصتهای طلایی میداند و در نتیجه همین وقتنشناسی ما همیشه در چنبره ایکاش، ایوای و صدافسوس گرفتار آمدهایم و گویا راه خلاصی هم نیست.
* کارشناس مسائل شبهقاره، دیپلمات و سرکنسول سابق ایران در لاهور پاکستان