یادداشتی از محمود دولتآبادی به یاد رفته و دوستداری آشنا
آنچه در پی میآید، پیام تسلی و سلام محمود دولتآبادی، به خانواده زندهیاد مفتون امینی، شاعر پُرآوازه معاصر است که محمود دولتآبادی آن را به مهدی مظفریساوجی سپرد و قرار بود در مراسم یادبود این شاعر -که روز پنجشنبه ۱۷ آذر در سالن همایش رعد برگزار شد- قرائت شود.
آنچه در پی میآید، پیام تسلی و سلام محمود دولتآبادی، به خانواده زندهیاد مفتون امینی، شاعر پُرآوازه معاصر است که محمود دولتآبادی آن را به مهدی مظفریساوجی سپرد و قرار بود در مراسم یادبود این شاعر -که روز پنجشنبه ۱۷ آذر در سالن همایش رعد برگزار شد- قرائت شود.
متأسفانه پیام، به دلیل تأخیر در وصول، در جلسه قرائت نشد: از جانب من تسلیت بگویید خدمتِ بازماندگان زندهیاد مفتون امینی عزیز. اگر در مراسم امروز فرصتی شد، این نکته را که میگویم و پارهای از شعری را که او دوست داشت و برایتان میخوانم، پخش کنید.
یک وقت مفتون به من نکته مهمی را گفت. نمیدانم به چه مناسبت سر فراگوش من آورد و گفت: «من حاضر نیستم یک سرِ سوزن، از سرِ این گربه زیبا کاسته شود» و این در یاد من مانده است. جناب ساوجی، خوشبختانه فرصت کردم بعد از کتابی که شما درآوردهاید* با ایشان صحبت کنم و حالش را بپرسم. خیلی خوب شد که صدای او را شنیدم. در کتاب شما خواندم که این مرد، شعرِ لنگستون هیوز را دوست میداشته. میخواهم به یاد او و به احترام آقا مفتون عزیز، بخشی از این شعر را بخوانم. ترجمه زندهیاد شاملوست:
آه، بگذارید این وطن، بارِ دیگر وطن شود
- سرزمینی که هنوز آنچه میبایست بشود نشده است
و باید بشود!-
سرزمینی که در آن هر انسانی آزاد باشد
سرزمینی که از آنِ من است
از آنِ بینوایان
که این وطن را وطن کردند
که خون و عرقِ جبینشان، درد و ایمانشان،
در ریختهگریهای دستهاشان، و در زیر باران خیشهاشان
بار دیگر باید رؤیای پُرتوان ما را بازگردانَد.
آری، هر ناسزایی را که به دل دارید نثار من کنید
پولادِ آزادی زنگار ندارد...
آشکارا میگویم،
این وطن برای من هرگز وطن نبود
با وصفِ این، سوگند یاد میکنم که وطنِ من، خواهد بود!
رؤیای آن
همچون بذری جاودانه
در اعماقِ جانِ من نهفته است
باری پسرم! بعد از وقایعِ فجیعِ اخیر، آنقدر پژمرده و خسته و اندوهبار شدهام که نتوانستم دعوت شما را بپذیرم و در مراسم یادبود مفتون عزیز، آن رفته و دوستدارِ آشنا حاضر شوم. تسلی و سلام مرا به خانواده محترم او ابلاغ کن. بسیار متشکرم و عذرخواه.
* گفتوگو با مفتون امینی، مهدی مظفریساوجی، انتشارات مروارید