گفتوگو با پیروز ارجمند درباره زندگی هنری زندهیاد علی اکبرپور
مردی که زیر سایه بزرگان گم شد
علیاکبر اسطلخی، موسیقیدان پیشکسوت، پس از گذراندن یک دوره بیماری، 28 دی در 88سالگی درگذشت. «علی اکبرپور اسطلخی» معروف به علی اکبرپور مدرک درجهیک هنری داشت.


علیاکبر اسطلخی، موسیقیدان پیشکسوت، پس از گذراندن یک دوره بیماری، 28 دی در 88سالگی درگذشت. «علی اکبرپور اسطلخی» معروف به علی اکبرپور مدرک درجهیک هنری داشت. او تحصیلات ابتدایی خود را در شهر رشت سپری کرد. اولین استاد او در فراگیری ساز ویولن موسیو یِرواند بود. از ۱۳ یا ۱۴سالگی در «رادیو بیسیم» رشت به اجرای ویولن میپرداخت. از دیگر استادان او میتوان به کیهان دیوانبیگی و رکنالدین نژند اشاره کرد. در سالهای جوانی یک ارکستر تشکیل داد که در رادیو رشت به اجرای موسیقی مشغول بودند و «غلامحسین بنان» در سال ۱۳۳۴ با آن ارکستر برنامه داشته است. در آن روزها با خوانندگانی همچون ناصر مسعودی، فانی، نادر گلچین و فریدون پوررضا بهعنوان آهنگساز، رهبر ارکستر و نوازنده همکاری میکرد. «ابراهیم روحیفر»، «والودیا تارخانیان»، «اقدس پورتراب»، «محمود کریمی»، «حسن رادمرد»، «رحمتالله بدیعی»، «توماس کریستین داوید»، «مصطفی کمالپورتراب»، «حسین دهلوی»، «فرهاد فخرالدینی» و «احمد پژمان» از دیگر موسیقیدانانی بودهاند که در آموزش موسیقی به «علی اکبرپور» نقش داشتهاند. او در سال ۱۳۵۰ یا 1351 موفق به دریافت لیسانس در رشته آهنگسازی از هنرکده موسیقی ملی شد و در دانشگاه نظامی به تدریس موسیقی مشغول شد. مجموعه «نغمههای زندگی»، «سوئیتها» و «سمفونیها» قطعههای گوناگون برای «ویولن»، «فلوت»، «نی»، «پیانو» و... ازجمله آثار بیکلام اوست که برای ارکسترهای بزرگ و کوچک نوشته شدهاند. او با ارکسترهایی نظیر «باربد»، «نکیسا» و ارکسترهای بزرگ رادیو و تلویزیون همکاری داشت. گیشه دمرده (بر اساس حکایت مشهور گیلکی)، قطعه میرزا کوچکخان (با صدای ناصر مسعودی)، سوئیت «دورهگرد قصهگو»، ترانه ساقی (با صدای مازیار)، تصنیفهای «شهید وطن» و «بلند آسمان» از آثارش محسوب میشوند.
علی اکبرپور به «بتهوون ایران» شهرت داشت. پیروز ارجمند موسیقیشناس قومی و آهنگساز معتقد است این عنوان بیشتر به دلیل تعدد آثارش به او اطلاق شده. ارجمند به «شرق» گفت: «اطلاق این عنوان به او بیشتر به دلیل وجه کمی آثار او بوده است. چراکه «بتهوون» عموما نماد موسیقی کلاسیک در ایران است. وقتی از موسیقی کلاسیک غربی حرف میزنیم اولین اسمی که به عنوان کهنالگو به ذهن عموم متبادر میشود، «بتهوون» است. اطلاق این واژه به زندهیاد اکبرپور شاید به این دلیل است که در دوره فعالیت او خیلی موسیقی کلاسیک رایج نبوده و در جایی مثل رشت که محل زندگی و کارش بود، احتمالا از معدود موسیقیدانهای آن خطه بوده که موسیقی کلاسیک کار میکرده و دادن این عنوان به او به نظرم بیشتر به این دلیل است وگرنه از نظر کیفی و باقی موارد به «بتهوون» شبیه نبوده. خاطرم هست سالهای دور در اهواز هم شخصی به اسم «فون کارایان اهواز» شهرت داشت و آن شخص رهبر گروه کر بود. ولی چون در اهواز رهبر دیگری نبود، به تأسی از رهبر ارکستر فیلارمونیک برلین به او «فون کارایان» میگفتند. به هر حال اطلاق چنین عنوانی به او به نظرم بزرگنمایی بوده است».
ارجمند به بخش دیگری از زندگی هنری زندهیاد اکبرپور اشاره کرد و گفت: «شاید یکی از دلایلی که کمتر دیده شد، این بود که در دورهای کار هنریاش را انجام میداد که اوج شکوفایی موسیقی ایران در بخش موسیقی ارکسترال بوده. او دوره بسیار پرتحرک و اصطلاحا دوره طلایی خودش را در سه دهه ۳۰ تا 60 پشت سر گذاشت. در دورهای که او مدیریت ارکستر رادیو رشت را بر عهده داشت، بسیاری از خوانندگان از جمله استاد بنان در آنجا آثارشان را ضبط میکردند. همان زمان ارکستر گلها و دیگر ارکسترها در تهران فعال بودند که رادیو ایران کارشان را پخش میکرد و آن زمان خیلی کار ارکستر رشت شنیده نمیشد. شاید اگر زندهیاد اکبرپور در همین عصر همان فعالیتها را داشت بیشتر به شهرت میرسید. به هر حال در دوران طلایی موسیقی ایران زندگی کرد و زیر سایه بزرگان آن دوره قرارگرفت.
در حیطه نوازندگی هم باید توجه داشت که اساسا هنرمندی به تکنوازی برجسته یا اصطلاحا ویرتئوز تبدیل میشود که خودش ویژگیهای یک آرتیست درجه یک را داشته باشد. باید گفت زندهیاد اکبرپور با وجود اینکه بیش از 500 اثر موسیقایی دارد ولی در حیطه آهنگسازی توفیق چندانی به دست نیاورد».
او در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: «البته او در دهه 60 آثار بسیاری میسازد و عموما این آثار به سمت سرودهای دهه شصتی میرود. در آن دوران ما از رشت سه آهنگساز دیگر، حسین اصلانی، عاشورپور و راغب را داشتیم. احمدعلی راغب بعد از انقلاب بالای 10 هزار آهنگ ساخت. اصلانی به موسیقی کلاسیک روی آورد البته بعدها در آهنگسازی گرایشهای مدرن پیدا کرد و روی موسیقی فولکلور کار میکرد و آهنگهای فولکلور را ارکسترال میکرد و گرایشهای پستمدرن داشت و عاشورپور روی ملودیهای محلی گیلکی کار کرد. علی اکبرپور در دهه 60 با مهرداد کاظمی و قدمی کار میکرد اما آنقدر که باید کارش دیده نشد، به جز اثری به نام «بلند آسمان» که مطرح شد. آثاری از این دست در کارنامه او کم و بیش دیده میشود. ولی در مجموع میتوان گفت آنطورکه باید و شاید شناخته نشد و به شهرتی که باید نرسید».
ارجمند در بخش دیگری از صحبتهایش به تعدد آثار او اشاره کرد و گفت: «زمانی که عضو شورای سیاستگذاری جشنواره موسیقی مقاومت بودم، از تعدادی از هنرمندان پیشکسوت تجلیل کردیم و علی اکبرپور هم از همان افراد بود. وقتی آثار هنری او را بررسی کردیم متوجه شدیم هنرمند پرکاری بوده و حدود 500 اثر ساخته. ولی با این حجم اثر آنچنان که باید به شهرت نرسید. به نظرم این موضوع چند دلیل واضح دارد؛ یکی شخصیت فردی او بود. علی اکبرپور اساسا خیلی اهل خودنمایی نبود و ساده میتوان گفت آدم رهایی بود. دوری از جنجال و خودنمایی یکی از دلایل به شهرت نرسیدنش بود. او در زمانی رشد کرد که بسیاری از آهنگسازان شناختهشده نبودند. البته هنوز هم همین رسم وجود دارد. مثلا مصطلح است که میگویند آهنگ سالار عقیلی، در صورتی که اثر را یک آهنگساز ساخته و ترانهسرایی آن را سروده است و آن اثر به صورت قانونی متعلق به آهنگساز است نه خواننده ولی ما در ایران این اصطلاح را به کار میبریم و آهنگ را به خوانندگان نسبت میدهیم. آنقدر این غلط مصطلح باب شد که خوانندگان هم خودشان را مالک آثار میدانند. در صورتی که خواننده طبق قانون مؤلفان و مصنفان مالک هیچ نوع اثری نیست و هیچ حق و حقوقی در مالکیت اثر ندارد. از این جهت گاهی خوانندگان خودشان را خالق یک اثر میدانند و من فکر میکنم این بیتوجهی به آهنگسازان در طول تاریخ موسیقی ما وجود داشته و این موضوع هم مزید بر علت شد که علی اکبرپور در طول سالهای گذشته کمتر شناخته شود».
پیروز ارجمند معتقد است که اصولا بدون توجه به شرایط اجتماعی، نباید هنرمند را قضاوت کرد. او ادامه داد: «همواره برای ارزیابی یک هنرمند باید به شرایط اجتماعی پیرامون او توجه کنیم. در غیر این صورت شاید قضاوت ما ناعادلانه باشد».
او در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: «اگر علی اکبرپور در رشت به دنیا نمیآمد و مثلا در یزد متولد میشد، میتوانست همین جایگاه را داشته باشه یا خیر؟ فکر میکنم باید به محل تولد او توجه کنیم. چراکه اصولا رشت در شمال ایران یک دروازه فرهنگی بوده و بسیاری از رویدادهای فرهنگی هم در این منطقه اتفاق افتاده است. خاستگاه بسیاری از روشنفکران ما آنجا بوده و تصور کنید سالها پیش علی اکبرپور ارکستری در رادیو رشت راهاندازی میکند و خوانندگانی مثل «بنان» به آنجا رفت و آمد داشتهاند. زمانی که شاید بسیاری از شهرها هیچ ارکستری در رادیو نداشتند و این نشان میدهد حتی رادیو رشت هم در آن زمان یک رادیوی پیشرفته بوده است. هرچند افراد دیگری هم آن زمان در رشت بودند که تغییرات بزرگ فرهنگی را باعث شدند. به نظرم باید در کنار نام علی اکبرپور به احمد عاشورپور و حسین اصلانی هم اشاره کرد.
باید توجه داشت که علی اکبرپور استادان برجستهای هم داشت. مثل اینکه ویلون را زیر نظر والودیا تارخانیان و سیاوش ظهیرالدینی و بسیاری از آهنگسازان برجسته ایران آموخت. یا شاگرد اقدس و کمالپورتراب بود. این دو معلمان درجهیکی بودند که علی اکبرپور موسیقی را زیر نظر آنها فراگرفت. باید تأکید کنم که کمالپورتراب معلم پنج نسل موسیقی ایران بود اما نکته جالب در ارتباط با زندگی هنری علی اکبرپور این است که علاوه بر اینکه موسیقی کلاسیک کار میکرد، به موسیقی فولکلور رشت و سنتی هم علاقهمند بوده و نزد رحمتالله بدیعی کار کرد. او شاگرد توماس کریستین داوید بود. توماس کریستین داوید را میتوان یکی از تأثیرگذارترین افراد بر موسیقیدانان معاصر دانست. وقتی در دهه 40 پا به ایران میگذارد و بسیاری از آهنگسازان ایرانی شاگردی او را میکنند».
پیروز ارجمند در بخش دیگری از صحبتهایش به شغل علی اکبرپور اشاره کرد و گفت: «به نظرم باید توجه کنیم که او کارمند ارتش بود و آن زمان ارکستر ارتش را تشکیل داد. شاید روحیه نظم ارتشی او هم باعث شد کارش را جدی بگیرد. باید توجه کنیم که اساسا در دنیای موسیقی ایرانی افراد بااستعداد بسیاری داریم ولی هیچگاه آنطورکه باید به شهرت نمیرسند، چراکه آن نظم لازم را در کارشان ندارند. او در سال 50 لیسانس آهنگسازی میگیرد و در هنرستان عالی موسیقی تحصیل میکند. زمانی که کمتر کسی اصلا به موسیقی توجه میکرد و آن را جدی میگرفت. در بخش دیگری از زندگی هنری او تنوع بسیاری در آثارش میبینید. او با خوانندگان مختلفی کار کرد و توجه به موسیقی محلی گیلان از دیگر وجوه قابل تأمل کارنامه اوست. تا جایی که خاطرم هست در این میان نباید تأثیر استادان عاشورپور و پوررضا را انکار کرد».
ارجمند ادامه داد: «علی اکبرپور در دورهای از زندگی هنریاش در ارکستر رادیو و تلویزیون همکاری کرد. میتوان گفت او یک حرفهای تمامعیار بود. اگر بیماری سالهای اخیر او را از حرفهاش دور نمیکرد میتوانست به فعالیتهایش ادامه بدهد. نباید از خاطر برد که دلیل کمتوجهی به او را باید در کمتوجهی به موسیقی ایران جستوجو کرد. نسل جدید ما نه تنها او را به خاطر نمیآورد، بلکه گاهی اوقات آهنگسازانی مثل پرویز مشکاتیان و فرامرز پایور را هم نمیشناسند! متأسفانه یک دوره انقطاع را طی میکنیم و نسل جدید فاصله بسیاری با نسل قدیم پیدا کرده است. نسل قدیمی که خیلی هم دور نیست شاید 15، 20 سال پیش و متأسفانه وارد دوره فراموشی موسیقیایی شدهایم. این فراموشی موسیقیایی درباره موسیقیدانهای معاصر هم صادق است. شاید کمکاری رسانهها دلیل این بیتوجهی است. متأسفانه هر روز پشتوانههای فرهنگی بیشتری را از دست میدهیم. درست اتفاقی که در دوره مشروطیت رخ داد و میتوان گفت موسیقی قاجار در یک جایی نادیده گرفته شد و اگر حضور استادانی مثل نورعلی برومند نبود، بخش مهمی از موسیقی دستگاهی از بین میرفت».