دعوای بینتیجه میان سیما و پلتفرمها
گرفتار در بنبستی که حاصل ندارد
پلتفرمها یا همان ویاودیها اختصارا بهمعنای «سامانه نمایش ویدئوی درخواستی» است؛ مفهومی نسبتا جدید در عرصه نمایش که با تکیه بر فناوریهای نوین ارتباطی و بهرهمندی از امکان همگرایی رسانه، بهعنوان رسانهای قدرتمند، نهتنها برای خود اعتبار و اهمیتی افزون یافته بلکه با در اختیار داشتن آرشیو بزرگی از انواع فیلمها و سریالها و تولید و پخش محصولات تصویری مختلف، در چرخه پسند و اقبال مخاطبان قرار گرفته و هرروز شاهد افزایش مخاطبان آن هستیم.

پلتفرمها یا همان ویاودیها اختصارا بهمعنای «سامانه نمایش ویدئوی درخواستی» است؛ مفهومی نسبتا جدید در عرصه نمایش که با تکیه بر فناوریهای نوین ارتباطی و بهرهمندی از امکان همگرایی رسانه، بهعنوان رسانهای قدرتمند، نهتنها برای خود اعتبار و اهمیتی افزون یافته بلکه با در اختیار داشتن آرشیو بزرگی از انواع فیلمها و سریالها و تولید و پخش محصولات تصویری مختلف، در چرخه پسند و اقبال مخاطبان قرار گرفته و هرروز شاهد افزایش مخاطبان آن هستیم. این پدیده که از سال 1994پا به عرصه جهان رسانهای گذاشت، بهسرعت به یک تکنولوژی برتر تبدیل شد. امروزه نتفلیکس بهعنوان پرمخاطبترین پلتفرم در سطح جهان، برای همه شناختهشده است؛ بهطوری که حتی بهعنوان یکی از اپلیکیشنهای ثابت در تلویزیونهای هوشمند در خانه اکثر مردم جهان حضور دارد.
در ایران نیز با الگوگرفتن از این صنعت بزرگ، پلتفرمهای مختلفی پا به عرصه گذاشتند که فیلیمو و نماوا را میتوان بهعنوان دو پلتفرم معروف و البته مورد اقبال ایرانیان معرفی کرد. در سالهای اخیر شاهد تولید آثار مهم نمایشی ازجمله سریالهای پرمخاطب در این دو پلتفرم بودیم که فارغ از ارزشگذاری کیفی، همراهی بسیاری از هنرپیشگان و البته کوچ همزمان بازیگران و مخاطبان به سمت این دو رسانه نوین را در پی داشته است.
البته مسیر فعالیت پلتفرمها هم مانند هر پدیده جدید در کشور ما چندان هموار و بیدردسر نبوده است؛ چراکه این مولود جدید، رقیب سرسختی شد برای صداوسیما که سالهاست بدون رقیب و البته بهطور انحصاری در کشور ما فعالیت میکند. همین رقابت و احساس خطر از سوی صداوسیما، فصلی از درگیریها و طرح مسائل حقوقی و اجتماعی را منجر شده است.
قصه از آنجایی آغاز شد که صداوسیما در جستوجوی مقصر اعتبار رو به افول خود، تیر انتقاد را به سمت پلتفرمها نشانه رفت و بهجای کاویدن اشکال در نوع مدیریت و سیاستگذاری خود، رسانههای جدید را مورد هجمه و انتقاد شدید قرار داد؛ به گمان اینکه اگر این پلتفرمها به تعطیلی کشیده شوند، مخاطبان آنها بهسوی تلویزیون بازمیگردند و پای برنامههای ضعیف و محصولات غیرواقعی آن مینشینند. غافل از آنکه ممکن است پلتفرمها با تعطیلی، عملا مخاطبان خود را از دست بدهند اما همان مخاطبان در ادامه بهجای تنظیم آنتن تلویزیون خود، دیشهای ماهواره را تنظیم خواهند کرد و پای سریالهای زرد شبکههای ماهوارهای خواهند نشست.
کافی است نگاهی اجمالی به بدنه فربه و بودجههای گزاف و ساختار عریض و طویل صداوسیما بیندازیم و در یک ارزیابی کوچک، به این سؤال ساده پاسخ دهیم که آیا صداوسیما علیرغم انحصارها، بودجهها، فرصتها و امکانات توانسته است کارنامه قابلقبولی ارائه دهد؟ آیا توانسته بر مخاطبان خود هرچند اندک بیفزاید؟ سهل است اگر بگوییم اغلب خسارتهای صداوسیما بهواسطه کمکاریهایش بسیار بیشتر از سود و فایدهاش بوده است.
پایان سخن اینکه در دعوای تلویزیون با پلتفرمها، بازنده اصلی سرمایه اجتماعی جامعه است. اگر «ساترا» به بهانههایی مانند عدم رعایت ممیزیهای صداوسیما یا پخش سریالی از بازیگری که امروز به آن سوی مرزها رفته، تیغ انتقاد را بهسوی پلتفرمها کشیده است، باید یادآوری کنیم که تلویزیون در بیش از سه دهه یکهتازی، نهتنها مخاطب را جذب نکرد بلکه اغلب با سیاستگذاریهای نادرست و حذف چهرههای محبوب، همین مخاطبان را به سمت شبکههای ماهوارهای سوق داد و اگر نسل امروز برای مجموعه تا این حد غیرقابلشناخت شده، یکی از دلایل آن آبشخور فکری آنان است که صداوسیما دودستی تقدیم رسانهها و شبکههای ماهوارهای و مجازی کرده است و بهجای تأمل در کیفیت تولیدات و بهروزرسانی دانش رسانهای در تعامل با مخاطب، فرار رو به جلو را انتخاب کرده؛ طوری که میتوان گفت در دعوای تلویزیون و پلتفرمها، جای شاکی و متشاکی عوض شده است. بگذارید پلتفرمها بر اساس نظر و سلیقه مخاطب و البته رعایت اصول حرفهای جایگاه خود را تثبیت و ارتقا ببخشند، نه اینکه با رفتارهای نادرست، مسیر این رودخانه نوپا به بیراهه برود.