پول دارم ولی سلیقه نه
شاید برای شما هم پیش آمده باشد که به یک میهمانی دعوت شده باشید که فردی بیشترین هزینه را برای خرید لباسش کرده است، ولی هرقدر هم شاخصههای زیباییشناسی را جابهجا کنی، باز هم آن لباس گرانقیمت به دسته لباسهای زیبا وارد نمیشود و فردی هم که آن را پوشیده است، به جمع خوشتیپها وارد نمیشود؛ درحالیکه فرد دیگری که لباس ارزانتری پوشیده است ولی به دلیل سلیقه بهتری که دارد، با یک نگاه خوشتیپترین فردِ در آن جمع به نظر میرسد.
نغمه دانشآشتیانی
شاید برای شما هم پیش آمده باشد که به یک میهمانی دعوت شده باشید که فردی بیشترین هزینه را برای خرید لباسش کرده است، ولی هرقدر هم شاخصههای زیباییشناسی را جابهجا کنی، باز هم آن لباس گرانقیمت به دسته لباسهای زیبا وارد نمیشود و فردی هم که آن را پوشیده است، به جمع خوشتیپها وارد نمیشود؛ درحالیکه فرد دیگری که لباس ارزانتری پوشیده است ولی به دلیل سلیقه بهتری که دارد، با یک نگاه خوشتیپترین فردِ در آن جمع به نظر میرسد.
این روزها که بیلبوردهای پرتعداد و بزرگ سریال «گیلدخت» به کارگردانی مجید اسماعیلی و تهیهکنندگی محمدرضا شفیعی که دو شب در هفته از شبکه یک تلویزیون پخش میشود، در سطح شهر خودنمایی میکند، من را یاد این موقعیت میاندازد که برای بیشتر و درستتر دیدهشدن لزوما پول زیاد داشتن و زیاد خرجکردن معیار نیست بلکه نیاز به سلیقه است؛ امری که پشت تصمیمی که این بیلبوردها را طراحی و اجرا کرده،
وجود ندارد.
اگر مخاطب جدی شبکههای اجتماعی باشید، لابد با انتقادهایی که به همین بیلبوردها شده است، برخورد کردهاید که نه بهعنوان تبلیغ بلکه به شکل ضدتبلیغ برای سریال «گیلدخت» و رسانهای که آن را پخش میکند، عمل کرده است. کاربران فضای مجازی بهدرستی این برداشت را داشتهاند که تبلیغات شهری یک سریال تلویزیونی بیشتر نشان از ورشکستگی تلویزیونی دارد که یک زمان خودش محل اصلی تبلیغ محصولات مختلف و فیلمهای سینمایی بوده است. آنها معتقدند افت شدید مخاطبِ تلویزیون باعث شده است که برای تبلیغ سریالها دست به دامان بیلبوردهای شهری شوند.
با چنین فضایی که درباره سریال «گیلدخت» و همچنین تلویزیون ایجاد شده که بهجای ترغیب تماشاگر به دیدن اثر، آن را به یک پروژه از قبل بازنده تبدیل کرده است، این سؤال پیش میآید آن کسانی که پیشنهاد چنین روش تبلیغاتی را داده و اجرائی کردهاند، کمترین زحمت را به خود دادهاند تا به طراحی یک کمپین تبلیغاتی اقدام کنند یا صرفا پول زیاد را خرج زشتترین لباس کردهاند؟!
تجربه اخیر یک سویه دیگر نیز دارد که تلویزیون بهعنوان رسانهای که وظایفی حداکثری با امکاناتی حداکثری در اختیار دارد، چطور روزبهروز بیشتر در دام بیبرنامگی برای حفظ جایگاه و برند خود گرفتار میشود. درحالیکه «ریبرندینگ» یا احیای یک برند که به هر دلیل دچار افول شده است، دانشی تخصصی در جهان و حتی کشور خودمان محسوب میشود. صداوسیما بیتفاوت به ارکان مدیریت تخصصی نهتنها قصد ندارد اعتبار پیشین خود را به دست آورد، بلکه هر بار با یک اتفاق که به جوانب آن فکر نشده است، بخش دیگری از اعتبار خود را مخدوش میکند. مخاطب امروز که سطح تماس و ارتباط زیادی با شبکههای اجتماعی دارد و از این طریق رویکرد انتقادی را یاد گرفته است، دیگر به یک رسانه حتی در اندازههای تلویزیون باج نمیدهد و نهتنها خطاهای او را میبیند و بیان میکند بلکه با شتاب بالا از آن رسانه فاصله میگیرد.
همچنین تیم تبلیغاتی سریال «گیلدخت» نیز بهجای اینکه موفق شده باشند، همراهی تماشاگران را رقم بزنند، فضایی منفی پیرامون اثر ایجاد کردهاند؛ بهویژه اینکه در شرایط فعلی اقتصادی این پیام را هم منتقل کردهاند که پول بیحسابوکتاب دارند، ولی دریغا که علم تبلیغات و کمپینزدن ندارند و به اولین ایدهای که به ذهنشان رسیده که به نظر میآید نتیجه منفی هم داشته است، اکتفا کردهاند.