گفتوگویی درباره هنر و دغدغه اجتماعی با مهدی راحمی
همهچیز به مغاک نزدیک است
این روزها وضعیت متلاشی و درهمتنیده روح و جسم انسان معاصر بر کسی پوشیده نیست. وضعیتی که شاید نتوان آن را نمایش داد ولی همه به نوعی بدان درگیر و آن را درک میکنند.
این روزها وضعیت متلاشی و درهمتنیده روح و جسم انسان معاصر بر کسی پوشیده نیست. وضعیتی که شاید نتوان آن را نمایش داد ولی همه به نوعی بدان درگیر و آن را درک میکنند. مهدی راحمی نقاش و هنرمند ایرانی، متولد ۱۳۵۸ که سال پیش با مضمونی اجتماعی نمایشگاه «باتلاق» را در گالری آرتیبیشن برپا کرد، با آثاری فیگوراتیو و با نگاه به تلخی زندگی انسان در جامعه امروزی، وضعیت معاصر ما را به نمایش درمیآورد. وضعیتی درهمتنیده، تیره و در نزاع و تضاد تشدیدشده میان انسانها. راحمی مباحث طراحی و نقاشی با مضمون منظره و طبیعت بیجان را به مدت سه سال، در کاشان نزد مهدی اسدزاده فراگرفت و طراحی فیگوراتیو و چاپ دستی را نیز به مدت پنج سال در تهران از مهرداد ختایی آموخت. او اولین نمایشگاه چاپ دستی خود را در سال 1387 در خانه هنرمندان ایران برگزار کرد. راحمی سالها در شهر کاشان به تدریس طراحی پرداخت و در این مدت دو کتاب از مجموعه آثار طراحی و چاپ دستی خود را منتشر کرد. او همچنین عضو دائمی انجمن نقاشان ایران است. در نمایشگاه اخیر او در گالری آرتیبیشن فرصتی دست داد تا با او به گفتوگو بنشینیم.
پیش از هر چیز مشتاقم بدانم چه شد که به سمت هنر گرایش پیدا کردید؟
از دوران ابتدایی فهمیدم که توانایی نقاشی دارم و تا سال76 تفننی نقاشی میکردم و بعد به کلاسهای آزاد بیرون رفتم و جدیتر آن را دنبال کردم.
امروز بعد از سالها فعالیت هنرمندان مدرن و معاصر، بر کسی پوشیده نیست که هنرمند در کنار گزیدهترین حالت مضمونی و زیستی و کاری خود مؤثر از محیط اطراف خود است. مهدی راحمی در چه نسبتی با محیط زیستی خود قرار دارد؟
هرگز مسئله هویت و تجربه زیستی به صورت مستقیم در نقاشیهایم دیده نمیشود و من احساس میکنم که بدون اشاره مستقیم، زخمها و دردها، امیدها و اشتیاقها بعد از عبور از فیلترهای روحی و ذهنی من در ناخودآگاهم به صورتی انتزاعی شکل گرفته و هنگام نقاشیکردن خود را نمایان میکند.
مضامین انسانی و اجتماعی هر بار در آثار شما به چشم میآید و این بار به وضعیت اخیر اشاره دارید؟
وضعیت اخیر قابل پیشبینی بود و من آن را در نمایش مجموعه باتلاق سعی کردم مجسم کنم و نشان دهم. اما در مجموعه اخیر برخورد جامعه با این وضعیت بررسی شده وضعیتی که در آن همه چیز به مغاک نزدیک است.
تمرکز بر رنگهای محدود و خاکستری یکی از مشخصههای آثار شماست و این رویه تا چه حد به تسلط شما به طراحی بازمیگردد؟
معمولا از رنگهای خاکستری کمک میگیرم و با توجه به بداهگی و سرعت بالای اجرای نقاشیهایم در دو مجموعه اخیر وجه طراحانه آن بالا میرود و از طرفی نسبت رنگهای خاکستری با موضوع انتخابی هماهنگتر است.
ارتباط میان چهرههای ناواضح در آثارتان با مضمون و معضل هویت در آثار قبلیتان مشهود است، آیا در مجموعه اخیر هم با توجه به اینکه بیتفاوتی جامعه را مد نظر قرار دادید این روند وجود دارد؟
بله این بار هم از این ویژگی کمک گرفتهام اما با این تفاوت که گاهی به عمد اشارههای واضحتر و رئالیستی هم آوردهام تا بتوانم وضعیت نامتعادل و غیرعادی موجود را بهتر نشان بدهم.
برخی از هنرمندان به جنبه زیباییشناسی اثر توجه بیشتری دارند و عدهای هم مفهومیبودن اثر برایشان در اولویت است. برای شما کدام اولویت دارد، آیا زیبایی را قربانی مفهوم و مضمون اثر خود میکنید؟
بنده از آن دسته از هنرمندانی هستم که اعتقاد دارم محتوا در دل فرم نهفته است و بنابراین ویژگیهای زیباشناختی و بصری فرمها برایم اهمیت زیادی دارد.
شما از کاشان آغاز کردید و همچنان به بوم خود وفادارید؟ کاشان چه برای شما داشته است و چطور با این همه فعالیت و نمایشگاه فردی و گروهی دلتان نخواسته به تجربه تهران گرایش پیدا کنید؟
زمانی اصرار داشتم که این اتفاق بیفتد اما الان دیگر دیر است و مهاجرت من از کاشان به تهران چیزی را عوض نمیکند بنابراین من به خاطر وفاداری در کاشان نماندهام تنها دارم در آنجا زندگی میکنم.
آثار شما در شکلی از اوهام و تنیدگی گویا از خواب برمیخیزند تا آنکه از واقعیت، شما چقدر آثار خود را برآمده از واقعیت میدانید و چقدر وابسته به اوهام و رؤیاهای شخصی؟
خیلی اهل رؤیا و رؤیاپردازی نیستم، نقاشیهای من برگرفته از احساس هستند؛ احساس خشم، تنهایی و سردرگمی و از این دست احساسات که به من کمک میکند تا تأثیر روانی اثر بر مخاطب بیشتر شود.
دستها در آثار شما چه مفهومی را نمایندگی میکند؟
دستها برایم نماد زندگی و حرکت هستند. مهمترین کارهای هر انسانی به وسیله دست انجام میشود. در این مجموعه با توجه به مضمون که به نوعی بیتفاوتی و خلسه در میان جامعه اشاره میکند، دستها در اکثر موارد پیچیدهبههم و ازکارافتاده آمد.
چقدر در هنگام نقاشی خود را رها و به ناخودآگاه خود میسپارید و چقدر در قید خودآگاه و ایده از پیش فکرشده هستید؟ برای ما از مسیر رسیدن به سوژه و اثر و سبک کاری خود بگویید؟
بیشترین بخش کار را اتفاق و خودآگاهی رقم میزند اما براساس ایدهای که از قبل در ذهنم شکل گرفته برای هیچکدام از نقاشیهایم اتود از قبل تهیه نمیکنم و حتی در مورد شکل و رنگ و ترکیببندی فکری نمیکنم، همه چیز از یک بوم سفید شروع میشود و تا پایان کار هیچچیز مشخص نیست و نمیدانم به چه شکل کار جمع خواهد شد.
آیا حضور تشدیدشده رنگهای تیره و مضامین اجتماعی در آثارتان شما را از مخاطب عمومی هنر که به دشواری با آن ارتباط برقرار کند، و مارکت هنر که عموما نسبت بدان سختپسند است، نگران نمیکند؟
ادعا نمیکنم که مسئله مارکت و فروش برایم اهمیت ندارد اما دغدغهمندبودن در اولویت است و این خود باعث میشود آثارم همه سلیقهها را دربر نگیرد.
از نمایشگاه برایمان بگویید و آثاری که در آن به نمایش درآمده است؟
در مجموعه ضیافت در قعر نگاهی دارم به بخش زیادی از جامعه که تلاش برای خود و زندگی فردی را به اصلاح جامعه ترجیح دادهاند و بیتفاوت به آنچه قرار است بر سر جامعه بیاید به خود مشغولاند.